جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حقوق کودکان نسبت به احساساتشان‏

زمان مطالعه: 2 دقیقه

براى ما بزرگ‏ها ممکن است مشکل باشد به خاطر آوریم کودک بودن یعنى چه. گاهى اوقات وقتى فرزندان ما عصبانى یا ناراحت مى‏شوند، به نظر ما مى‏رسد که لوس یا غیر منطقى هستند. ما باید به خاطر داشته باشیم که آنان در حال آموختن بیان احساساتشان هستند و براى توجیه یا

طبقه بندى آنها هنوز توانایى کافى ندارند. ما باید به آنان اجازه دهیم بدون اینکه سرافکنده شوند، احساسات خود را بیان کنند؛ خواه احساساتشان براى ما پذیرفتنى باشد یا نباشد.

دانى، کودک پنج ساله‏ى باهوش و زرنگى بود که از رعد و برق بى‏اندازه مى‏ترسید. متأسفانه در منطقه‏اى که آنان زندگى مى‏کردند، اغلب رعد و برق‏هاى سهمگین روى مى‏داد. هر بار که طوفانى پیش مى‏آمد، ترس دانى بیشتر مى‏شد. او در ابتدا با گفتن: «من مى‏ترسم. مثل اینکه رعد به ما خیلى نزدیکه، ممکنه برق ما رو بگیره؟» و سپس با گریه و زارى و جیغ زدن و سرانجام در زیر پتویى پنهان شدن، ترس خود را نشان مى‏داد.

پدر دانى نمى‏توانست این واقعیت را بپذیرد که پسر او مى‏ترسد و نیاز دارد مورد حمایت و تسلى قرار گیرد. در ابتدا کوشید او را آرام سازد، از این رو گفت: «چیزى براى ترسیدن وجود نداره. نگران نباش، رعد و برق در اینجا به تو نمى‏رسه.«

وقتى این کار مفید واقع نشد، پدر دانى همان پیام را با صداى بلندتر و البته با کمى بى‏قرارى تکرار کرد. این کار همه چیز را بدتر کرد: دانى بیشتر هراسان شد و پدر بیشتر آزرده. در آخر ماجرا، پدر از خشم به جوش آمد: «من اگر جاى تو بودم، از خودم خجالت مى‏کشیدم! آخه تو چه مرگته؟» حالا دیگر پدر دانى تنها ترس او را دست کم نگرفته بود، بلکه به پسرش مى‏گفت به خاطر احساسش باید شرمنده باشد.

پدر دانى اگر مى‏توانست ترس‏هاى دانى را بپذیرد، اقبال بهترى مى‏داشت. او مى‏توانست پسرش را در آغوش بگیرد و مثلا به وى بگوید: «ببینم، دوست دارى به آقاى رعد و آقاى برق چى بگى؟» این جمله مى‏توانست به دانى این شهامت را ببخشد که ترسش را به جاى اینکه تنها بیان کند، به درستى بشناسد. دانى حتى ممکن بود کشف کند که درست پس از شنیدن صداى رعد با فریاد «برو گمشو!» مى‏تواند بر ترسش غلبه کند.

پذیرش مهر آمیز ترس‏ها و خطاهاى فرزندانمان و کمک ما به ایشان براى رویارویى با آنان به کودکان ما اجازه مى‏دهد با احساس خوبى درباره‏ى خودشان رشد کنند. صرف نظر از اینکه برخى از این احساسات تا چه حد ممکن است به نظر ما بى‏پایه و اساس باشند، هر کودکى براى بیان احساسات و برآورده شدن نیازهاى عاطفى خود از حق اساسى برخوردار است. آنان به تدریج که بزرگ‏تر مى‏شوند، با احساس مسئولیت براى بیان احساسات خود رفتارشان را به شکلى که از نظر دیگران پذیرفتنى و قابل احترام باشد، مناسب مى‏سازند. اما تا زمانى که این توانایى را به دست بیاورند، تلاش براى سرافکنده کردنشان با تظاهر به اینکه این احساسات وجود ندارند، هیچ فایده‏اى نخواهد داشت. اجازه دادن به کودکان براى بیان احساسات واقعى‏شان، نخستین گام به سوى حل مشکلات آنان است. وقتى بچه‏هاى ما اجازه داشته باشند احساسات واقعى خود را براى‏

ما آشکار سازند، خواهیم توانست براى بیرون ریختن احساسات منفى، حرکت به جلو و رشد کردن به آنان کمک کنیم.