آنکس که پدر را از دست بدهد یتیم است و آنکس مادرش از دنیا برود یتیم تر است. مرگ مادر یکی از علل اساسی نابسامانی زندگی و ضایعه آن فراموش نشدنی و غیرقابل جبران است. اگر در خانواده پدر بمیرد البته فاجعه دردناکی برای کودک است ولی به هنگامی که مادر از دنیا برود وضع چنان است که گوئی امید کودک بر باد رفته است.
مادرشمع و چراغ خانه است و به هنگامی که بمیرد خانه تاریک و بی رونق خواهد شد. این امر بدان خاطر است که مادر در زندگی کودک نقشی اساسی و فوق العاده دارد. او با گرمای وجودش حیات کودک را رونق و گرمی می دهد و با گذشت از زندگی و جانش موجبات زندگی و شادابی را برای او فراهم می آورد.
آری، ممکن است پس از مرگ مادر موجباتی برای آرامش و آسایش او فراهم سازند و حتی او را در وضعی بهتر از گذشته از نظر شرایط و امکانات بپرورانند ولی کیست بتواند چون مادر شود. و هم چون او به ابراز محبت و نوازش کودک
بپردازد. مادر پناهگاه واقعی کودک است تا حدی که اگر خطری را متوجه کودک ببیند جان خود را برای حفظ و نجات او مایه می گذارد در حالیکه دیگران در هر درجه و رتبه ای از نظر علاقمندی به کودک باشند نمی توانند چون مادر گذشت داشته و عمل کنند.