جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دروغهاى مصلحت آمیز

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در پاره‏اى موارد به راحتى مى‏توان راست و دروغ را از یکدیگر تشخیص داد؛ ولى این امر در همه‏ى موارد به سهولت انجام نمى‏گیرد. کودکان وقتى در مورد زندگى در خارج از خانه تجربه کسب مى‏کنند، خیلى زود در مى‏یابند که دیدگاه‏هاى متفاوت فراوانى وجود دارد که هر یک از آنها، در موقعیت‏هاى مختلف، مى‏تواند براى درک کلی ما از آنچه اتفاق مى‏افتد، اهمیت داشته باشد.

فرن، هفت ساله، از دست مادرش عصبانى است. او مى‏گوید: «تو دروغ گفتى، روز یکشنبه تو به خاله کارن گفتى غذایى که درست کرده دوست دارى؛ ولى بعد به پدر گفتى که غذاى اون افتضاح بود!«

مادر به او مى‏گوید: «حق با توست عزیزم، من نمى‏خواستم نظر واقعى خودمو درباره‏ى دستپخت اون بگم، چون نمى‏خواستم ناراحتش کنم. به نظرم رسید در اونجا مهربون بودن مهم‏تر از راست گفتنه!«

فرن، پس از دقایقى اندیشیدن، مى‏گوید: «پس من هم لازم نیست همیشه راست بگم؟» او تلاش جدى دارد قانون‏ها را کشف کند.

مادر همه‏ى توجه خود را بر دخترش متمرکز مى‏کند و با دقت مى‏گوید: «من از تو مى‏خوام که راستگو باشى؛ ولى بعضى وقت‏ها مهربون بودن مهم‏تره. وقتى ما یک دروغ کوچولو مى‏گیم که از ناراحت شدن کسى جلوگیرى کنیم، به اون «دروغ مصلحت آمیز» مى‏گیم. اون هم دروغه؛ ولى گاهى اوقات اشکالى نداره.«

فرن به دقت گوش مى‏دهد؛ ولى گیج شده است.

مادر ادامه مى‏دهد: «ببین، فرض کن دوست تو آندره‏آ اومده که لباس جدیدش رو به تو نشون بده و تو هم از اون خوشت نیومده، یعنى به نظرت رنگ اون بده. آیا اینو به دوستت مى‏گى؟«

فرن پس از کمى فکر کردن مى‏گوید: «اون ناراحت مى‏شه.«

»خب، تو چى مى‏تونى بگى که اونو ناراحت نکنى؟«

فرن مى‏گوید: «هوم. . . قشنگه. . . ؟» ولى از پاسخ خود رضایت ندارد.

مادر مى‏گوید: «شاید.«

فرن با هیجان بیشترى مى‏گوید: «مى‏دونم، مى‏تونم درباره‏ى اون چیزى که دوست دارم حرفى بزنم.«

»بله، فکر خوبیه. مى‏تونى حرف خوبى درباره‏ى اون بزنى. یا مثلا سؤالى درباره‏ى اینکه اونو کى و از کجا خریده بپرسى. مهم اینکه دوستت بتونه از خرید چیزى که براش مهمه خوشحال باشه.» مادر اضافه مى‏کند: «و مى‏دونى، مهم اینه که به خاطر بسپرى ممکنه همه از یک چیز خوششون نیاد.«

اکنون فرن نه تنها درباره‏ى اهمیت مهربان بودن چیزهایى یاد گرفته است. بلکه درک مى‏کند راه‏هاى متفاوت فراوانى براى نگاه کردن به دنیا وجود دارد و همه‏ى آنها با اعتبارند.

البته، اگر مادر مراقب بود و از حرف زدن درباره‏ى دستپخت خواهرش در حضور فرن خوددارى مى‏کرد، اصلا چنین موضوعى مطرح نمى‏شد. ضرب المثل قدیمى «اگر نمى‏توانى حرف خوبى بزنى، اصلا حرف نزن.» شاید موجب شود بعضى از آدمها از بیان احساسات خود کاملا روى گردان شوند؛ ولى حکمتى در آن نهفته است. بى‏تردید اگر ما، در بیان احساسات خود بدون پرده پوشى زیاده روى کنیم – به ویژه آنهایى که ممکن است فرزندان ما را ناراحت کند – باید آماده باشیم براى گفت و گو درباره‏ى آنچه‏

مورد توجه آنان است وقت کافى صرف کنیم؛ همان کارى که مادر فرن کرد.