زندگی در صدف خویش گهر ساختن است.
»اقبال«
»برای تربیت از آن جایی شروع کنیم که کودک دوست دارد و به آن جایی برسیم که خود دوست داریم«.
»شهید باهنر«
کودک موقعی فعل اخلاقی و انتظارات تربیتی را درونی می کند که خود، به طور فعال در آن نقش داشته باشد. اگر خواهان آن هستیم که دانش آموزان مقررات، ارزش ها و فضایل اخلاقی را درونی کنند، یعنی این آموزه ها در سازمان ذهنی و عاطفی آن ها ریشه بدواند و در عمق وجودشان جای گزین شود، باید لوازم و شرایط تربیت را به گونه ای فراهم کنیم که او خود، راغب و مایل به آن ها باشد.
مهم ترین اصل در تربیت خودانگیخته، مسئله ی رغبت ها و
علایق درون و اصیل متربی است. آموزه های تربیتی باید با کانون رغبت متربی همسو گردد.(1)
یکی از روان شناسانی که در زمینه ی اهمیت و نقش رغبت در تربیت خودانگیخته دارای نظریات ارزشمندی می باشد، «کلاپارد» است. او به نقش علایق کودک در تحقق امکانات بالقوه و ذاتی، نظر دارد. او در این باره چنین توضیح می دهد:
»مفهوم علاقه و رغبت بسیار پیچیده است. علاقه ی واقعی مستلزم همانندی شیء مورد علاقه و تمایلات محرکه ی «من» است. این نوع علاقه منتظر نمی ماند که چیزی بیدارش کند. به همین جهت، علاقه ی تربیتی واقعی، علاقه ای است که محرک باشد و در مقابل آن علائق سرگرم کننده قرار دارد. در واقع منظور ما از رغبت و علاقه صرفاً موارد سرگرم کننده، کاذب و تصنعی نیستند بلکه کانون رغبت کودک در قریحه و ذات او نهفته است و خود به عنوان محرک عمل می کند. همان طور که ما به آن، عنوان «تربیت خودانگیخته» داده ایم، معلم یا مربی باید برانگیختن فعالیت های مورد نظر خود از «رغبت های طبیعی» دانش آموزان استفاده کند. این اهرم طبیعی است
که به مربیان اجازه می دهد دانش آموزان را از روی علاقه و رغبت به کارهایی وادار کنند که «تربیت دگرانگیخته» سعی دارد با ایجاد ترس و اعمال تنبیه، وی را به انجام آن مجبور سازد«.
محرک تعلیم و تربیت نه ترس از تنبیه و نه حتی اشتیاق به پاداش، بلکه رغبت و خودانگیختگی عمیق نسبت به چیزی که پای درک و اجرای آن در میان است، می باشد و منبع انگیزش آن در درون است.(2)
کودک نباید برای اطاعت از دیگران انتظار پاداش بیرونی داشته باشد و یا به خاطر دیگری اقدام به خوش رفتاری نماید، بلکه زمینه ی تربیت باید به گونه ای باشد که خود شخصاً از رفتاری که انجام می دهد لذت ببرد و علت پشت کار و خوش رفتاری خود را در درون خود بجوید. کوتاه سخن آن که کنترل درونی باید جانشین انضباط بیرونی شود.
1) »تربیت، آن گاه صورت گیرد که تو در درون خود گرایش و شوقی نسبت به یک عمل و رفتار بیان کنی به طوری که در اثنای انجام آن عمل احساس لذت کنی. این عمل به نوبه ی خود به جایی می رسد که مانند سایر محرک ها و تمایلات درونی تو را وادار به قیام و اقدام به عمل می نماید«. (امام محمد غزالی؛ احیاء العلوم الدین؛ جلد سوم؛ ص 57(.
2) بنگرید به مقاله ی «تربیت جذبه ای» (Ecstasy Education) تألیف نگارنده.