امام پنجم حضرت باقر علیهالسلام نقل مىکنند: پدر با کرامتم حضرت زینالعابدین علیهالسلام در یکى از مواقف حج به خانمى برخورد که اخلاق نیکش آن حضرت را جذب کرد، سئوال کردند این زن داراى همسر است؟ عرضه داشتند وى را شوهر نیست،
پدرم بدون این که از حسب و نسب وى تحقیق کند از او خواستگارى کرد، و این خواستگارى منجر به ازدواج با او شد.
فردى از انصار از داستان آگاه شد، ازدواج به این سادگى براى او بسیار سنگین و گران آمد، به نظر آورد ممکن است آن زن فردى بىاصل و نسب باشد، و علت سرزنش نسبت به امام چهارم شود.
مدتى در مقام جستجو برآمد و معلوم شد آن زن از طایفه شیبان است، خدمت امام چهارم رسید و جریان را با آن حضرت در میان گذاشت که خدا را شکر همسر شما از فامیلى معروف و محترم است، امام به او فرمودند من شما را خردمندتر از این مىدانستم که به این امور پاىبند باشى، مگر نمىدانى خداوند عزوجل به برکت اسلام پستىها را برداشت و نقصها را جبران فرمود، بزرگوارى و کرامت را جایگزین پستى و دنائت نمود، اینک مسلمان در هر موقعیتى باشد محترم است و او را پستى نیست، لئامت و خست از آن جاهلیت است و بس(1)
بنابراین هم قبیله بودن، همشهرى بودن، به اندازهى هم ثروت داشتن، موجب همکفوى نیست، بنا به حکم اسلام، عرب را بر عجم، سپید را بر سیاه، قرشى را بر غیر قرشى امتیازى نیست، امتیاز به تقواست و دو مرد و زن مسلمان با داشتن ایمان و تقوا و اخلاق و امانت و عفت و پاکى و طهارت و سلامت همکفو یکدیگرند گر چه یکى عرب و دیگرى عجم، یکى شهرى و دیگرى روستایى، یکى غنى و دیگرى فقیر، یکى سپید و دیگرى سیاه، یکى قبیلهدار و دیگرى بىقبیله باشد.
على بن اسباط به حضرت جواد علیهالسلام نوشت: من براى دخترانم کسى را که در اخلاق و ایمان همانند خودم باشد نیافتهام تا آنان را شوهر دهم، حضرت در پاسخ نامهى وى نوشت: آنچه را دربارهى دخترانت نوشته بودى یافتم، خداوند تو را مورد
رحمت و لطفش قرار دهد، تا این حدود دقت در کار دختر لازم نیست، پیامبر فرمود اگر خواستگارى آمد که دین و اخلاقش مورد پسند بود قبولش کنید ور نه فتنه و فساد بزرگ در زمین روى مىدهد(2)
امام صادق علیهالسلام به مردى به نام ابراهیم فرمود: هیچ مؤمنى بهرهاى و سودى خطرناکتر از ثروت نبرده، ضرر مال از زیان دو گرگ درنده که به گلهاى بىچوپان از سر و تهگله حمله کنند بیشتر است، این گرگها با گوسپندان چه مىکنند، عرضه داشتم جز فساد کارى نمىکنند، فرمود: راست گفتى، کوچکترین زیان مال این است که مسلمانى خواستگارى دختر مسلمان بیایید و او به عذر نداشتن مال او را براند و از دادن دختر به او خوددارى کند.
1) بحار، ج 100، ص 374.
2) بحار، ج 100، و ص 373.