بیشتر ما تصور نمىکنیم که رفتارمان غیر دوستانه یا خصمانه باشد. البته مىدانیم به خانوادههاى خشن و بدرفتارى که در خبرهاى محلى روزنامه از آنان نام برده مىشود. شبیه نیستیم. با این حال ممکن است در خانه جوى از رنجش و ناخشنودى پنهان همراه با خشونت ابراز نشده ایجاد کنیم که خانواده را به ناآرامى بکشاند و به ناگهان انفجارى را موجب شود.
بىتردید همهى ما در زندگى با نمونههاى فراوانى از خشونت و درگیرى رو به رو هستیم. در هر زمان، جایى در روى کره زمین جنگى برپا است. در کشورهاى خودمان، جنایات نفرت انگیز، بدرفتارىهاى خشونت آمیز خانوادگى، جنگ میان گروهها و نمونههاى دیگرى شبیه این، قسمتى از خبرهاى روزانهى ما را تشکیل مىدهند. کودکان با تماشاى تلویزیون و فیلمها، هزاران ساعت در معرض مشاهدهى جنگ و خشونت قرار دارند. بعضى از کودکان حتى ممکن است در زندگى روزمره با جنگ و دشمنى رو به رو باشند. دعواى میان خواهر و برادرها، میان غریبهها در خیابان، افراد در حال رانندگى یا میان همسایهها. بچهها همچنین احتمالا از
دعواى پدر و مادرشان با یکدیگر، با رئیسشان یا با همسایهها چیزهایى مىبینند یا مىشنوند.
زندگى در جوى از خشونت، باعث مىشود بچهها احساس بىپناهى و آسیب پذیرى کنند. واکنش کودکان در مقابل این احساس امکان دارد متفاوت باشد. بعضى از آنان رفتار خشونت آمیز را مىآموزند و با انباشته شدن عقدههاى درونى همیشه آمادهاند هر مسئلهاى را با خشونت پاسخ گویند، یا حتى دنبال خشونت و جنگ بروند. بعضى دیگر آنچنان از جنگیدن هراسان مىشوند که از هر نوع برخوردى، حتى رودررویى ملایم، دورى مىکنند. این نقشها در زمین بازى همهى مدارس ابتدایى ایفا مىشود.
یک الگوى خشونت در خانواده مىتواند به کودکان آموزش دهد که جنگیدن ضرورت است؛ راه حلى براى همه چیز. کودکان ممکن است با این تصور رشد کنند که زندگى جنگ است، که بدون جنگیدن با آنان منصفانه برخورد نخواهد شد، یا اینکه مجبورند براى حفظ بقا بجنگند. این چیزى نیست که ما براى فرزندانمان مىخواهیم. چگونگى حل اختلافات و سر و سامان دادن به بحرانهاى خانوادگى به وسیلهى ما پدر و مادرها الگویى خواهد بود براى آموزش فرزندان ما که با برخوردها چگونه کنار بیایند – دشمنى ویرانگر و جنگیدن یا گفت و گو و راه حلهاى سازنده.