بعضى از مردان از آزادى خداداده، و اراده و اختیار خود چشم مىپوشند، و دربست در اختیار زنان خود قرار مىگیرند، و بعضى از زنان با تسخیر اراده و اختیار شوهر، حاکمیت بر زندگى را به دست مىگیرند، و مرکب حیات را به هر جا که خاطر خواه آنهاست مىرانند.
این نوع زندگى به طور اغلب به یک زندگى شیطانى تبدیل شده، و موجى از گناه و معصیت، و اسراف و تبذیر، و خواستههاى نامشروع زندگى را پوشانده، و معنویت را فرارى داده، و خانه و خانواده را از اصول الهى و انسانى منحرف نموده است.
درصد بالائى از خانوادهها در این زمان دچار این بلاى خانمانسوز هستند، به جاى اینکه قیام زندگى بستگى به مرد داشته باشد، بستگى به زن دارد، به عوض اینکه شوهر باید شوهر زن باشد، زن شوهرى براى شوهر خود است، و خدا نکند مرد از خواسته زن هر چند نامشروع و خلاف خدا اطاعت نکند، آن زمان است که جنگ و دعوا شروع مىشود، و آتشى خانمانسوز با دست زن روشن مىگردد، و تا مرد تسلیم نشود، یا او را طلاق ندهد، آن آتش جهنمى فرو نمىنشیند.
على علیهالسلام در رابطه با چنین مردان اختیار از دست داده، و ضعیف و زبون شده فرمود:
کل امرىء تدبره امرأة فهو ملعون.
هر مردى اختیارش را به دست زن دهد ملعون است.
و فرمود:
من اطاع امرأته اکبه الله على وجهه فى النار قیل و ما تلک الطاعة قال تطلب الیه… الثیاب الرقاق فیجیبها.
آن مردى که دربست تسلیم زن شود، خداوند او را با روى به آتش جهنم درافکند، پرسیدند، چگونه، فرمود: لباس بدننما از مرد بخواهد و او بپذیرد!
و دربارهى اینگونه زنان در زمانى که مردى از زن خود شکایت کرد، در حضور مردم خطبهاى بدین صورت ایراد فرمودند:
مردم به هیچ صورت از زن اطاعت نکنید، هیچ مال به دست او ندهید، تدبیر امور زندگى را به وى وامگذارید، اگر این طایفه اختیار خود باشند همه را دچار مهلکه مىکنند، سر از فرمان شوهر بپیچند، ما اینگونه یافتیم که این جماعت به هنگام نیاز، تقوا را رعایت نکنند، در برابر شهوت به سرعت از پاى درآیند، تا دوران پیرى به فکر زر و زیورند، و به وقت ناتوانى خودبین و مغرور و خودپسند، اگر گوشهاى از خواستههاى آنان انجام نگیرد تمام لطف و محبتها را نادیده گیرند، و شر و بدى را در گوشه خاطر جان دهند، بدون پروا تهمت زنند، از سرکشى و طغیان دست نکشند، و مدام بر سر راه شیطان نشینند(1)
1) وسائل، ج 20، ص 180، چاپ آل البیت.