جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کنار آمدن با ابرهاى سیاه‏

زمان مطالعه: 2 دقیقه

کودکان نیز، درست مانند ما، براى اقرار کردن و ابراز احساساتشان، از جمله خشم، از حقى ذاتى برخوردارند. این به آن معنا نیست که حق دارند به دیگران آسیب برسانند یا به چیزى خسارت وارد آورند. برخى از رفتارها، مانند آسیب رساندن، کتک زدن، گازگرفتن و هل دادن تحمل کردنى نیستند و در وقت مناسب باید حتما به طور جدى با آنها برخورد شود. کودکان خردسال به ویژه به کمک ما نیاز دارند تا یاد بگیرند احساساتشان را، به جاى حرکات، به وسیله‏ى کلمات بیان کنند. ما، به عنوان والد، باید احساسات کودکانمان (از جمله خشم آنان) را بپذیریم و به آن احترام بگذاریم، در حالى که به آنان کمک مى‏کنیم قانون و محدودیت ابراز آن را نیز بیاموزند. دستیابى به توازنى همیشگى مى‏تواند کارى سترگ براى ما باشد.

در یک بعد از ظهر، مادر جر و بحثى را که میان دختر نه ساله‏اش ترزا و دوست او که به دیدنش آمده بود پیش آمده است، قطع مى‏کند و مى‏گوید: «عزیزم، درست نیست که از دست دوستت عصبانى شوى. . . حالا هر دو شما، تمامش کنید.»

چندى بعد، وقتى مادر ترزا بر سر او فریاد مى‏کشد که چرا دندانهایش‏

را مسواک نزده است. مادر مورد حمله قرار مى‏گیرد. ترزا مى‏گوید: «مامان درست نیست از دست دخترت عصبانى شوى!»

اگر مادر لحظه‏اى تأمل کند و نفسى عمیق بکشد خواهد فهمید که ترزا نمى‏خواهد او را مسخره کند یا قدرتش را دست کم بگیرد. بلکه فقط مى‏خواهد در مقابل بى‏ثباتى پیام مادرش بایستد. هدف ترزا این پرسش است که آیا بزرگ‏ترها مى‏توانند عصبانى شوند؛ ولى بچه‏ها این حق را ندارند؟ یا اینکه دیگران مى‏توانند از دست او عصبانى شوند؛ ولى او نمى‏تواند؟ آموزش این دوگانگى به کودکان هدف ما نیست.

پیشنهاد من این است که پدران و مادران به فرزندانشان اجازه دهند خود، احساساتشان را مشخص کنند. جایگزین ساختن جملات با پرسشها یکى از راه‏هاى کمک به آنان است. به جاى گفتن: «من مى‏دانم تو به خاطر. . . عصبانى هستى.» بهتر است بگویید: «چه چیزى باعث عصبانیت تو شده؟» یا: «چه چیزى تو را ناراحت کرده است؟» و بعد ادامه دهید: «چه چیزى مى‏تواند کمک کند احساس بهترى در این باره پیدا کنى؟»

این کار به بچه‏ها کمک مى‏کند احساسات خود را دسته بندى کنند و گستره‏ى وسیع‏ترى از راه‏ها را براى کنار آمدن با آنها بیابند.