جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اگر کودکان با عیب جویى زندگى کنند، مى‏آموزند که محکوم کنند

زمان مطالعه: 2 دقیقه

کودکان همچون اسفنج هستند، آنان هر چه ما انجام مى‏دهیم جذب مى‏کنند. آنان تمام مدت در حال آموختن از ما هستند؛ خواه ما به این آموزش آگاه باشیم، خواه نباشیم. بنابراین، چنانچه رفتار ما، الگویى ایرادگیر باشد – که پیوسته از آنان، دیگران یا دنیاى اطرافمان عیبجویى مى‏کند – ما به آنان مى‏آموزیم که چگونه دیگران را، یا شاید بدتر، خود را، محکوم کنند. آنان از ما یاد مى‏گیرند به جاى اینکه به چیزهاى درست دنیا توجه کنند بر آنچه نادرست است متمرکز شوند.

عیبجویى یا سرزنش مى‏تواند از راه‏هاى بسیار منتقل شود – کلمات، آهنگ صدا، رفتار یا حتى یک نگاه. همه‏ى ما مى‏دانیم چگونه نگاهى سرزنش بار (محکوم کننده) داشته باشیم یا آهنگى انتقاد آمیز چاشنى کلماتمان سازیم. کودکان به ویژه به جملات و چگونگى اداى آنها بسیار حساس‏اند و آنها را به خاطر مى‏سپارند. پدر یا مادر مى‏تواند بگوید: «وقت رفتن است» و هیچ منظور دیگرى نداشته باشد. دیگرى که عجول و بى‏طاقت است مى‏تواند همین کلمات را به گونه‏اى ادا کند که این معنا را

داشته باشد «تو بچه‏ى بدى هستى که این قدر معطل مى‏کنى.» اگر چه ضمانتى وجود ندارد که هیچ یک از این راه‏ها مؤثر واقع شود، کودک این دو پیام را بسیار متفاوت درک مى‏کند و دومى مى‏تواند در او احساس بدى را نسبت به خودش به وجود آورد.

البته همه‏ى ما گله‏هاى همیشگى خود را داریم و هر کسى ممکن است گه‏گاه ایرادهایى بگیرد. حتى امکان دارد این کار را دور از صدارس بچه‏ها انجام دهیم. اما این متفاوت است با آنکه همیشه در نقش موجودى ایرادگیر بى‏وقفه در پى یافتن عیوب فرزندانمان باشیم. عیبجویى همیشگى – صرف نظر از اینکه هدف آن چه کسى باشد – به طور فزاینده، آهنگ داورانه‏اى منفى در زندگى خانوادگى ایجاد مى‏کند. ما، به عنوان پدر یا مادر، مى‏توانیم در خانواده از لحاظ عاطفى جوى عیبجویانه و محکوم کننده، یا جوى حمایت کننده و تشویق آمیز به وجود آوریم.