جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

»تشویق بیرونی«، مانع «خودانگیختگی درونی» است!

زمان مطالعه: 3 دقیقه

تعلیم و تربیت اخلاقی باید از بنیاد بدون تشویق و تنبیه باشد. «امانوئل کانت»

بدون تردید، تشویق و ترغیب از مهم‌ترین ارکان روان‌شناسی تربیتی و عامل مؤثر در تحریک انگیزش‌های پیشرفت و عمل‌کرد(1) فرد در فرایند یادگیری و تقویت رفتارهای مطلوب است.

تشویق به عنوان یک نیاز روان‌زادی(2) از اولین گام‌های یادگیری کودک محسوب می‌شود. وقتی کودک را مورد تشویق قرار می‌دهیم، فرصتی فراهم می‌شود تا او به توانایی، ظرفیت و ارزشمندی‌های خود پی برده و در نتیجه مفهوم مثبت و ارزنده‌ای از عمل‌کرد مفید خود در ذهن تصویر کند؛ این تصویر، بعدها شکل‌دهنده‌ی بنیان‌های برداشت مثبت از خود و تحکیم و تقویت

عزت نفس(3) او خواهد بود.

اما آن‌چه در روند تشویق متوالی و مکرر کودک وجود دارد این است که اگر تشویق صرفاً براساس محرک‌ها و مشوق‌های بیرونی متمرکز گردد به تدریج به عنوان یک عامل ضد تشویق عمل خواهد کرد. در واقع، این‌گونه «تشویق‌های بیرونی» مانعی برای «تقویت درونی» و «خودانگیختگی درون‌زا» می‌گردد. باید به خاطر داشت که پاداش تا اندازه‌ای برای ایجاد و تقویت رفتار مطلوب ثمر‌بخش است، اما غالب اولیا و مربیان از این ابزار در همه‌جا و در همه شرایط برای تسهیل و تسریع رفتار مورد انتظار خود از فرزندان از آن استفاده می‌کنند، بدون این که به عواقب سوء احتمال آن توجه کافی داشته باشند.

نتایج تحقیقات اخیر(4) نشان داده است که اگر رفتار کودک و انگیزه‌ی پیشرفت او را از طریق مشوق‌های بیرونی مانند جایزه، پول، کارت‌های آفرین مکرر، تحسین‌های لفظی متعدد و سایر عوامل برونی شرطی کنیم، آزادی و رشد طبیعی را از او سلب و رفتار وی را با ضوابط و معیارهای از پیش تعیین‌شده قالب‌سازی کرده‌ایم. این «پاداش‌دهی«، مانع «شوق‌یابی» درونی می‌شود و این گونه وابسته‌سازی، مانع تولید انگیزه‌های درونی می‌گردد.

برای تأیید این فرضیه می‌توان به شواهد و نتایج پژوهش دیگری در قلمرو روان‌شناسی اجتماعی، در قالب مباحث مربوط به نظریه‌ی «اسناد درونی«(5) اشاره کرد. به این منظور آزمایشی بر روی دو گروه از کودکان (گروه کنترل و گروه آزمایش(6)) انجام شد تا اثر تشویق بیرونی در تقویت و یا تضعیف رفتارِ موردِ انتظار سنجیده شود. آزمایش از این قرار بود که عده‌ای از کودکان که به طور طبیعی و خودانگیخته، به طور مثال هفته‌ای بیست ساعت به بازی فوتبال می‌پراختند، انتخاب شدند. آزمایشگر، این کودکان را به طور تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم کرده و فقط به یکی از گروه‌ها اعلام نمود که چنان چه به بازی خود ادامه دهید در قبال هر ساعت بازی فوتبال ده دلار دریافت خواهید کرد. او با گروه کنترل هیچ‌گونه قراری نگذاشت و اجازه داد تا آن‌ها به رفتار طبیعی و عادی خود که همان هفته‌ای بیست ساعت بازی فوتبال بدون پاداش بیرونی بود، ادامه دهند. گروه اول (گروه آزمایش) پس از این که چندین بار به خاطر پول به بازی فوتبال (با توجه به این که بازی، فعالیتی خود به خودی و درون‌زاست) می‌پرداختند دیگر بازی برای آن‌ها لذت درونی نداشت و به جای آن، انتظار تقویت بیرونی را می‌کشیدند

(البته بر روی دو گروه مورد نظر قبل از انجام آزمایش، «پیش‌آزمون«(7) رغبت‌سنج ورزش فوتبال و پس از انجام آزمایش، «پس‌آزمون«(8) انجام شده بود(. نتایج نشان داد گروه اول که پاداش بیرونی دریافت کرده بودند از بازی فوتبال لذت کمتری می‌بردند و گروه کنترل که هیچ‌گونه پاداشی دریافت نکرده بودند هم‌چنان از مکانیسم طبیعیِ لذتِ درونیِ بازی بهره می‌جستند. این نتایج حاکی از آن است که تا چه اندازه تشویق‌های بیرونی –علی‌رغم این که در جهت تقویت و تثبیت یک رفتار ارائه می‌گردد- می‌تواند منجر به کاهش و تضعیف آن شود (لیپر، 1983(.

حال، همین آزمایش را می‌توان در قلمرو تربیت دینی تعمیم داد. بدین ترتیب که اگر به راستی دین‌خواهی و دین‌جویی یک فرایند درونی و فطری است چرا باید همیشه و همه جا از سیستم تشویق بیرونی استفاده کرد؟ آیا این‌گونه مشوق‌های وابسته ساز و تصنعی خود مانع تقویت شوق درونی به دین و دین‌یابی نمی‌شود؟


1) Performance.

2) Psychogenic.

3) Self-Esteem.

4) کارول آمز)1983(.

5) in. Attribution.

6) Experimental Group.

7) Pre-Test.

8) Post-Test.