گاهى اوقات، اغلب بدون فکر، خود یا دیگران را مورد تمسخر قرار مىدهیم. براى مثال، ممکن است دربارهى عابرى یا آشنایى اظهار عقیدهاى بکنیم یا جملهاى تحقیر آمیز دربارهى یکى از دوستانمان بگوییم. شاید هم متوجه نشویم که کار نادرستى انجام مىدهیم؛ ولى اگر فرزندانمان جملات ما را بشنوند، تصور خواهند کرد که گفتن حرفهاى زشت دربارهى دیگران اشکالى ندارد.
مادرى که مىشناسم، این داستان را براى من تعریف کرده است: «در فروشگاه نزدیک منزل ما زن جوانى هست که گاهى در گوشهاى مىایستد و براى ماشینهایى که مىگذرند دست تکان مىدهد. او همیشه هنگام راه رفتن لبخند مىزند و آواز مىخواند. روزى، وقتى در حال خارج شدن از فروشگاه بودیم، آن زن نیز آنجا ایستاده بود. خانمى که در جلوى ما بود به دخترش که حدود هفت سال داشت، گفت: «این خانومه دیوونهس.»
»دختر کوچولوى او با ناراحتى پاسخ داد: «مامان، این حرف قشنگى نیست. اگر کسى به تو بگه دیوونهاى، خوشت مىآد؟«
»من، هنگامى که از کنارشان مىگذشتم، بدون مقدمه گفتم: «مىتونیم اسم اونو زن خوشحال بذاریم.«
»چهرهى گرفتهى دختر کوچولو از هم باز شد. مادر او لبخندى زد و گفت: «بله، به نظر من هم او زن شادیه.««
کودکان، گاهى اوقات، درسهایى ارزنده به ما مىآموزند.