جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ارزش نظافت و بهداشت در اسلام

زمان مطالعه: 6 دقیقه

»ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین»

»بقره / 222«

به هنگامى که مقدمات ازدواج پایان گرفت، و زن و شوهر جوان با کمال عشق و علاقه، زندگى خود را شروع کردند، باید به امورى که در زندگى جنبه‏ى زیربنائى دارد توجه کنند، و نسبت به آن امور از بى‏تفاوتى و سستى و تنبلى و غفلت، جدا پرهیز نمایند.

از جمله آن امور مسئله‏ى بهداشت و نظافت در تمام شئون زندگى است.

بدن، موى سر، دهان و دندان، لباس، فرش، وسائل زندگى، بخصوص وسائل آشپزخانه، و هر آنچه که با زندگى روزمره در ارتباط است، باید از نظر بهداشتى مورد توجه دقیق قرار بگیرد.

عده‏اى از زوج‏هاى جوان در ابتداى زندگى از توجه به نظافت و بهداشت غافلند، و تنها به خورد و خوراک و بهره‏گیرى از لذت ظاهرى قناعت مى‏کنند، و از نظم و انضباط و پاکى و پاکیزگى در زندگى آنان خبرى نیست، این بى‏خبرى را فطرت سلیم، و عقل فعال، و آئین الهى تحت هیچ عنوانى نمى‏پذیرد، بلکه، از آن هم نفرت شدید دارد، علاوه بر این، ممکن است این بى‏تفاوتى، و بى‏توجهى در طول زمان

حاکم بر فضاى حیات شود، و خانه و اهل خانه را از نظر سلامت، نسبت به همه‏ى امور ظاهرى و باطنى تهدید نماید، و بخصوص بر وضع فرزندان اثر نامطلوبى بگذارد، و آنان را تبدیل به موجودى بى‏تفاوت، کودن، بیمار، ذلیل، ضعیف و سربار جامعه کند، و وجودشان زمینه‏ى پذیرش رذالت و دنائت، و انواع مفاسد و معاصى گردد.

خداوند مهربان در قرآن مجید، و نسبت به آنان که طهارت ظاهر و باطن را رعایت مى‏کنند، و به بهداشت تن و روان توجه دارند، و عرصه‏گاه جسم و جان را از تمام آلودگیها پاک نگاه مى‏دارند، اعلام عشق و محبت نموده:

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین‏(1)

همانا خداوند اهل توبه و انابه و پاکى و پاکیزگى را دوست دارد.

مکتب اسلام و به عبارت دیگر مدرسه‏ى نبوت و امامت، و به تعبیر دیگر آئین وحى که در قرآن کریم و سخنان نبى‏اکرم صلى الله علیه و آله و سلم، و اهلبیت آن حضرت یعنى امامان معصوم تجلى دارد، و در توجه به پاکى و پاکیزگى و طهارت و بهداشت در تمام زمینه‏هاى زندگى، در میان تمام مکتب‏ها بى‏نظیر، و قوانین بهداشتى این مدرسه‏ى آسمانى که بیش از پنج هزار قانون است و قسمتى از آن در جلد اول و دوم کتاب وسائل الشیعه آمده، فوق تمام قوانین بهداشتى، و از نظر ظرافت و لطافت و ترغیب و تشویق به رعایت آنها، فوق العاده شگفت‏آور است.

اسلام عزیز نزدیک به پانزده عامل را به عنوان عامل طهارت و پاکیزگى، و وسیله‏ى پاک کننده معرفى کرده، که چنین سیاق و روشى در هیچ یک از مکاتب موجود در جهان دیده نمى‏شود.

اسلام آلوده ماندن، و آلوده کردن، و فراهم آوردن زمینه‏ى آلودگى را در بسیارى از موارد حرام اعلام کرده، و مرتکب آن را بزهکار، و مستحق عذاب الهى در روز

قیامت مى‏داند.

آب جارى، آب چاه، آب چشمه، آب باران، آب راکدى که هر یک از طول و عرض و عمق آن سه وجب و نیم باشد، آب قلیلى که از بالا روى شیئى نجس بریزد و به اندازه پاک کردن شیئى نجس باشد، زمینى که همراه با خاک است، نور مستقیم خورشید، آتش، تغییر جنس آلوده به حالت دیگر، هر کدام در جاى خود و در محل تعیین شده از مطهرات هستند.

