در مورد انضباط حاکم بر خانواده ها طرز فکرهای متفاوتی است. برخی قائل به آزادی بی بند و بار کودکند و امر نظارت و رهبری آن ها را رها کرده و کودکان را به خود وامیگذارند و در حالیکه این امر موجب پیدایش و بروز عوارضی گوناگون است زمینه را برای بزهکاری آن ها فراهم می آورد. والدین را می شناسیم که طرز عمل آنها در رابطه با کودک بگونه ای عدم احساس تعهد و مسئولیت است. آنان از کودکان انضباط و اطاعت نمی خواهند و یا اقتدار و سندیت شان مورد توجه نیست. غافل که این امر زمینه را برای عادت کودک به لغزش و انحراف و گاهی دست درازی و زبان درازی فراهم می سازد.
برخی از پدران یا مادران در تربیت کودک شیوه خشونت و استبداد را به کار می گیرند. بچه ها را تنبیه بدنی می کنند و حتی در این تنبیه خشونت به خرج می دهند و ما می دانیم که این شیوه از تربیت نه تنها سازنده نیست بلکه موجبات انتقام گیری، سرسختی و مقاومت او را فراهم می آورد.
و بالاخره برخی از پدران و مادران در امر تربیت نامتعادلند مثلا از فرزندان خود توقعات اضافی دارند، برتری طلبند، کودکان خود را با دیگر افرادی که در وضع مشابه نیستند. مقایسه می کنند، بدگمان و بدبین اند، عیب کودک را بارها و بارها به رخ شان می کشند، به امر و نهی افراطی می پردازند که اینها همه عارضه آفرینند.
ما در این بخش سعی داریم مباحث فوق را طی فصولی با رعایت اختصار مطرح سازیم