جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هر روز را مى‏توان جشن گرفت‏

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ما همیشه ناگزیر نیستیم منتظر تعطیلات بمانیم تا از فضایى براى دور هم جمع شدن و برپایى مهمانى لذت ببریم. گاهى اوقات مى‏توان روزهاى معمولى، و حتى حزن آور را، با برنامه‏اى ساده به خاطره‏اى فراموش نشدنى تبدیل کرد.

تعطیلات کریسمس به پایان نزدیک مى‏شود و مادر مى‏کوشد براى سرگرمى چهار کودک خود و پسر عموى آنان که به دیدنشان آمده است، فکرى بکند. بچه‏ها از اسباب بازى‏هاى جدیدشان خسته شده و به آزار و اذیت یکدیگر پرداخته‏اند. هواى یخ‏زده‏ى بیرون آنان را دلزده کرده است. یک شب مادر مى‏گوید: «یه فکرى دارم. بیاین یه مهمونى ساحلى ترتیب بدیم!» بچه‏ها، که در حدود چهار تا یازده ساله هستند، نگاهى به او

مى‏اندازند، گویى دیوانه شده است.

بزرگ‏ترینشان مى‏پرسد: «شوخى مى‏کنى؟«

و مادر پاسخ مى‏دهد: «نه، شوخى نمى‏کنم. بیایید برنامه ریزى رو شروع کنیم.» او خود نوشتن فهرست کارها و چیزهاى لازم براى بردن به کنار ساحل را شروع مى‏کند.

یکى از بچه‏ها با لحنى معترض مى‏گوید: «اما هواى بیرون یخه!«

مادر پاسخ مى‏دهد: «ما مهمونى‏مونو توى خونه برپا مى‏کنیم و با نور چراغ برنزه مى‏شیم.«

بچه‏ها مهمانى را به قدرى جدى مى‏گیرند که درباره‏ى لباسى که باید بپوشند، اسباب بازى‏هایى که مى‏خواهند همراه ببرند، نوار و لوح فشرده (سى دى) موسیقى، و البته چیزى که قصد دارند بخورند، شروع به گفت و گو مى‏کنند – مادر قول مى‏دهد هات داگ درست کند. او انجام دادن بقیه‏ى کارها را بر عهده مى‏گیرد.

روز بعد هوا بسیار سرد است؛ اما مادر درجه‏ى دستگاه تنظیم حرارت را بالا مى‏برد و پدر در آتشدان (شومینه) سالن پذیرایى آتش روشن مى‏کند. همه کمک مى‏کنند مبل و اثاث را کنار بکشند تا براى زیراندازها و دیگر وسایل ساحلى جا باز شود. پدر چتر آفتابى را برپا، توپ مخصوص بازى در ساحل را باد مى‏کند و لوح فشرده مناسبى در دستگاه پخش موسیقى مى‏گذارد. صحنه کاملا آماده است. بچه‏ها مایوهاى خود را

مى‏پوشند و عینک‏هاى آفتابى مى‏زنند. کرم ضد آفتاب به تن خود مى‏مالند و تمام مدت مى‏خندند. آنان چوب لباسى‏ها را به جاى سیخ کباب مورد استفاده قرار مى‏دهند و از کباب و سرخ کردن غذا حسابى لذت مى‏برند. آنان سر تا سر روز با یکدیگر بازى مى‏کنند، به پایکوبى مى‏پردازند و مى‏خندند. وقتى «مهمانى کنار دریا» تمام مى‏شود و دوباره به «خانه» برمى‏گردند، بچه‏ها درباره‏ى اینکه از سفر تفریحى خود چقدر لذت برده‏اند، حرف مى‏زنند. کودکى که از بقیه بزرگ‏تر است و یازده سال دارد، مى‏گوید: «فوق العاده بود» و کوچک‏ترین آنان مشتاقانه مى‏پرسد: «فردا هم مى‏تونیم تکرارش کنیم؟«

براى فرزندان ما بسیار مهم است که بدانند آنان مى‏توانند از بودن با خانواده‏ى خود نیز لذت ببرند و لزومى ندارد همیشه تفریح و شادى را در خارج از خانه بجویند. نوجوانان ما، هنگامى که خنده، تفریح، محبت و صمیمیت را بخشى از زندگى خانوادگى ببینند، از اینکه وقت خود را با ما بگذرانند بى‏تردید لذت خواهند برد. این امر مى‏تواند بر زندگى آینده‏ى ما و کودکانمان تأثیرى بسیار خوب داشته باشد و موجب شود در نوجوانى، زمانى که تا اندازه‏اى استقلال پیدا مى‏کنند، براى مشورت و درد دل، پیش از هر کس، ما را انتخاب کنند و به هنگام تشکیل خانواده رسوم خانوادگى را بهتر و بیشتر محترم بدارند.