رسول الهى صلى الله علیه و آله و سلم در چند روایت بسیار مهم به ارزش پاکیزگى و طهارت اشاره فرموده، که به نظر هر صاحب نظرى از عجائب مسائل اسلامى است:

الطهور شطر الایمان(2)

تمیزى و پاکى، و ایجاد طهارت و پاکیزگى نصف ایمان است.

چه اندازه عجیب است که نصف ایمان تمام مسائل اخلاقى و عملى و نصف دیگر آن تمیزى و توجه به پاکى و طهارت است!!

أول ما یحاسب به العبد طهوره(3)

اول چیزى که در قیامت و دادگاه عدل حق، نسبت به آن از انسان حساب مى‏کشند تمیزى و طهارت و پاکى اوست.

رسول خدا در مسئله‏ى بهداشت دهان و دندان، موى سر و صورت، لباس و پوشاک، خانه و اثاث خانه، کوچه و خیابان، شهر و دیار و حتى نسبت به اموات بسیار بسیار حساس، و از تمام مردم جهان در رعایت بهداشت و پاکیزگى برتر بودند.

دستور او به اینکه اموات را با آب سدر و آب کافور، و آب خالص بشویند، و مواضع سجده را کافور گذاشته و قبر را عمیق‏تر حفر کنند، و در چیدن لحد و ریختن‏

خاک نظم و انضباط را مراعات نمایند، تا با متلاشى شدن بدن میت در قبر، و ترکیبش با خاک و کافور، تمام اصول بهداشت جهت شهر و دیار و زندگان رعایت گردد، و از عجایب دستورات، و شگفتى‏هاى دانش و بینش آن انسان والا و برتر است.

حد رعایت پاکى ظاهر و باطن در آن وجود مبارک به اندازه‏اى بالا بود، که معصومى چون امیرالمؤمنین علیه‏السلام، که علم و بصیرت او تجلى دانش و حکمت و علم حضرت حق بود، آن حضرت را به عنوان اطیب و اطهر معرفى کرد، و از تمام مردم جهان خواست، که وجود مقدس او را در انواع پاکى‏ها و طهارت جسم و جان سرمشق و الگوى خود قرار دهند.

فتأس بنبیک الأطیب الأطهر صلى الله علیه و آله و سلم فإن فیه أسوة لمن تأسى…(4)

به پیامبرت که نیکوترین و پاکیزه‏ترین موجود در تمام جهان هستى است، اقتدا کن، همانا در وجود مقدس او در تمام شئون حیات، براى آنکس که بخواهد به او اقتدا کند الگو و سرمشق هست.

رسول خدا فرمود:

إن الله طیب، یحب الطیب، نظیف، یحب النظافة(5)

همانا خداوند نیکوست، نیکو را دوست دارد، پاکیزه است به پاکیزگى علاقه دارد.

رفعت و بلندى، ارزش و مقام پاکى و پاکیزگى تا کجاست، که سخن از آن در رابطه با حریم ذات حق است.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود:

تنظفوا بالماء من النتن الریح الذى یتأذى به، تعهدوا أنفسکم فإن الله عزوجل یبعض من عباده القاذورة الذى یتأنف به من جلس الیه(3)

خود را از بوى بدى که موجب آزار دیگران است با آب، پاک و پاکیزه کنید، نسبت به وجود خود متعهد باشید، خداوند به بنده‏اى که داراى آلودگى است، و مردم از نشستن کنار او عار و ننگ دارند، خشم و کینه دارد.

رسول حق صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:

طهروا هذه الأجساد طهرکم الله، فإنه لیس عبد یبیت طاهرا إلا بات معه ملک فى شعاره، و لا یتقلب ساعة من اللیل إلا قال: اللهم اغفر لعبدک فإنه بات طاهرا(3)

این بدن‏ها را پاک کنید، خداوند شما را پاک گرداند، همانا بنده‏اى نیست که شب را پاک و پاکیزه به صبح برساند، مگر ملکى او را در این پاکى همراهى کند، و ساعتى از شب نگردد مگر اینکه آن ملک بگوید: خداوندا بنده‏ات را در معرض مغفرت قرار بده که او شب را به پاکى به صبح آورد.

رسول حق صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:

بئس العبد القاذورة(3)

بد انسانى است، انسان آلوده و کثیف.

و نیز آن حضرت فرمود:

هلک المتقذرون(3)

آلودگان و مردمان کثیف هلاک شدند.

