به هنگامی که پدر از دنیا برود وظیفه مادر سنگین و نقش او دگرگون می شود. او ناگزیر است جای خالی پدر را پر کند در عین اینکه خود هم مادری است و باید مادری کند. او از یکسو باید چون پدر مظهر قهر و عدل و انضباط و اجرای قانون باشد بگونه ای که طفل از او حساب ببرد و مسیر حیاتش را براساس ضوابط او تنظیم کند. از سوی دیگر باید او مظهر مهر باشد طوری که کودک به عنایت محبت او تکیه کرده و روی او حساب باز کند، حتی اگر کودک از سوی او طرد شد دوباره به دامن او پناه آورد و این نقش فوق العاده مهمی است که ایفای آن هنر لازم دارد. ما در چنان صورتی است که می توانیم چنین مادری را زنی کامل و سمبل انسانی بدانیم و
متأسفانه عده آنها چندان زیاد نیست.
مادران پس از مرگ پدر وظیفه سختی پیدا می کنند و مخصوصا در رابطه با فرزندان بزرگتر که نوجوان و یا در مرز بلوغند. طبیعت آنها طبیعت مخالف، عصیان و سرکشی و گریز است. تحت قید و بند درآوردن آنها کاری چندان آسان نیست. اگر مادری شجاع، مدیر و مسلط بر خود و صاحب رأی و اندیشه ای باشد خواهد کوشید که آنها را هم تحت ضابطه و قیدی درآورد و نگذارد که آنها هم سر از بی بند و باری درآورند. ساعتی نشستن و محکم و قاطع با آنان سخن گفتن با آنها خود زمینه ساز کنترل است و البته با دادن جرأت و شخصیت به آنها می توان از نیروی آنها برای سر و سامان دادن امور خانه و زندگی استفاده کرد.