»قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم الجنة تحت اقدام الامهات»
»میزان الحکمة، ج 10، ص 712«
کلمه ام که در قرآن و روایات به طور فراوان ذکر شده، به معناى ریشه و سرچشمه است، و به خاطر این که کودک حداقل شش ماه و حداکثر نه ماه در رحم زن است، و با تمام قوا جسم و روح خود را از مایههاى وجود زن مىگیرد، و به طور دائم از کارگاه جسم و اعصاب و جان زن تغذیه مىکند، از وجود او نسبت به کودک تعبیر به ام شده است.
در حقیقت مادر اصل، ریشه و سرچشمه وجود کودک است، و کودک انعکاسى از واقعیات جسمى و روحى مادر، و میوهاى از آن شجرهى مبارکه است.
مدت اقامت نطفه در صلب پدر، بسیار اندک، ولى در رحم مادر نزدیک به دویست و هفتاد روز مهمان است.
روى این حساب تمام یا اغلب گیرندگى و اثر پذیرى او از مادر است، و به همین علت حسابى که اسلام براى مادر باز کرده براى غیر او باز نکرده است.
آثار وجودى مادر از جسم و روان، در وجود کودک ظهور مىکند، و طفل در اکثر اطوار و برنامههاى حیاتش خودآگاه، یا ناخودآگاه بر طینت مادر مىطند.
دختر قبل از اینکه ازدواج کند باید توجه داشته باشد، یا به او توجه بدهند که مادر فرداست، و مادر فردا باید از امروز در غذا، رفت و آمد، معاشرت، برخورد، تربیت، ادب و ایمان دقت کند، تا موجد و مولد نسلى پاک، سالم، با ارزش و مؤدب به آداب باشد.
این جمله زیبا را که از امپراطور فرانسه ناپلئون نقل مىکنند در کتابى در رابطه با زن دیدم.
از او پرسیدند کدام مملکت در نزد تو ارزشش از همه ممالک بالاتر است؟ گفت کشورى که تعداد مادرانشان بیشتر باشد!
حیثیت مادر بودن باید براى زن ثابت و پابرجا بماند، و گرنه نسل خوبى بوجود نخواهد آمد.
مادر در فرهنگ اسلام باید مادر بودن خود را براى تربیت و رشد فرزندان حفظ کند.
مادر باید براى فرزندان مادرى کند، تا فرزندان از نظر فکرى و عاطفى کمبود پیدا نکند.
زن اگر خصوصیات مادرى را از دست بدهد، و خود را در عرصهگاه آزادى به معناى غربى بیندازد، و با هر کس و ناکسى بگوید و بخندد و بنشیند، و رفت و آمد کند، به خود و به شوهر و به فرزند، به خاطر لذائذ جسمى و مادى بىاعتنا باشد، مادر نیست، و درندهاى است که به جان خانواده افتاده، و گرگ خطرناکى است که شرف و کرامت و عفت و پاکى خانواده را به باد خواهد داد.
مادر براى تحویل دادن فرزندى وزین، مؤدب، پاک، با صلابت، خردمند، باید داراى وجود پاک، و فکرى سالم، و اخلاقى انسانى باشد.
اشهد انک کنت نورا فى الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة.
قطعهاى از زیارت وارث است، خطاب به سرور شهیدان:
همانا در اصلاب شامخه و ارحام مطهره نور بودى، نورى که از مقامى شامخ، و جایگاهى پاک طلوع کرد، و جهانى را به نور علم و عدل و حکمت و رهبرى صحیح روشن و پس از شهادت، آخرت را روشنتر نمود.
در همان زیارت وجود مقدس او را به عنوان خدیجه کبرى و فاطمهى زهرا علیهاالسلام مىخوانیم.
السلام علیک یابن فاطمة الزهراء، السلام علیک یابن خدیجة الکبرى.
اینکه رسول اسلام به جوانانى که قصد ازدواج دارند سفارش مىکند دختر از خانوادهاى اصیل، متین، و دیندار بگیرید، به خاطر این است که جلوى فساد نسل گرفته شود.
