دریافت پول توجیبى معمولا نخستین فرصت کودک است که «ارزش پول» را بشناسد و عادت خوب پس انداز کردن و پول کنار گذاشتن براى هدفى مشخص را بیاموزد. وقتى کودکان مسئول پول خود هستند، به سرعت مىآموزند که اگر از خرج کردن پول یک هفتهى خود براى خرید خوراکى دلخواه چشمپوشى کنند، مىتوانند بعدا یک چیز خیلى خوب براى خود بخرند – چرخ جدیدى براى کفش پاتیناژ، یک بازى رایانهاى، یک عروسک یا یک دوچرخه. دادن این مسئولیت همچنین راهى است براى اینکه کودکان استقلال خود را نشان دهند و توانایى براى تصمیم گیرىهاى بزرگتر را تمرین کنند. وقتى یک اسباب بازى مشخص یا بازى ویدئوئى آرزوى واقعى آنان است؛ اما پدر و مادر رضایت به خرید آن نمىدهند، داشتن پول توجیبى به بچهها قدرت بیشترى مىدهد و مىتواند از شدت کشمکش براى چگونه خرج کردن پول بکاهد.
در مورد چگونگى پرداخت پول توجیبى عقاید گوناگونى وجود دارد. در بعضى خانوادهها، کودکان پول توجیبى خود را با کمک کردن یا انجام دادن
بعضى از کارهاى خانه به دست مىآورند. در بعضى دیگر از خانوادهها، پول توجیبى به انجام دادن کار در خانه بستگى ندارد؛ ولى کودک مىتواند با به انجام رساندن کارهایى ویژه، پول بیشترى به دست آورد. نظر من این است که به پول توجیبى نباید به عنوان دستمزد کودک براى کمک به کارهاى خانه نگاه شود. انجام دادن کارهایى مثل تمیز یا مرتب کردن میز غذا، بیرون گذاشتن کیسهى زباله یا غذا دادن به حیوان براى آسایش افراد خانه الزامى است و ما مىخواهیم فرزندانمان تشخیص دهند، به عنوان عضوى از خانواده، باید سهم خود را در انجام یافتن کارهاى خانه بپردازند. از سوى دیگر، پول توجیبى کودک را باید سهمى در شریک بودن او در درآمد خانواده دید؛ راهى که به کودک نشان مىدهد او یک عضو مهم و شریک خانواده است.
سم، دوازده ساله، ماهها بود با هدف خرید یک کفش چرخدار (اسکیت برد) در بهار، پول توجیبى خود را پس انداز مىکرد. پدر و مادر او این وسیله را نیازى اساسى براى او نمىدیدند، به همین دلیل نظرشان این بود که براى خرید آن مىتواند از پول توجیبى خود استفاده کند. سم با بىمیلى پذیرفت که آن یک «خواست» است، نه یک «نیاز«. اما وقتى بهار از راه رسید و براى خرید حواله هنوز دوازده دلار کم داشت، بسیار ناراحت شد.
پدر گفت: «تو کار مهمى انجام دادى که تمام زمستان پول
تو جیبیت رو پس انداز کردى. حالا براى تهیهى کسرى پولت چه کار مىتوانى بکنى؟«
سم با ناراحتى پاسخ داد: «خب، حالا دیگه براى انجام دادن کارهاى باغبانى کمى دیر شده.«
و پدر یادآورى کرد: «بله؛ اما وقت خوبى براى شستن ماشینهاس که در طول زمستان حسابى کثیف شدهن.«
سم خوشحال شد: «بله! باید اونها را براى بهار آماده کرد» پس چند آگهى به در و دیوار محله چسباند و در حدود ده دوازده درخواست براى شستن خودرو به دستش رسید. او حتى برادر کوچکتر خود را هم براى کمک استخدام کرد.
پدر سم او را در راه رسیدن به هدفش، یعنى خرید کفش چرخدار، حمایت کرد. تشخیص اینکه او تا کنون چقدر موفقیت به دست آورده و چگونه مىتواند قدم بعدى را براى رسیدن به هدفش بردارد، با کمک پدر امکان پذیر شد. سم، از راه این تجربه در مورد پس انداز کردن و پول درآوردن چیزهاى بسیارى آموخت، شاید حتى مهمتر، او یاد گرفت از هدفش دست برندارد بلکه تا پیدا کردن راهى براى رسیدن به آن مقاومت کند.