سخاوت واقعى، مستلزم تمایل قلبى براى بخشش آزادانه، بدون چشمداشت شخصى یا انتظار برگشت است. به این معنا که ما مىبخشیم؛ زیرا کسى نیاز دارد و ما به آن اهمیت مىدهیم. چنین کارى ممکن است به فداکارى یا زحمت نیاز داشته باشد؛ اما ما آن را زیانى براى خود نمىبینیم، زیرا این نوع سهیم شدن پاداشى درونى دارد.
تردیدى نیست که مفهوم مهمى از این سخاوت در آنچه ما در نقش
پدر و مادر انجام مىدهیم، متجلى مىشود. ما به فرزندانمان مىبخشیم؛ زیرا به ما نیاز دارند و ما، حتى در بعضى از دورههاى سخت زندگى، نیازهاى خود را فداى خواستههاى آنان مىکنیم. اگر ما امیدوار باشیم که در مقابل این فداکارىها بىدرنگ یا گاهى اوقات، از پاداش آنان بهرهمند شویم، احتمالا ناامید خواهیم شد. آنچه در فرایند این فدکارى به ما قوت قلب مىدهد، فکر پاداش یا برگشت آنچه دادهایم نیست، بلکه احساسات سرشار از عشق و توجهى است که از لحظهى به دنیا آمدن فرزندانمان به آنان داریم.
مهمترین چیزى که ما مىتوانیم به کودکانمان ببخشیم، حضور و توجه خودمان است. ما نباید هرگز فراموش کنیم که فقط بودن ما با کودکان در هر سنى آنان را تغذیه مىکند. با وجود این، قسمت کردن وقت و دادن سهم عادلانه به آنان، گاهى اوقات، مشکلترین کارها است. بسیارى از پدر و مادرها براى برنامه ریزى مناسب و تنظیم وقت کافى براى هر کس و هر چیز – میان کار بیرون از خانه، همسر و بچهها – در گردبادى گرفتارند و خیلىها احساس مىکنند «تنها چیز این است که من وقت کافى ندارم.» این مشکلات البته براى پدران یا مادران مجرد بسیار بیشتر است.
یک پدر مجرد تصمیم گرفت وقت مناسبى را با پسر دوازده سالهاش بگذراند. «بیا یک برنامهى ویژه ترتیب بدیم و ساعات خوبى رو دوتایى با هم باشیم؛ فقط من و تو. باشه؟» پاسخ پسر محتاطانه بود و شاید هم
هشدار دهنده. او با تردید به پدر نگاه کرد و بسیار جدى پرسید: «مگه مىشه؟«
ما نمىتوانیم زمانهاى از دست رفته را جبران کنیم؛ ولى بسیار مهمتر آن است که از زمانى که با یکدیگر مىگذرانیم به بهترین شکل بهره ببریم. در این مورد، لازم است دربارهى انتخابهایى که در زندگى انجام مىدهیم با خودمان کاملا صادق باشیم. وقتى به خود مىگوییم. «من حالا حسابى کار مىکنم، ساعات بیشترى را به کارم اختصاص مىدهم و بعد وقتى به موفقیتى که مىخواهم رسیدم، زمان بیشترى را با خانوادهام مىگذرانم.» ممکن است خودمان را فریب دهیم؛ ولى نمىتوانیم فرزندانمان را بفریبیم. آنان، با ما یا بدون ما، بزرگ مىشوند و زمانى که ما به سوى آنان بازمىگردیم و آمادهایم که وقت بیشترى را با ایشان بگذرانیم، ممکن است دیگر آن چنان پذیرا و در دسترس نباشند. رفتارها عاقلانهتر خواهد بود اگر وقت گذاشتن براى فرزندانمان را همیشه در اولویت قرار دهیم. گفتن این حرف البته از انجام دادن آن سادهتر است. فشارهاى مالى و کارى مىتواند آگاهى از این امر را که چه وقت و کجا باید این خط تقسیم بندى را کشید مشکل سازد. اما بسیار مهم است که همیشه به خاطر داشته باشیم بچههاى ما به سرعت بزرگ مىشوند و بهتر است بکوشیم تا جایى که مىتوانیم در کنارشان باشیم.
گاهى اوقات ممکن است تصور کنیم داریم وقت خود را با فرزندانمان
مىگذرانیم، در حالى که به راستى در حال از دست دادن ارتباط خود هستیم. مادر فرانک داوطلبى فعال براى گروه جوانان کلیسا بود. وقتى فرانک هم عضو این گروه بود، خیلى افتخار مىکرد که مادر او برنامههاى تفریحى آنان را سرپرستى مىکند. ولى وقتى بزرگتر شد و بیشتر به فعالیت در تیمهاى ورزشى آخر هفته پرداخت، اختلاف سلیقهها بروز کرد. حالا مادر او بیشتر اوقات در برنامههاى گروه جوانان بود و فرانک در میدان بازى فوتبال، در حالى که هیچ بینندهاى در کنار میدان بازى نداشت. مانند افرادى که همیشه مایلاند هر برنامهاى را تا رسیدن به نتیجهى توفیق آمیز ادامه دهند، مادر فرانک هم رها کردن تعهد خود را در گروه جوانان مشکل مىدید، در حالى که حالا مهمتر بود که وقت و انرژى خود را در جاى دیگرى صرف کند.
فرانک با نارضایتى مىگفت: «حتى مادر بیلى هم که بیشتر وقت روى نیمکت ذخیرهها مىنشست اونجا بود.«
فرانک حالا توجه و وقت مادر را به گونهاى متفاوت مىطلبد. او مىخواهد مادرش به کارى که او حالا انجام مىدهد توجه کند.
وقت و انرژى ما محدود است و باید به طور مرتب اولویتها، فعالیتها و تعهدات خود را در جهت پیشرفت فرزندانمان مورد ارزیابى و دوباره سنجى قرار دهیم. قسمت کردن وقت به معنى آن است که با قابلیت انعطاف، خود را با رشد و تحول بچهها تطبیق دهیم. ما باید
همگام با تغییرات زندگى آنان قدم برداریم و، نه تنها در خردسالى، بلکه همچنان که بزرگتر مىشوند در کنارشان باشیم.