هر خانوادهاى بر اساس رشتهاى قول و قرارهاى ویژه و نیز کلى عمل مىکند که جریان زندگى هر روزه را در میان آن سادهتر مىسازد. این قول و قرارها ساعت مقرر براى شام خوردن، لزوم نظافت در محدودهى خانه، آداب و رسوم خوابیدن و بسیارى دیگر از مسائل جارى زندگى مشترک را شامل مىشود. پدر و مادرها و فرزندان در تعهدات نامحدودى که زندگى آنان را، به عنوان اعضاى یک خانواده، آسانتر مىسازد، شریک هستند. چنین قول و قرارهایى به شکل نگه دارندهى مسائل مختلف در کنار هم به اعضاى خانواده کمک مىکند بتوانند انتظارات یکدیگر را برآورده سازند.
در مورد بعضى از مقررات خانواده هیچ بحثى نمىتوان کرد؛ مانند آنچه به سلامت اعضا مربوط مىشوند – بستن کمربند ایمنى هنگام نشستن در خودرو، زانو بند و آرنج بند هنگام بازى اسکیت و بر سر گذاشتن کلاه زمان خروج از خانه در هنگام سرما. بعضى دیگر از مقررات ممکن است براى بالا بردن کارآیى طراحى شده باشند یا دستورى کلى و انعطاف پذیرتر باشند – ظرفها بلافاصله پس از خوردن شام داخل ماشین ظرفشویى قرار گیرند، اسباب بازىها پیش از خروج از خانه جمع و جور شوند، پیش از انجام دادن تکالیف مدرسه تماشاى تلویزیون ممنوع
است. هر چه کودکان در جریان گفت و گو و شکل گیرى این قول و قرارها سهم بیشترى داشته باشند، احتمال همکارى آنان بیشتر است و همچنین در صورت عدم تأیید پدر و مادر، آن را بهتر خواهند پذیرفت.
وجود قوانین و مقررات در خانواده که پیش بینى مسائل خانه و خانواده را امکان پذیر مىسازد، در بچهها احساس آرامش ایجاد مىکند و درک آنچه را از آنان انتظار مىرود سادهتر مىسازد. آنان مىدانند وقتى مقررات خانه را رعایت کنند، مورد تأیید قرار مىگیرند؛ حتى اگر بر زبان آورده نشود. هنگامى که پدر و مادر از یکدیگر جدا شدهاند و کودکان ناگزیرند دو رشته از قوانین را در خانه بیاموزند و پیروى کنند، داشتن این خطوط راهنما، زندگى را براىشان آسانتر مىسازد. بسیار حیرت انگیز است که کودکان پویایى و پیچیدگى موجود در این قوانین و مقررات را به خوبى درک مىکنند و به آسانى مى آموزند آنها را به زبان قابل فهم خودشان برگردانند. وقتى بیلى به دوستش مىگوید: «از مادرم خواهم پرسید. اگر او بگوید «خب، حالا ببینیم» یعنى اجازه داده است و اگر بگوید «باید از پدرت بپرسم، فراموشش کن«. روشن مىشود که او قوانین سربسته و ناگفتهاى را که در خانهشان وجود دارد به خوبى درک کرده است.
بچهها در هر روز براى تعداد بسیارى از کارها اجازه و تأیید ما را مىطلبند. بعضى از آنها تقاضاهاى سادهاى هستند با فرض قبولى. وقتى
آرتى از پشت در فریاد مىزند: «مامان من مىرم خونهى همسایه که سگ جدیدشونو ببینم، باشه؟» و مادر پیش از آنکه فرصتى براى پاسخى داشته باشد صداى بسته شدن در را مىشنود، مىداند که فرزند او از این قانون پیروى مىکند که مادر در هر لحظه باید بداند او کجاست؛ حتى اگر در خانهى همسایهى دیوار به دیوار باشد.
