جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حقیقت موضوع‏

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ما مى‏توانیم در ابتدا به فرزندانمان بیاموزیم که صداقت و راستگویى وجوه گوناگون یک امر واحدند، صداقت طیف وسیعى از رفتار ما را شامل توانایى‏مان براى دیدن و تجربه چیزها همان گونه که هستند – بدون‏

تحریف، اجتناب و تکذیب یا تأثیر دادن تمایلات ذهنى – شامل مى‏شود. راستگویى به توانایى ما براى انتقال درست و روشن آنچه مى‏بینیم و تجربه مى‏کنیم، مربوط مى‏شود. به تدریج که کودکان بزرگ‏تر مى‏شوند، مى‏توانیم به آنان در بالا بردن قدرت تشخیصشان کمک کنیم، به طورى که بتوانند تصمیم بگیرند در پاره‏اى موارد و با توجه به زمان و مکان از گفتن حقیقت، یا دست کم همه‏ى حقیقت، خوددارى کنند. افزون بر این، لازم است آنان تفاوت میان دروغ و دروغ به اصطلاح مصلحت آمیز را بشناسند. دروغگویى صفتى فریبکارانه و عمدى و، به همین دلیل، نادرست است.

نخستین گام براى آموزش راستگویى به کودکان این است که به آنان کمک کنیم حقیقت را تشخیص دهند و با آن رو به رو شوند؛ حتى هنگامى که مایل به این کار نیستند یا انجام دادن آن را مشکل مى‏بینند. ما مى‏خواهیم آنان بتوانند در مورد رخدادى هر آنچه را اتفاق افتاده، یا خود انجام داده‏اند، به طور دقیق و کامل گزارش دهند. آموزش تشخیص میان حقیقت و انواع آن، انواع گوناگون تخیل، تمایلات ذهنى و گزارش آنچه تصور مى‏کنیم دیگران تمایل دارند بشنوند، به جاى آنچه واقعا هست، نیز در این راه بسیار اهمیت دارد.

کودکانى که در توضیح صادقانه‏ى وقایع دچار مشکل مى‏شوند، معمولا از نتایج راستگویى خود نگران‏اند و مى‏خواهند از خود یا دیگران در

مقابل سرزنش یا تنبیه حمایت کنند. براى حل این مشکل ما باید محیطى ایجاد کنیم که در آن فرزندان ما، حتى زمانى که کار نادرستى انجام داده‏اند، به خاطر راستگویى تشویق شوند و همچنین بدانند باید مسئولیت و پیامد رفتار نادرست خود را بپذیرند. آنان باید بدانند گفتن حقیقت بار مسئولیت را از دوششان برنمى‏دارد. در عین حال نباید کارى کنیم که به دلیل ترس از واکنش ما مجبور به دروغگویى شوند. براى موفقیت در این راه بهتر است به جاى آنکه در پى سرزنش یا شناختن گناهکار برآییم، توجهمان را بر چگونگى ماجرا و درک آن متمرکز سازیم.

مادر از دو دختر نه و یازده ساله‏اش مى‏پرسد: «چطور شد که دیشب یک راکت تنیس توى ایوون جا موند؟«

دخترها با نگرانى به یکدیگر نگاه مى‏کنند و مى‏فهمند که احتمالا به دردسر افتاده‏اند.

دختر کوچک‏تر مى‏گوید: «خب، من اونو با کوله پشتى و بقیه‏ى وسایلم از ماشین بیرون آوردم و حدس مى‏زنم اونو زمین گذاشتم تا بتونم در جلویى رو باز کنم.«

دختر بزرگ‏تر مى‏گوید: «من گفتم که اونو برمى‏دارم؛ اما فراموش کردم برگردم.«

مادر از ماجرا به درستى آگاه مى‏شود و بسیار جدى از آنان مى‏خواهد: «لطفا از این به بعد مراقب باشین همه‏ى لوازمتون رو توى خونه بیارین.

راکت تنیس اگه یک شب بیرون بمونه، به احتمال زیاد خراب مى‏شه.«

نوع برخورد مادر با ماجرا و پرسش درباره‏ى چگونگى جاماندن راکت در بیرون از منزل به جاى «چه کسى راکت را در ایوان جا گذاشت» موجب شد اطلاعات دقیق و درست را به دست آورد. اگر مادر بر مسئول این ماجرا تمرکز مى‏کرد، دخترها احتمالا یکدیگر را مورد سرزنش قرار مى‏دادند. ولى با رفتار درست مادر، آنان حقیقت ماجرا و نقش خود را در آن شرح دادند و مادر نیز هر دو نفرشان را در ارتکاب اشتباهى درک کردنى پاسخگو شناخت.