دخترى که اصالت خانوادگى از دست داده، جلف و سبک، بىادب و بىتربیت، بىوقار و بىنظم، و از همه بدتر شهوت ران و بىحجاب و بدحجاب، و هر ساعت با یک دوست پسر بسر مىبرد، قابلیت ازدواج ندارد، او هدف حق را از آفرینش و خلقتش زیر پا گذاشته، شئون زن بودن و مادر بودن را از کف داده، لیاقت بوجود آوردن فرزند صالح و شایسته را ندارد، که رسول حق صلى الله علیه و آله و سلم در روایتى دربارهى اینان فرموده: اگر آنها در آخر زمان مار و عقرب بزایند بهتر از این است که فرزند بزایند، و چرا که در کارگاه فکر و روح و روان خود به خاطر لذت طلبى ایجاد اخلال کرده، و این کارگاه مختل از ساختن انسان سالم عاجز است.
این معنا را از زبان نوح پیغمبر بشنوید:
وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّارا إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّارا(1)
خداوندا از این ناسپاسان و این مرد و زنى که دست از عناد و لجبازى
برنمىدارند، احدى را در روى زمین باقى مگذار.
همانا اگر از این ملت کسى را باقى بگذارى بندگانت را گمراه مىکنند، و از اینان فرزندى جز بدکار و ناسپاس بوجود نمىآید.
اگر در میان قوم نوح مادر فراوان بود، اگر زن با ایمان و سپاسگزار، و پاک و با ادب زیاد بود، نمىفرمود از اینان جز فاجر کافر بوجود نمىآید.
آرى اگر دختر و زن بفرموده رسول حق خضراء دمن(2) باشد، یعنى گیاه روئیده شده روى مزبله، از این گیاه نمىتوان توقع بوجود آمدن میوهى شیرین و محصول الهى و انسانى داشت.
مادر نباید در هر مجلسى گر چه مربوط به اقوام باشد شرکت کند، زیرا پارهاى از مجالس مجلس معصیت است و در روحیهى مادر اثر مىگذارد و چه بسا که هویت مادر بودن را از او بگیرد.
مادر نباید به هر شکلى که میل و طبعش اقتضا مىکند از مواد خوراکى استفاده کند، چه بسا که غذا از منبع حلالى تهیه نشده، و از نظر آثار براى او و فرزندش زیان داشته باشد.
مادر مسائل مربوط به طهارت و نجاست را رعایت کند، و بر فرائض و واجبات و مسائل اخلاقى اصرار داشته باشد، تا کارگاه وجودش منبع نور و سبب طلوع نور شود.
چنان که از امامان معصوم ما رسیده: حضرت زهرا علیهاالسلام را اسوه خود قرار داده بودند، و از تمام شئون فکرى و روحى و اخلاقى و ایمانى آن بزرگوار پیروى مىکردند.
فاطمه علیهاالسلام در تمام هستى مادرى نمونه و نمونه اعلاى مادرى است، زنان ما و دختران ما باید آن حضرت را اسوه و الگوى زندگى خود قرار دهند، که مادر ریشه و
سرچشمه و اصل وجود فرزند است.
مادرانى که اخلاق اسلامى را رعایت مىکنند، مادرانى که از وقار و سنگینى و ادب برخوردارند، مادرانى که کانون مهر و محبت و عاطفه و عشقند، فرزندان آنها تا وقتى در رحم هستند از این خصوصیات مایه مىگیرند، و پس از بدنیا آمدن با نگاهى که دائم به مادر دارند، و گوشى که تا مدتى وقف صداى مادر است از مادر بدون تردید شکل مىگیرند.
حضرت حسین علیهالسلام وقتى سر حر بن یزید را به دامن گرفت، حریت و آزادى او را از هوا و هوس و حاکمیت بنىامیه به مادرش نسبت داد:
انت حر کما سمتک أمک حرا.
تو آزادى، و این آزادى را از مادر نشانه دارى.
وقتى عمر سعد اصرار بر بیعت کردن حضرت حسین با یزیدیان ورزید، امام عدم بیعت خود و یارانش را به مادران پاکیزه و پاک دامن نسبت داد.
حجور طابت و طهرت.
1) نوح 27 ، 26.
2) وسائل، ج 20، ص 35.