بقیهى خواستهها پیچیدهترند و ممکن است به گفت و گو نیاز داشته باشد. بعد از ظهر شنبه ماریان یازده ساله دعوت شده است که با دوستانش به سینما برود. او سرتاسر هفته اتاقش را مرتب نکرده و این قانون خانه است که بچهها در آخر هفته نمىتوانند هیچ برنامهى تفریحى داشته باشند، مگر اینکه اتاقشان مرتب باشد. ماریان وقت انجام دادن این کار را ندارد؛ ولى دلش مىخواهد که حتما دعوت سینما را قبول کند.
مادر و ماریان به گفت و گو مىپردازند تا شاید به راه حلى برسند. آنان توافق مىکنند که ماریان این بار به سینما برود؛ ولى در پانزده دقیقهاى که وقت دارد، باید مرتب کردن اتاقش را شروع کند و قول بدهد پس از برگشتن به خانه این کار را به پایان برساند. آنان همچنین به این نتیجه مىرسند که چرا خوب است وظایف روزمره خانه را تاب آوریم و انجام دادن آن را به آخرین دقایق نسپریم. به ماریان اجازه داده مىشود که با دوستانش به سینما برود؛ اما این موقعیت کمک مىکند او بفهمد که به تعویق انداختن کارها، به هیچ وجه عادت خوبى نیست.
اگر کودکان از سنین خردسالى بیاموزند که در مورد حق و حقوق و وظایف خود با پدر و مادر گفت و گو کنند و به توافق برسند، کنار آمدن با موقعیتهاى پیچیدهتر دوران نوجوانى در خانواده آسانتر خواهد شد. هنگامى که نوجوان شما مىگوید: «من امروز بعد از مدرسه با بچهها مىرم بیرون و دیر به خونه برمىگردم.» بدون اینکه به خود زحمت اجازه گرفتن دهد، یا بگوید آن بچهها چه کسانى هستند، کجا مىروند، چطور به آنجا خواهند رفت و منظورش از «دیر» چیست.
در چنین موقعیتهایى بهترین کار این است که اگر مىتوانید گفت و گو را با لحنى مثبت شروع کنید. «خوشحالم که این موضوع رو به من گفتى.» به طورى که او پاسخ تقاضاى خود را مثبت ببیند و بداند به خواستههاى او توجه دارید. این رفتار همچنین به او نشان مىدهد که رابطهى پدر و مادر و فرزند همکارىاى است با فضاى مناسب براى نیاز در حال رشد کودک به استقلال و همچنین نیاز همیشگى پدر و مادر براى حمایت فرزند از آسیب دیدن. این رفتار به او اجازه مىدهد هنگام طرح برنامههایش از دیدگاهى تازه پیروى کند. او مىداند پدر و مادر از وى انتظار دارند برنامهاى را که در مورد اجرایش با یکدیگر به توافق رسیدهاند، رعایت کند؛ مگر اینکه روابط به شکل دشمنى آشکار درآمده باشد. در غیر این صورت بیشتر بچهها حتى در دوران سخت سالهاى نوجوانى – بیشتر وقتها تمایل دارند پدر و مادر را از خود خشنود سازند.
آموختن احترام به قول و قرارهاى خانواده و زندگى در ساختار آن، بچهها را براى زندگى در جوامع بزرگتر، مثل مدرسه و محیط کار، آماده مىسازد و در نهایت به آنان کمک مىکند بتوانند جاى خود را در ساختار اجتماع پیدا کنند. کودکان با دستیابى به تجربه در خانه، به این درک خواهند رسید که قوانین در اصل توافقهایى است که آدمها به آن رسیدهاند تا کمک کند همهى کارها با حمایت و امنیت همگان پیش برود و انجام شود. آنان تشخیص خواهند داد که قول و قرارها، خواه میان افراد، خواه میان ملتها، چیزهایى هستند که اجازه مىدهند جهان به کار خود ادامه دهد.