چنانچه علتى در زندگى از جانب مرده دیده شود که ادامه زندگى زن با او اصلاح نباشد، یا موجبى در زن باشد که براى مرد ادامه زندگى سخت و مشکل باشد، اگر رفع آن علت ممکن نباشد و مورد و زمینه براى طلاق مهیا باشد، طلاق امرى شرعى و بىمانع است.
در این مورد باید زن و شوهر، و خانواده طرفین از تشدید مسئله بپرهیزند، و از هر گونه سخن ناروائى نسبت به مرد یا زن، یا خانواده هر یک از آن دو نفر خوددارى کنند.
اختلاف مرد با همسرش اگر علت شرعى داشته باشد موجب این نگردد، که
دیگران یا خود آن دو نفر دچار گناهان زبان از قبیل غیبت و تهمت و تحقیر و سرزنش و استهزاء گردند، که اینگونه گناهان باعث ازدیاد شعله کینه زن و مرد و خانوادههاى آنان نسبت به یکدیگر، و باعث عذاب انسان در روز قیامت است.
متأسفانه با پیش آمدن زمینه طلاق، در غیبت و تهمت و کینه توزى در خانوادهها باز مىشود، و تعداد زیادى از افراد خانواده، دچار این گناهان سنگین و شقاوتبار مىگردند.
زن یک وقت زن زندگى نیست، و تحمل او براى مرد بسیار مشکل، یا مرد مردى است که در ضمن عقد شرایطى را با زن امضاء کرده، که در صورت عملى نشدن آن شرایط زن حق طلاق داشته باشد یا بالعکس، در این وقت فقط باید با آرامى و آرامش، و بدون آلوده شدن به معصیت طلاق صورت بگیرد، نه اینکه منجر به جار و جنجال و دعوا، و کشیده شدن پاى دو خانواده به معرکه و تحقق همه گونه معصیت حق، و آبروریزى براى دو خانواده آبرودار شود.
من ناچارم به دو گناه از گناهان بزرگى که در ابتداى طلاق دامنگیر دو خانواده مىشود اشاره کنم، باشد که با توجه به واقعیات الهى از گناه و معصیت پرهیز شود.