جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دامهایى که به درونشان مى‏افتیم‏

زمان مطالعه: 4 دقیقه

تشویق کودکانمان همیشه کار ساده‏اى نیست. هنگامى که آنان کوچک هستند، براى اینکه اجازه دهیم خودشان کارهایشان را انجام دهند وقت بیشترى مورد نیاز است، در حالى که انجام دادن آن کار به وسیله‏ى ما وقت کمترى لازم دارد. هنگامى که آنان بزرگ‏تر مى‏شوند، دیگر مسئله‏ى زمان مطرح نیست، بلکه تلاشى است که براى واداشتن فرزندانمان به انجام دادن کارهاى خودشان باید به کار بریم. اما، صرف نظر از هر سنى که دارند، ما نباید در دام به انجام رساندن کارهاى آنان گرفتار شویم. فرزندان ما باید احساس مسئولیت را بیاموزند و، به تناسب سن و تواییهایشان، در انجام دادن وظایف روزمره شرکت کنند. این وظیفه‏ى

ماست که آنان را به این کار تشویق کنیم.

برى، چهارساله، مى‏خواهد یاد بگیرد چگونه بند کفشهایش را ببندد. انگشت‏هاى کوتاه و تپل او براى گره زدن بندها مشکل دارد. مادر که به تدریج بى‏قرار مى‏شود، سرگرم نگاه کردن به او است. دیرشان شده است و مادر تصور مى‏کند بهتر است کفشهاى بدون بند براى پسرش بخرد.

مادر مى‏گوید: «بذار کمکت کنم.» او دستهاى پسر کوچولو را کنار مى‏زند و به سرعت بندهاى کفش او را مى‏بندد. دستهاى مادر با چنان سرعتى حرکت مى‏کند که برى به هیچ وجه متوجه چگونگى گره زدن بندها نمى‏شود. او دلش مى‏خواهد خودش این کار را انجام دهد، بنابراین بندها را باز مى‏کند و تلاش خود را براى گره زدن آنها از سر مى‏گیرد. وقت بیشترى تلف مى‏شود. مادر و پسر هر دو کلافه و از دست یکدیگر عصبانى‏اند؛ اما هنوز هم به نتیجه‏اى نرسیده‏اند.

ما پدر و مادرها باید برنامه‏ى خود را طورى ترتیب دهیم که کودکانمان براى انجام دادن کارهایشان – لباس پوشیدن، مسواک زدن، مرتب کردن اتاقشان – بدون آنکه تحت فشار قرار گیرند وقت لازم را داشته باشند. با زندگى‏هاى پر از اضطرابى که بیشتر ما داریم، شاید یک ساعت، یا حتى نیم ساعت، زودتر از خواب بیدار شدن که مى‏تواند انجام یافتن کارها را ساده‏تر سازد، براى بسیارى از پدر و مادرها امکان پذیر نباشد. به هر حال، به عهده‏ى پدر و مادر است که در این مورد تصمیم بگیرند. ولى با سبک و

سنگین کردن آن مى‏توان فهمید این موضوع تا چه اندازه براى کودک حیاتى است. او نیاز دارد بیاموزد کارهاى خودش را انجام دهد، آن هم به طریقى که نه تنها به خاطر ناتوانى در انجام دادنشان شرمنده و سرخورده نگردد، بلکه از کرده‏ى خود راضى و مغرور باشد.

دام دیگرى که ما پدر و مادرها ممکن است در آن گرفتار شویم. حمایت کودکانمان در برابر شکست خوردن یا آسیب دیدن است که موجب مى‏شود آنان را از تلاش براى انجام دادن کارهاى تازه بازداریم. هیچ یک از ما نمى‏خواهیم فرزندانمان آسیب ببینند، با این حال گاهى لازم است به آنان اجازه دهیم به خطرهایى تن دهند.

ادى تصمیم گرفته است براى سرگروهى کلاس ششم در انتخابات شرکت کند. شبى، پس از آنکه ادى به خواب مى‏رود، مادر و پدر درباره‏ى انتخابات که به زودى فرامى‏رسد گفت و گو مى‏کنند. مادر نگران است: «اگر اون موفق نشه، خرد مى‏شه. من نباید اونو تشویق به این کار مى‏کردم.«

پدر مى‏خندد: «مشکلى پیش نمى‏آد. تجربه‏ى خوبى براش خواهد بود.«

»حتى اگر شکست بخوره؟«

»به خصوص اگر شکست بخوره!«

حق با پدر است. نتیجه‏ى انتخابات هر چه مى‏خواهد باشد، ادى از این کار تجربه‏هاى بسیار خواهد اندوخت و قوى‏تر خواهد شد. اگر پیروز شود، اعتماد به نفس بیشترى به دست خواهد آورد و اگر شکست بخورد،

دست کم از اینکه همه‏ى تلاش خود را براى رسیدن به هدفى که برایش مهم بوده، به کار برده است، راضى خواهد بود. مادر باید نقش حمایتى خود را از پسرش به نقش مشوق که براى رشد او سودمند است، تغییر دهد؛ حتى زمانى که ممکن است نتیجه براى هر دوى آنان ناراحت کننده باشد.

