حقیقت این است که مسخره کردن دیگران کارى بسیار ظالمانه است و فریب کارى در این است که این رفتار از راه شوخى انجام مىپذیرد. «اوه، بس کن، چرا ناراحت شدى؟ فقط داشتم شوخى مىکردم، شوخى سرت نمىشه؟» توجیه کردن ریشخند دیگران به این شکل فرد مورد تمسخر را بابت نشان دادن هر گونه واکنشى عملا مورد سرزنش قرار مىدهد. قربانى در شرایطى قرار مىگیرد که هیچ امکانى براى پیروزى ندارد. اگر اعتراض کند، ممکن است مورد تمسخر بیشتر قرار گیرد و اگر آن را بپذیرد، اعتماد به نفسش آسیب مىبیند.
کودکى که مورد تمسخر قرار مىگیرد، بیشتر وقتها نمىداند بهتر است آرامش خود را حفظ کند یا از شخص تمسخر کننده دورى گزیند. این دودلى و سردرگمى به دوسوگرایى، به بن بست مىانجامد، مانند آنکه همزمان پدال گاز و ترمز را با هم فشار دهیم. کودک درگیر چنین وضعیتى به تردید و شرم دچار مىشود و مىکوشد تا آنجا که ممکن است توجه دیگران را به خود جلب نکند.
کم رویى حاصل از مورد تمسخر قرار گرفتن با سکوت و کم حرفى مادرزادى که بعضى از بچهها نشان مىدهند، متفاوت است. به نظر مىرسد کودکان کم حرف براى برقرارى ارتباط با مردم در موقعیتهاى جدید به زمان بیشترى نیاز دارند و ما باید بپذیریم که این حالت بخشى از شخصیت آنان است. اما کودکانى که خجالتى مىشوند و به عنوان کوشش براى پرهیز از مورد استهزا قرار گرفتن از دیگران دورى مىکنند، به کمک ما نیاز دارند. وظیفهى ما است که به حرفشان گوش دهیم و بفهمیم در درونشان چه مىگذرد تا کمک کنیم راههاى کنار آمدن با مشکل را بیابند.