»سوزان موهایش را هاى لایت مىکند چرا من نکنم؟«
»اما میکى یک جفت از آن کفشهاى ورزشى خریده.«
»همه گوشهایشان را سوراخ کردهاند، من هم مىخواهم این کار را بکنم.»
بچهها، در هر سنى، مىتوانند به دیگرى حسادت ورزند و آرزو کنند آنچه را آنان دارند، ایشان نیز داشته باشند – لباس، دوست، نمره، یک ماشین، موى مجعد، موى صاف. آنان تصور مىکنند اگر اینها را داشته باشند، مانند دوستانشان مورد تحسین واقع مىشوند. «با لباسهاى خوب، من هم مثل سامانتا دوست داشتنى مىشم.» یا: «وقتى من هم لباس ورزشى جدید رو بخرم، مىتونم به خوبى جیسون بسکتبال بازى کنم.«
براى کودکان بسیار ساده است که مهارتها و دارایىها را با داشتن رفاه اشتباه کنند. آنان مىپندارند به داشتن وسایل به خصوص نیاز دارند تا بتوانند قهرمان یا محبوب واقع شوند و آن را راهى مىدانند براى اینکه در مورد خود احساس خوبى داشته باشند. متأسفانه، این راه نگرش به
زندگى تنها صحنه را براى نومیدى آماده مىسازد و، همان طور که مىدانیم، راهى بسیار سخت و دشوار است.
در طى سالهاى پیش از نوجوانى و نوجوانى، هنگامى که بچهها به همسالان خود بیش از پدر و مادر توجه دارند، آنان احتمالا در مورد داشتن لوازم و وسایلى ویژه وسواس بیشترى به خرج مىدهند. این زمان همچنین دورانى است که بچهها یاد مىگیرند انتزاعى و فیلسوفانه فکر کنند و به تدریج جاى خود را در جهان مشخص سازند. این جریان مىتواند کمى نگران کننده باشد. دست کم مىتوان گفت: ممکن است نوجوانان، براى فرار از آشفتگى، بر آن شوند که در میان «گروه» پناهگاهى بجویند. پذیرفته شدن در گروه مىتواند به مهمترین مسئله تبدیل شود.
ما باید به بچهها کمک کنیم بفهمند تفاوتهاى فردى پذیرفتنى و، در واقع، وجود آنها ضرورى است. ما مىخواهیم فرزندان ما اعتماد به نفس کافى به دست آورند تا احساس نکنند براى پذیرفته شدن نیازمند تقلید از دیگر کودکان هستند یا بىاندازه در آرزوى داشتن چیزهاى ویژهاى باشند. نوجوانى با اعتماد به نفس قوى به تقلید و چشم و هم چشمى از دیگران کمتر نیاز دارد.
این به آن معنا نیست که بچهها تحت تأثیر دوستانشان قرار گیرند. سرمشق گرفتن از دوست تحسین شده با تقلید کورکورانه از او متفاوت است. تحسین مىتواند فرزندان ما را به سوى تعیین هدفها و
انجام دادن تلاشهاى لازم براى به دست آوردن خواستههایشان هدایت کند. آنان حتى اگر به هدفهایشان نرسند، هنگامى که از تحسین و ستایش الهام مىگیرند، و نه از حسادت، بهتر خواهند توانست نتایج مثبت آینده را در نظر مجسم کنند. کرى که امیدوار بود به عنوان کاپیتان تیم دو و میدانى دبیرستان انتخاب شود، مىگوید: «به جاى من کارمن کاپیتان شد. من دلم شکست؛ ولى حالا تصور مىکنم با وجود او امسال تیم ما خیلى قوىتر شده. به نظر مىرسد ما شکست ناپذیر شدهایم.«
نوجوانان وقتى در حال کشف خود هستند، به کمک ما نیاز دارند. هنگامى که از میان میدان مین خطرناک دوران بلوغ راه خود را مىیابند، بسیار مهم است که در دسترس آنان باشیم. ما مىتوانیم یارىشان دهیم بهترین توانایىهایشان را مشخص سازند و آنها را ابراز کنند. بهترین راه براى این کار گوش کردن به سخنان آنان است و بیشتر اوقات نیز در لحظهاى اتفاقى – در زمان رانندگى، پیش از رفتن به خواب، در حال پختن شیرینى، یا انجام دادن کارهاى خانه به کمک یکدیگر. این لحظات را نمىتوان برنامه ریزى کرد. بیشتر وقتها به دست آوردن «زمان مناسب» با برنامه ریزى از قبل امکان پذیر نیست. راه حل، گوش کردن به گفتههاى آنان در زمانى است که افکار و احساساتشان را بیان مىکنند و پیشنهاد کردن نظریات خودمان همراه با توجه به نیاز آنان براى افزایش استقلالشان. وقتى فرزندان ما راز دل خود را براى ما مىگشایند، به جاى
آنکه به آنان بگوییم چه کنند، به حرفهایشان به خوبى گوش بسپاریم و بعد نظرهاى خود را ابراز کنیم. ما مىخواهیم فکر استقلال را در نوجوانانمان تشویق کنیم، نه احساس اطاعت را.