جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تغافل یا خود به فراموشى زدن

زمان مطالعه: 3 دقیقه

از صفات بسیار پسندیده و والا و با ارزش، که آراسته به آن در میان مردم بسیار کم است تغافل مى‏باشد.

دیدن خطا و تقصیر، مشاهده عیب و نقص، و خود را به فراموشى زدن، و به شکلى که طرف مقابل یقین کند، انسان از مسئله به هیچ عنوان مطلع و آگاه نشد، از عالیترین حالات روحى و پرقیمت‏ترین صفات انسانى است.

این نهایت مکرمت و بزرگوارى و شخصیت است که مرد از زن خود خطائى ببیند، و زن از شوهر خود اشتباهى ملاحظه کند، و خود را در کمال جوانمردى و آقائى و کرامت، عمدا به فراموشى بزند، و این به فراموشى زدن را در تمام پیش‏آمدهاى آینده حفظ کند.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود:

ان العاقل نصفه احتمال، و نصفه تغافل(1)

نیمى از وجود عاقل و خردمند تحمل و صبر و بردبارى، و نیم دیگرش خود به فراموشى زدن است.

و فرمود:

اشرف اخلاق الکریم کثرة تغافله عما یعلم(2)

شریفترین اخلاق انسان با کرامت، کثرت تغافل او از چیزى است که مى‏داند.

و نیز آن حضرت فرمود:

لا عقل کالتجاهل، لا حلم کالتغافل(2)

تدبیرى مانند خود را به بى‏خبرى زدن، و حلمى همچون خود را به فراموشى زدن نیست.

ذره بینى، ذره به حساب آوردن، توقع عصمت همه جانبه داشتن، بى‏گذشتى، به رخ کشیدن خطا، و به قول معروف مته در خشخاش گذاشتن همه و همه خلاف اخلاق، و به قول امیرالمؤمنین علیه‏السلام باعث ناگوارى زندگى است(2)

عفو و گذشت و از آن بالاتر تغافل و خود به فراموشى زدن، براى زن و شوهر امرى لازم و واجب است، و با این گونه صفات پسندیده، و اخلاق حمیده عیش و زندگى همراه با لذت و خوشى برقرار، و اعصاب در آرامش کامل، و جسم و جان در مصونیت همه جانبه در مقابل هجوم بسیارى از امراض و بیماریهاست.

عفو و گذشت و تجاهل و تغافل میوه شیرین فرو خوردن خشم و به فرموده قرآن مجید کظم غیظ، و دورى از خشم و غضب و فرار از عصبانیت و از کوره در رفتن است.

خشم و غضب و ممارات و لجبازى، و بگو و مگو کردن طولانى و بیجا، مورد نفرت حق، و نشانه‏اى از شعله‏هاى جهنم، و صفتى ناپسند، و خوئى ددمنشانه، و موجبى براى درهم ریختن بناى زندگى و در نهایت علت طلاق و جدائى، و غرق شدن در منجلاب بسیارى از معاصى و گناهان، و آلوده شدن به هر شر و شرارت است.

در زشتى بگو مگو کردن، و لجبازى با یکدیگر در روایت بسیار مهمى آمده: مردى به حضرت سید الشهداء علیه‏السلام با لحنى زننده گفت: بیا بنشین تا در مسئله‏ى دین با هم مناظره و مجادله کنیم، حضرت فرمود: اى مرد، من نسبت به دینم آگاهم، و هدایت حق براى من، مانند روز روشن و معلوم است، تو اگر در این زمینه دچار جهلى برو و جهل خود را علاج کن.

مالى و للمماراة.

مرا چه نسبت با بگو مگو کردن و جدال و جار و جنجال، که این نیست مگر وسوسه شیطان(3)، براى انداختن انسان در گناه و معصیت!!

بگو و مگو و جدال دعواى لفظى اگر براى اثبات حق باشد، و از مصادیق جدال احسن، بدون تردید مانعى ندارد، بلکه زمینه پیشرفت علم و دانش، و کشف حق و حقیقت است و امرى عقلى و علمى و شرعى است، ولى اگر از باب لجبازى، و کوبیدن یکدیگر، و ضربه زدن به شخصیت، و به هم ریختن آرامش باشد، بدون شک حرام، و مرتکب آن عاصى و مستحق عقاب است.

حضرت رضا علیه‏السلام به عبدالعظیم حسنى فرمود:

دوستانم را از طرف من سلام برسان، و به آنان بگو، براى شیطان نسبت به وجود خود راهى قرار ندهید، آنان را به راستى در گفتار، و اداء امانت، و رعایت سکوت، و ترک مجادله و بگو مگو در آنچه که براى آنان سودى ندارد امر کن(4)


1) میزان الحکمة، ج 7، ص 268.

2) همان مدرک.

3) بحار، ج 2، ص 135.

4) بحار، ج 74، ص 230.