جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پوزشخواهى‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

عذرخواهى مى‏تواند همچون مرهم باشد و کمک کند موقعیتى که بر اثر آن شخصى یا چیزى آسیب دیده است، بهبود یابد. در جریان هیجان بازى «وسطى» وقتى اندرو، دوازده ساله، توپ را آن چنان محکم زد که موجب شد یکى از همکلاسهایش به زمین بیفتد. او به سرعت به سویش رفت و پرسید: «حالت خوبه؟ معذرت مى‏خوام. نمى‏خواستم به تو صدمه‏اى بزنم. مى‏خواى کمکت کنم بریم اتاق بهداشت؟» او مسئولیت آنچه را اتفاق افتاده بود پذیرفت، از اینکه موجب ناراحتى دوستش شده بود از صمیم قلب ناراحت شد و مى‏خواست هر طور هست به او کمک کند.

در مقابل، بعضى از بچه‏ها تصور مى‏کنند پوزشخواهى مى‏تواند کار عصاى جادو را انجام دهد، به طورى که با پوزش خواستن مى‏توانند نقش خود را در ایجاد مشکل پاک کنند، بدون اینکه هیچ احساس گناه یا شرمندگى داشته باشند. آنان به گونه‏اى رفتار مى‏کنند گویى پوزشخواهى براى ادامه کارشان به آنان چراغ سبز مى‏دهد، یا راهى ساده براى به دست آوردن بخشایش است و فرض مى‏کنند پاسخ هر پوزشخواهى حتما این عبارت خواهد بود: «اشکالى نداره. مى‏فهمم.«

یک پسر بچه‏ى نه ساله روشى تقریبا خنده دار و کنایه آمیز براى‏

پوزشخواهى ابداع کرده بود. او پیشاپیش چند ورقه‏ى بزرگ تهیه کرده و بر روى آنها نوشته بود: «معذرت مى‏خوام.» بعد هرگاه در مورد همکلاسهایش یا در حیاط مدرسه موجب ناراحتى کسى مى‏شد، براى طرف آسیب دیده یکى از علایم را بالاى سرش بلند مى‏کرد. هنگامى که پوزشخواهى با بى‏توجهى یا تمسخر و گستاخى ابراز مى‏شود، باید کارى کنیم بچه‏ها بفهمند این پوزشخواهى کافى نیست.

ما مى‏خواهیم کودکانمان تشخیص دهند که رفتارشان در دیگران تأثیر مى‏گذارد و وقتى کارى مى‏کنند که سبب آسیب دیدن یا ناراحتى کسى مى‏شود از روى عمد یا غیر عمد – بسیار مهم است که درک کنند آن شخص چه احساسى ممکن است داشته باشد و نقش خود را در ایجاد آن ناراحتى بفهمند. یک چنین آموزشى کودکان ما را به پوزشخواهى واقعى و صمیمانه و تلاش براى رو به راه کردن شرایط هدایت مى‏کند، که با «پوزشخواهى» سرسرى و بدون محتوى بسیار متفاوت است. پوزشخواهى صمیمانه با پذیرش مسئولیت، احساس تأسف واقعى و تصمیم به بهتر ساختن کارها در آینده همراه است.

ما، با صمیمانه گوش دادن به گفته‏هاى فرزندانمان، مى‏توانیم کمک کنیم ویژگى مهم همدلى را به خوبى بیاموزند. وقتى بچه‏ها احساس کنند ما تلاش داریم بفهمیم آنان چه احساسى دارند، براى‏شان آسان‏تر خواهد بود سعى کنند بفهمند دیگران چه احساسى دارند. سم، چهار

ساله، سوار بر سه چرخه‏اش، درست رفت وسط برج ماسه‏اى که برادر بزرگ ترش، کیسى، ساخته بود. پدر سم، پس از اینکه او را از ماسه‏ها بیرون کشید و «فرصتى» به او داد، در کنارش نشست و از او پرسید چه چیزى موجب شد که برج ماسه‏اى کیسى را خراب کند.

سم پاسخ داد که کیسى او را بازى نمى‏دهد.

پدر پرسید: «حالا به نظر تو کیسى از اینکه برجش خراب شده چه حالى داره؟«

سم گفت: «ناراحت و عصبانیه!«

بعد پدر از سم پرسید آیا به نظر او خراب کردن برج کیسى راه خوبى براى وادار کردن برادرش بوده است تا او را هم به بازى بگیرد؟ سم پذیرفت که راه خوبى نبوده و پس از آن سم و پدر درباره‏ى راه‏هاى بهترى که او مى‏تواند براى جلب توجه کیسى به کار ببرد، گفت و گو کردند. پدر همچنین از سم پرسید چگونه مى‏تواند اوضاع را مرتب کند. سم گفت که از کیسى پوزش مى‏خواهد و کمکش مى‏کند تا برج را دوباره بسازد.

سم از کیسى پوزش خواست و کیسى با اکراه آن را پذیرفت. تعجب آور نبود که پیشنهاد را براى کمک در ساختن برج رد کرد؛ ولى تشخیص داد که برادر کوچکش تلاش دارد از او دلجویى کند و به روش خودش از آن قدردانى کرد.