جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ترسهاى هر روزه‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

کودکان در دنیایى متفاوت با دنیاى بزرگسالان زندگى مى‏کنند و همیشه هم به ما نمى‏گویند در دنیاى آنان چه مى‏گذرد. بسیار ساده است که پدر و

مادر به چیزهایى که هر روزه ممکن است فرزندانشان را بترساند بى‏توجه باشند. براى مثال، بسیارى از کودکان هر روز مورد تهدید دیگر بچه‏ها در مدرسه، در محله یا حتى خواهر و برادرهاى خود در خانه قرار مى‏گیرند. آنان ممکن است مورد زورگویى یا تهدید قرار گیرند، به اسمهاى ناخوشایند نامیده شوند یا مورد تمسخر واقع شوند. بچه‏هاى کوچک‏تر امکان دارد ندانند چگونه ترس و ناراحتى خود را بیان کنند و بچه‏هاى بزرگ‏تر ممکن است چنین بپندارند که باید خودشان از عهده‏ى مشکل برآیند. ما باید براى شناختن روابط فرزندانمان با کسانى که در اطرافشان هستند وقت کافى صرف کنیم.

مادر معمولا از اندرو، پسر پنج ساله‏اش، مى‏پرسد: «امروز در مدرسه چه خبر بود؟» (این جمله نسبت به جمله‏ى «مدرسه امروز چطور بود؟» اطلاعات بیشترى را مى‏طلبد.)

»جوئى ماشین بارى منو برداشت. اول من داشتم با او بازى مى‏کردم.»

»خب، بعد چى شد؟«

اندرو سرش را پایین مى‏اندازد و زیر لب مى‏گوید: «هیچى. نمى‏دونم.»

در اینجا مادر تشخیص مى‏دهد که جوئى به پسرش زور گفته است و مى‏کوشد به اندرو کمک کند راهى براى مقابله با این گردن کلفت بیابد. پس مى‏گوید: «به نظر من جوئى کار خیلى بدى کرد که ماشین بارى رو از تو گرفت. به نظر خودت، مى‏بایست در مقابل اون چه کار مى‏کردى؟» او به‏

این ترتیب سعى مى‏کند اندرو را آماده کند که به راه‏هاى مقابله با این مشکل بیندیشد.

اندرو درباره‏ى قاپ زدن ماشین بارى از دست جوئى، شکایت کردن به آموزگار، بازى کردن با اسباب بازى‏هاى دیگر، ترک کردن جوئى و بازى با دیگر بچه‏ها حرف مى‏زند. حتى لازم نیست مادر به اندرو بگوید که چه باید بکند. فقط لازم است به حرف‏هاى اندرو گوش کند تا خود او به جاى «هیچى» راه‏هاى ممکن براى مقابله با جوئى را پیدا کند. مادر همچنین مى‏تواند بپرسد: «در این مورد دلت چى مى‏خواست؟»

اندرو ممکن بود جواب دهد: «دلم مى‏خواست ماشین بارى مال من مى‏شد.«

هنگامى که کودک خواسته‏اش را مشخص مى‏سازد، مى‏تواند نقشه‏اى سازنده طرح کند. «من فکر مى‏کنم که فردا صبح ماشین بارى را از جوئى پس بگیرم و اگر او سعى کند آن را از من بگیرد، به او مى‏گویم نه!«

براى بسیارى از کودکان خردسال، روبه‏رو شدن با موقعیت‏هاى جدید ترس آور است. نخستین روز مدرسه، نخستین ملاقات با دندانپزشک، نخستین پرواز با هواپیما، همه مى‏تواند باعث ترس و وحشت او شوند. ما مى‏توانیم در این موارد با حمایت خود و شهامت دادن به فرزندانمان به آنان کمک کنیم. نشان دادن اعتماد به کودکان راه بسیار قدرتمندى براى آموزش اعتماد به نفس به شمار مى‏رود. بار دیگر وقتى به فرزندتان‏

مى‏گویید: «تو از عهده‏اش برمى‏آیى، من مطمئنم.» به واکنش و حالات چهره‏ى او توجه کنید.

کودکان خردسال ممکن است براى اولین رویارویى با موقعیتى جدید به آمادگى بیشترى نیاز داشته باشند، مانند دیدن کلاس کودکستان جدید پیش از آنکه به طور رسمى شروع شود. مادر سندى پس از نشان دادن همه جاى کلاس به دخترش، از او پرسید: «اولین کارى که مى‏خواهى انجام دهى چیست؟» سندى، بدون لحظه‏اى تردید، پاسخ داد: «غذا دادن به ماهى.» او گام بزرگ تصور کردن خودش را در مدرسه، پیشتر برداشته بود.

یکى دیگر از سرچشمه‏هاى ترس بعضى از بچه‏ها تلویزیون است، با آن برنامه‏هاى پر از خشونت و گریه آورى که در اخبار، فیلم‏ها، و تبلیغات پخش مى‏کند. کودکان خردسال ممکن است نتوانند میان واقعیت و خیال تفاوت قایل شوند و نیاز داشته باشند در مقابل هر دوى آنها حمایت شوند. بعضى از بچه‏هاى بزرگ‏تر مى‏توانند صحنه‏هاى حوادث، ضربه‏هاى تکان دهنده، خشونت و قتل را از تلویزیون تماشا و آن را در نهایت خونسردى تحمل کنند. در حالى که بعضى دیگر غمگین مى‏شوند و ذهنشان به شدت تحت تأثیر این برنامه‏ها قرار مى‏گیرد. لازم است هر یک از ما توانایى فرزندانمان را براى تحمل این برنامه‏هاى خشونت آمیز ارزیابى و بر اساس آن محدودیت‏هایى براى‏شان تعیین کنیم.