مرگ برای بزرگسالان دارای چهره ای وحشتناک و تصویری نابهنجار و برای کودکان دارای چهره ای مبهم و تردیدآمیز است. کودک در آغاز هیچ تصور و تصویری از مرگ ندارد زیرا از آن چیزی نشنیده است و هم از معنی مردن سر در نمی آورد مگر آنگاه که در سنین پس از 3 باشد و با صحنه ای در این رابطه مواجه شود.
ترسی که برخی از ما از مرگ داریم برای کودک بسیار نامفهوم است و بعدها در سایه ملاحظه آثاری که از مرگ پدید می آید و ذکر آنچه که در این باره از دیگران می شنود نسبت به آن ترس و گاهی هم انس پیدا خواهد کرد. سنین 3 تا 6 سالگی را سن فهم و درک بیشتر نسبت به مرگ و موت ذکر کرده اند و در پایان این سن کودک معنی مردن را نیکو می فهمد اگر چه خود شاهد صحنه مرگی نباشد.
بعدها مرگ پدر یا مادر مفهوم های تازه ای از این امر در اختیارش می گذارد و هم غیبت طولانی آنها برای او آن مفهوم را تداعی می کند. عکس العمل کودک در
برابر مرگ پدر یا مادر، در سنین خردسالی بسیار نامحسوس است. و کودک در برابر آن بی تفاوت بنظر می آید. این امر بدان خاطر است که او هنوز نمی تواند بفهمد چه فاجعه ای برای او از این بابت به بار آمده است. بعدها که سنش بیشتر می شود عکس العمل او شدیدتر است و حتی نمی تواند در برابر آن خوددار باشد.