از نخستین بارى که تصمیم مىگیریم اسباب بازى کودک را به او ندهیم و به جاى آن بگذاریم خودش متوجه مىشود که مىتواند خود را سینه خیز یا به هر شکل دیگرى که در توان او است، به آن برساند، کارى مىکنیم بفهمد خوب است هدفى داشته باشد. ما تلاش او را براى رسیدن به اسباب بازى تشخیص مىدهیم – به آن توجه مىکنیم و هنگامى که آن را در دست مىگیرد، برایش کف مىزنیم و در شادىاش شریک مىشویم.
وقتى بچهها کمى بزرگتر هستند، برنامه ریزى براى رسیدن به هدفها به آنان کمک مىکند به اعتماد به نفس و دیدگاه «تو مىتوانى» برسند. ما پدر و مادرها مىتوانیم کمک کنیم کودکان ما هدفهایشان را به روشنى بشناسند و از دسترس پذیر بودن آنها مطمئن شوند. ما مىتوانیم نظارتى واقعى داشته باشیم و به آنان کمک کنیم میان افکار رؤیایى خود و پندهاى واقع بینانهى ما تعادلى ایجاد کنند. ما مىتوانیم، هنگامى که آنان براى رسیدن به هدفهایشان تلاش مىکنند، براى ارزانى داشتن تشویق و حمایتمان در کنارشان باشیم.
براى هر کس، جوان یا پیر، بهترین راه رسیدن به هدف در ابتدا مشخص کردن دقیق هدفى است که مىخواهد به آن دست یابد. مرحلهى دوم، تقسیم کردن برنامه به مراحل کوچک و مشخص کردن کارهایى است که باید انجام شود. اگر ما در این کار به فرزندانمان کمک کنیم، خدمت بزرگى براى آنان انجام دادهایم. وقتى آنان کار را به مراحل مختلف تقسیم مىکنند، مىآموزند که با عبور از مرحلهى الف خواهند توانست به مرحلهى ب و سپس ج برسند و کار را همین طور ادامه دهند تا به هدف دست یابند.
این کار، شاید خیلى ابتدایى به نظر رسد؛ ولى حیرت انگیز است اگر بدانیم تنها عدهى معدودى از ما براى رسیدن به هدف خود را با برنامه ریزى آماده مىسازیم. بیشتر اوقات ما بدون اینکه براى برنامه ریزى وقتى
صرف کنیم، نسنجیده و با شتاب اجراى برنامه را شروع مىکنیم. با این طرز تلقى بسیار آسان است که گیج و آشفته شویم یا مسیر نامشخص شود و بعد تمرکز و عزم حرکت را از دست بدهیم. این کار سرمشق خوبى براى بچههاى ما نخواهد بود. اگر ما کار خود را با طرح نقشه و برنامه ریزى شروع کنیم، پیشرفتمان را در راه رسیدن به هدف با یکدیگر در میان بگذاریم و وقتى کار خود را به پایان رساندیم توفیق خود را جشن بگیریم، براى فرزندانمان الگوى بهترى فراهم مىسازیم. کودکان ما از مشاهدهى راهى که برنامه ریزى مىکنیم و کار را جلو مىبریم – خواه هنگام نقاشى خانه، گلکارى باغچه یا دوختن بالاپوش، و همچنین برنامههایى که براى انجام دادن انتخاب مىکنیم – بسیارى چیزها مىآموزند.
ضرب المثلى قدیمى داریم با این مضمون: «سفر به اندازهى مقصد اهمیت دارد.» که نه تنها به ما کمک مىکند براى رسیدن به هدفمان برنامه ریزى کنیم و مجهز باشیم، بلکه همچنین مىتواند موجب شود به خاطر بسپاریم وقتى فرزندانمان براى رسیدن به هدفهایشان تلاش مىکنند به گامهاى سست اولیهى آنان توجه کنیم و به آن احترام بگذاریم.
ژاکلین، پنج ساله، مىخواهد پدر و مادرش را، با مرتب کردن تختخواب آنان، شگفت زده کند. او با دویدن به این سو و آن سوى تختخواب، موفق مىشود نیمى از روتختى را بر روى تخت بکشد. مادر و پدر از او سپاسگزارى مىکنند و مىگویند: «آفرین! خیلى کمک کردى.«
در حالى که ژاکلین با خوشحالى بیرون مىرود تا به بازى بپردازد، پدر به سوى تخت مىرود که گوشه روتختى را مرتب کند.
مادر با لبخند به او هشدار مىدهد: «به تختخواب دست نمىزنى! کار ژاکلین باید همان طور که هست مشخص و مورد قبول باشد. پس خرابش نکن!«
پدر موافقت خود را اعلام مىکند: «حق با توست.» او در مىیابد که قدردانى از زحمت دخترشان بسیار مهمتر از مرتب بودن روتختى است.