دام دیگرى که ممکن است پدر و مادرها در آن بیفتند به کار بردن این جمله است: «فقط امتحانش کن!» وقتى ما کودکانمان را تشویق مى‏کنیم چیز تازه – وظیفه‏اى ناخوشایند یا کار دشوار – را فقط امتحان کنند، احتمالا ناخواسته این پیام را به آنان مى‏رسانیم که با تلاشى بسیار ناچیز مى‏توانند در آن کار موفق شوند. براى بچه‏هایى که دنبال نتایج بدون زحمت هستند، این جمله مى‏تواند بهانه‏اى باشد براى اینکه پیش از انجام دادن کار لازم از تلاش بایستند.

زمانى که کودکان ما با موقعیتى کم و بیش دشوار رو به رو هستند، بهتر است به جاى آنکه بر کمترین چیزى که از آنان انتظار داریم تمرکز کنیم، توانایى بالقوه‏شان را مورد توجه قرار دهیم. وقتى شما کودکتان را تشویق مى‏کنید که «بیشترین تلاش خود را به کار ببر!» اجازه مى‏دهید بداند از او چه انتظارى دارید، بدون اینکه به او فشار بیاورید. با این خواهش، شما اعتقاد خود را به توانایى او ابراز مى‏کنید و راه را براى توفیقش هموار مى‏سازید. ایجاد یک محیط انتظار مثبت، از اهمیت فراوان برخوردار است و مى‏توان مطمئن بود که با تمرین، آموزش و رسیدن به پختگى‏

بیشتر، اغلب کودکان، تقریبا در همه چیز، به پیشرفت خواهند رسید.

سرانجام آنکه، ما باید مراقب باشیم فرزندانمان را براى تحقق بخشیدن به هدفهاى سرخورده‏ى خود زیر فشار قرار ندهیم. مادر تیفانى، مسئولان مدرسه را متقاعد کرده است که دختر او را در کلاس ریاضى بچه‏هاى ممتاز قرار دهند. تیفانى مقاومت مى‏کند؛ ولى مادر مصمم است و مى‏گوید: «تو براى وارد شدن به یکى از کالجهاى آیوى لیگ به گذراندن این کلاس احتیاج دارى. اگر خوب کار کنى، از عهده‏اش برمى‏آیى.«

تیفانى احساس بیچارگى و درماندگى مى‏کند و به ورود به این کالج هیچ اهمیتى نمى‏دهد. اگر مادر وقت کافى صرف کند و اجازه دهد تیفانى درباره‏ى مشکلى که دارد حرف بزند و بداند چرا رفتن به یک کالج آیوى لیگ براى او مزیت دارد، شاید قانع شود که کوشش بیشتر براى او ارزش دارد. البته، شاید هم قانع نشود. ولى مادر با فرض اینکه هدف‏هاى دخترش همان هدف‏هاى او است و با کوچک شمردن مشکلى که تیفانى براى گذراندن این کلاس با آن رو به رو است. فشار زیادى بر او وارد مى‏سازد. او، به تصور خود، دخترش را تشویق مى‏کند. ولى واقعیت این است که نیازهاى تیفانى را نادیده مى‏گیرد و مى‏خواهد به جاى او زندگى کند.

لازم است که ما دیدگاه‏هاى فرزندانمان را در مورد زندگى خود تحسین کنیم و به آنها احترام بگذاریم. آنها به ناگزیر دنیا را آن طور که ما مى‏بینیم، نمى‏بینند؛ و البته نباید هم ببینند. هر کودکى موجودى‏

منحصر به فرد است، با استعدادها و خصوصیات ویژه‏ى خودش. اگر آنان را تشویق کنیم انسان‏هایى شوند که مى‏خواهند باشند، خواهیم توانست دنیا را از نگاه آنان ببینیم. وقتى به آنان اجازه دهیم ذوق و استعداد خود را به ظهور برسانند، اعتماد به نفسشان رشد مى‏کند و دنیاى ما غنى‏تر و پربارتر مى‏شود.