از جابر بن عبدالله روایت شده: رسول خدا مردى را دید ژولیده موى، و به صورتى که مویش به شکل بدى پراکنده بود، فرمود: هان آیا چیزى که مویش را منظم کند و آرایش دهد نیافت؟

و دیگرى را دید با لباس چرک و کثیف، فریاد زد هان، آیا آبى نیافت که لباس

آلوده‏اش را بشوید؟(3)

حضرت باقر علیه‏السلام فرمود:

کنس البیوت ینفى الفقر(6)

جارو کردن خانه‏ها موجب زدودن فقر است.

امام ششم علیه‏السلام فرمود:

غسل الإناء و کنس الفناء مجلبة للرزق(3)

شستن ظرفها، و جارو کردن آستانه خانه، باعث جلب رزق است.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود:

لاتؤووا التراب خلف الباب فإنه مأوى الشیاطین(3)

خاکروبه‏ى منزل را پشت در خانه جمع نکنید، همانا منزلگاه شیاطین است.

لغت شیطان از شطن گرفته شده، و این لغت به معناى خبیث و پلید و موجود موذى و همراه با شر است.

این معجزه با عظمت و شگفت‏آور، محصول بینش رسول حق و اولیاء الهى یعنى امامان معصوم شیعه است، که چندین قرن قبل از وجود میکروب، با استعمال لفظ شیطان یعنى موجود خبیث و پلید خبر داده‏اند.

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:

لا تبیتوا القمامة فى بیوتکم، و أخرجوها نهارا فإنها مقعد الشیطان(7)

آنچه از سفره مى‏ماند، و قابل مصرف کردن و خوردن نیست، نگذارید تا شب در

خانه بماند، آن را در همان روز روشن از خانه خارج کنید، همانا مانده‏هاى در سفره که غیر قابل مصرف است، نشستن گاه شیطان است.

و نیز آن حضرت فرمود:

تنظفوا بکل ما استطعتم، فإن الله تعالى بنى الاسلام على النظافة، و لن یدخل الجنة إلا کل نظیف(3)

به هر چه که قدرت و توان دارید به نظافت و پاک کردن برخیزید، همانا خداوند اسلام را بر نظافت بنا کرده، و وارد بهشت نمى‏شود مگر هر پاک و پاکیزه.

حضرت رضا علیه‏السلام فرمود:

من أخلاق الأنبیاء التنظف(3)

پاکیزگى از خلق و خوى انبیاء الهى است.

رسول حق به عایشه فرمود:

اغسلى هذین الثوبین اما علمت ان الثوب یسبح، فاذا اتسخ انقطع تسبیحه(8)

این دو جامه را بشوى، آیا نمى‏دانى لباس تسبیح گوى حق است، چون آلوده شود و چرک گردد، تسبیحش قطع مى‏شود!!

با توجه به آیات قرآن در رابطه با عوامل پاک کننده، و پاکى و پاکیزگى، و عشق حضرت حق به نظافت و طهارت، و نیز با توجه به روایات بسیار مهم باب طهارت و نطافت، بر اهل خانه است، که طهارت و پاکیزگى را در بدن و لباس خود، و اثاث، منزل، و خود منزل و آستانه خانه، تا جائى که در قدرت و توان آنان است رعایت

کنند، و در این زمینه مرد خانه بر اساس قاعده قرآنیه، که تعاون بر نیکى و تقوا را وصیت و سفارش نموده، و به همسرش در امر نظافت و پاکیزگى کمک کند، و بر زن خانه هم لازم اخلاقى است که خانه و اثاث آن و لباس اهل خانه را پاک و پاکیزه نگهدارد، تا از این راه شوهر خود را شاد، و موجب جلب خوشنودى حضرت حق شود، و سلامت اهل خانه تضمین گردد، و هیولاى درد و بیمارى، و رنج و ناراحتى با شکست مواجه گردد.

زن خانه به این معنا هم توجه داشته باشد، که قدم برداشتن براى امور منزل، و تدبیر خانه، و فراهم آوردن زمینه آرامش و راحت اهل خانه، عبادت است، و در پیشگاه حضرت حق بدون شک مزد و اجر دارد.


1) بقره / 222.

2) میزان الحکمة، ج 5، ص 558.

3) همان مدرک.

4) نهج‏البلاغه خطبه‏ى / 160.

5) میزان الحکمة، ج 10، ص 92.

6) میزان الحکمة، ج 10، ص 93.

7) میزان الحکمة، ج 10، ص 95.

8) میزان الحکمة، ج 10، ص 94.