به نظر ما آنچه که باعث می شود خانواده ای در گرو خانواده عادی یا نابسامان درآید کمی یا زیادی جمعیت آن نیست بلکه نوع رسیدگی و تربیت آنها قابل ذکر است و چون در خانواده های پرجمعیت امکان رسیدگی کافی نیست این امر سبب وارد آمدن صدمه و لطمه بر کودکان شده و خانواده نابسامان خواهد بود.
تعداد فرزندان خانواده باید مربوط باشد به امکانات شغلی، مادی، عاطفی، فضای زندگی، اخلاق خانواده اقتدار والدین، انس و صمیمیت و بهنگامی که چنین امری در خانواده موجود نباشد بهتر است که آن را محدودتر نگهدارند. در خانواده کوچکتر کودکان خوشبخت ترند، از مهر و محبت والدین بهره می گیرند، در اخذ تصمیمات دخالت دارند از امکانات عاطفی و تربیتی بیشتری بهره می گیرند و بهتر و بیشتر به ثمر می رسند. شاید متعادل ترین خانواده ها در شرایط مساوی خانواده ای باشد که در آن دو پسر و دختر است. کمتر از این حد صدمه آفرین و بیشتر از این حد نیاز به قدرت و سرمایه گذاری بیشتری است.