جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آموزش صداقت به کودکان‏

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

کودکان، صداقت را از پدر و مادر خود مى‏آموزند. آنچه ما مى‏گوییم و انجام مى‏دهیم، الگویى زنده از معناى صداقت براى آنان به وجود مى‏آورد. چگونگى برخورد ما با مسائلى که زندگى در موقعیت‏هاى مختلف پیش روى ما قرار مى‏دهد، براى فرزندان ما از اهمیت بسیارى برخوردار است. آنان – دست کم هنگامى که جوان هستند – مى‏پذیرند که روش ما در زندگى روشى درست است.

وقتى آلیشیا و پدرش، پس از خوردن ناهار، در حال ترک رستوران هستند، پدر با تعجب به بقیه‏ى پولى که صندوقدار به او داده است خیره مى‏شود. او، چند قدم مانده به محل پارک خودرو، پى مى‏برد که اشتباهى به سود او رخ داده است.

پدر گفت: «یک دقیقه صبر کن آلیشیا، اشتباهى شده.» و پول‏هایى را که در دستش بود، جلوى چشم آلیشیا گرفت. «صندوقدار پول زیادى به من داده بیا بریم بهش پس بدیم.«

آلیشیا از این حرف چندان خوشحال نشد؛ زیرا مى‏پنداشت که‏

مى‏تواند با پنج دلار اضافى چیزى دلخواه براى خودش تهیه کند؛ اما مى‏دانست که حق با پدر است.

صندوقدار از برگشت پول بسیار خوشحال شد و توضیح داد که در آخر روز مجبور است کسرى صندوق را از پول جیب خود بپردازد. مدیر رستوران که گفت و گوى آنان را مى‏شنود، کارتى به پدر مى‏دهد که دفعه‏ى بعد مى‏تواند از تخفیف خوبى استفاده کند. این بار پدر و فرزند وقتى رستوران را ترک مى‏کنند، احساس خیلى زیبایى دارند.

پدر پرسید: «عزیزم نظرت چیه؟ از اینکه پول رو برگردوندیم خوشحال نیستى؟«

آلیشیا پاسخ داد: «کار خوب پاداش داره.«

و پدر گفت: «انجام دادن کار خوب، حتى اگر هم پاداشى نداشته باشه، به آدم احساس خوبى مى‏ده. ولى بیشتر اوقات گفتن حقیقت موجب مى‏شه چیزهاى خوبى که احتمالش رو نمى‏دیم، براى ما پیش بیاد.«