کودکان مىتوانند در احساس دلسوزى براى خودشان و همچنین در برانگیختن ترحم پدر و مادر و جلب همهى امتیازات و جوانب کمکى آن، مثل
مورد توجه قرار گرفتن، در آغوش کشیده شدن و نوازش، استاد باشند.
تریسى، چهار ساله، وقتى مادرش در حال آماده کردن او براى فرستادن به مهد کودک است، در حالى که شکمش را مىمالد، ناله کنان مىگوید: «من نمىخوام برم.«
براى پدر و مادر شرایط دشوارى است. آیا تریسى به راستى بیمار است؟ آیا لازم است در خانه بماند و به مدرسه نرود؟ پزشک باید او را ببیند؟ از کسى یا چیزى در مدرسه فرار مىکند؟ به توجه بیشتر پدر و مادر نیاز دارد؟ یا شاید فقط مىخواهد یک روز تمام را با پدر و مادر در آرامش خانه به سر ببرد؟
مادر تریسى باید این موقعیت ویژه را ارزیابى کند و بهترین حدس را بزند. مهمترین درس این است که تریسى یاد نگیرد جلب ترحم به او کمک مىکند به خواستههایش برسد. اگر مادر مشکوک شود که دل درد بهانهاى است براى نرفتن به مدرسه، مىتواند از تریسى بپرسد: «اگر امروز به مدرسه برى بهترین چیزى که ممکنه برات پیش بیاد چیه؟«، «اگر امروز تعطیل بودى، دوست داشتى چه کارى انجام مىدادى؟«، «دوست دارى امروز چطورى بگذرد؟» یا: «چه کارى مىتونى انجام بدى که امروز مطابق میلت بگذره؟«
پاسخ به این پرسشها مىتواند کمک کند تریسى بدون اینکه فکر «دلسوزى براى خود» در او تقویت شود، آنچه را واقعا نیاز دارد یا
مىخواهد، مشخص کند. این کار همچنین ممکن است پنجرهاى رو به زندگى تریسى را براى مادر بگشاید. گاهى اوقات، هنگامى که بچهها تظاهر به بیمارى مىکنند، در واقع به توجه نیاز دارند. مىتوانیم از خود بپرسیم آیا این اواخر خیلى گرفتار بوده و فرصت رسیدن به او را نداشتهایم؟ ممکن است لازم باشد کمى از کارمان کم کنیم و زمان بیشترى را با فرزندانمان بگذرانیم.
راه دیگرى که بچهها ممکن است به کمک آن حس ترحم پدر و مادر را برانگیزند، گفتن: «نمىتوانم» است. دلیل این کار امکان دارد تنها جبهه گیرى کودک در برابر آموختن مهارتهاى جدید باشد. کودک به پدر و مادر مىگوید: «شما نمىتوانید از من انتظار داشته باشید کارى را که مىخواهید انجام دهم. من نمىتوانم.» در هر حال، منظور واقعى او ممکن است این باشد: «من نمىخواهم انجام دهم.» یا حتى محکمتر: «انجام نمىدهم.«
اگر ما فریب این سیاست را بخوریم، در اصل با اظهار نظر قطعى فرزندمان که او نمىتواند موافقت کردهایم. ما نمىخواهیم این پیام را به او بدهیم. اگر چه امکان دارد دشوار باشد، وقتهایى هست که باید در مقابل فرزندانمان بایستیم، بهانههایشان را نادیده بگیریم و به انجام رسیدن خواستههاى مثبت خود را از آنان بخواهیم. در عین حال باید یارىشان کنیم تا احساس ناامنى خود را مشخص و ابراز کنند.
بن، هشت ساله، در حل کردن تکالیف ریاضى درمانده شده است، ناله کنان مىگوید «من نمىتونم این تکالیف رو انجام بدم. . . برام خیلى مشکلن!«
پدر بن ناتوانى فرزندش را جدى مىگیرد؛ ولى به خواستهى او براى دلسوزى توجهى نشان نمىدهد و او را تشویق مىکند تلاش بیشترى به کار برد. به او مىگوید: «یادت مىآد پارسال هم توى حل کردن ریاضى مشکل داشتى؟ تو از آموزگارت کمک گرفتى و من و تو با هم روى چند تا از مسئلهها کار کردیم. اون وقت تو از عهدهى اونها براومدى. . . پس حالا هم مىتونى حلشون کنى. بیا یک نگاه دیگه بهشون بندازیم.«
وقتى فرزندان ما احساس نومیدى مىکنند، ممکن است وسوسه شویم که با آنان همدردى کنیم؛ ولى این کار امکان دارد تنها آنان را تشویق کند درست زمانى که باید ایستادگى و پشتکار بیشترى از خود نشان دهند، در دلسوزى براى خود راه افراط بپیمایند. اگر پدر بن به او پاسخ داده بود: «بله بن، مىدونم سخته، حالا چرا نمىرى استراحتى کنى؟» این جواب ممکن بود موجب شود بن کم کم چنین تصور کند که به راستى در دروس ریاضى ضعیف است. ما مىخواهیم با کمک به فرزندانمان براى به دست آوردن شایستگى در زمینهى گستردهاى از انضباط و فعالیت، آنان را تشویق کنیم افق دید خود را باز نگاه دارند، به همین جهت بسیار مهم است که اجازه ندهیم کمبودهاى خودمان
چشم انداز ما را در این زمینه تیره و تار سازند. اگر پدر بن، خودش در ریاضى مشکل داشته باشد، ممکن است وسوسه شود که در مورد بن نیز سختگیرى نکند؛ ولى این راه مناسبى براى حل مشکل بن نخواهد بود.
ممکن است براى پدران و مادران بسیار مشکل باشد که بدانند چه زمانى باید به فرزندشان کمک کنند و چه زمانى این کار را انجام ندهند. گاهى وقتها، کمک کردن مىتواند بازدارنده باشد، به ویژه زمانى که کودکان نیاز دارند براى افزایش اعتماد به نفس، خود نقشههایشان را کامل کنند. و زمانى دیگر امکان دارد کمک نکردن به آنان زیانبخش باشد. وقتى که کودک در ماجرایى گیر افتاده است و احساس درماندگى مىکند، شاید لازم باشد پدر و مادر پا پیش بگذارند و از راهى که اعتماد به نفس کودک تقویت شود، به او کمک کنند. گاهى اوقات بهترین کار این است که کمک کنید کودک خودش کار را شروع و راهش را پیدا کند و به جلو برود.
ما پدر و مادرها، باید تصمیم گیرى دربارهى چگونگى، زمان و این را که پیشنهاد کمک بکنیم یا نکنیم همواره مورد دوباره سنجى قرار دهیم. نیازها و توانایىهاى کودکان ما، همچنان که بزرگتر مىشوند، تغییر مىیابد آنچه براى کودکى سه ساله یارى دهنده است، امکان دارد براى کودکى پنج ساله مزاحمت به شمار آید. ما باید هنر سنجیدن زمانى را که باید پا پیش بگذاریم و زمانى را که لازم است کنار بایستیم و در عین حال او را تشویق کنیم، به خوبى بیاموزیم. بسیار مهم است به خاطر داشته
باشیم که مقدار مشخصى تلاش و کوشش اجتناب ناپذیر است و حتى مىتواند براى آموزش روش انجام یافتن کار کمک کننده باشد.