کودکان و نوجوانان، عموما قادر به درک قضاوت های اخلاقی در مرحله ی تحولی خود و یک مرحله بالاترند. اغلب، اشخاص در چهارچوب مرحله ای خاص(1) عمل می کنند اما در عین حال عناصری چند از مراحل بالاتر را درعملکردشان دخالت می دهند.(2) این امر سبب می گردد تا آنان قضاوت های اخلاقی یک مرحله بالاتر را درک کنند و آن را بر شیوه ی منحصر به فرد خود ترجیح دهند. چرا که ماهیت تحول این گونه است وصعود به هر یک از مراحل بالاتر، هنگامی میسر است که از شدت خودمحوری آن کاسته شود.
درعین حال، معرفی مراحل بالاتر نظام های اخلاقی (بالاتر از آنچه که اشخاص در آن قرار دارند) بی فایده است وبه همین دلیل، افراد صرفا از فهم آنچه که به مراتب از قوه ی درک آنان فراتر است، ناتوانند. به لحاظ تربیتی، باید به خاطر داشت که می توان افراد را وادار به حفظ جملاتی کرد که در بالاترین تراز تحول اخلاقی بیان می شود. با این حال اگر آنان در مراحل پایین تر از نظام اخلاقی- که جملات حفظ شده در آن بیان می شود- قرار داشته باشند، آن نظام را درونی می کنند و درعوض آنها، صرفا موفق به ادای جملاتی می شوند که درعمل آنها را به کار نمی بندند؛ به عنوان مثال، فرض کنید مسئولیت مربیگری محصلان دبیرستان که برای بحث و جدل در رشد و تحول اخلاقی آماده می شوند، به عهده ی شماست. می توانید به آنان بیاموزید که مفاهیم اصول همگانی عدالت را از بر کرده تا بتوانند از موضع خود دفاع کنند. اما این آموزش در حد کلام و یادگیریهای صوری متوقف می شود و هرگز به باور درونی نمی انجامد.
به هنگام بحث ومناظره، زمانی که دانش آموزان را به حال خود می گذارید تا به مرحله ای که در آن قرار دارند بازگردند (احتمالا 2، 3 و یا 4) تمامی تلاشهای شما بی نتیجه می ماند. در حین بحث، متوجه می شویم دلایل ارائه شده به جای آنکه بر پایه ی اصولی چون «عدالت» باشند، مطابق با مراحلی هستند که قبلا در آن قرار داشته اند.
در کلاس درس نیز لازم است تا بحث و جدل، همسطح با تحول روانی دانش آموزان انجام شود. شواهدی که درنتیجه ی انجام فعالیت های پژوهشی به دست آمده، نشان دهنده ی ضرورت انطباق مفاهیم آموزشی با ظرفیت های ادراکی و استدلالی افراد است.
کودکان علاوه برمرحله ای که در آن قرار دارند، می توانند تمامی مراحل پایین را درک و تبیین کنند. برخی از کودکان به گونه ای خودبه خودی قادر به درک و تبیین طرز فکر خود در یک مرحله ی بالاتر هستند. اما تقریبا هیچ یک از آنها توانایی درک و تعبیر اندیشه های خود پیرامون دو یا چند مرحله بالاتر را دارا نیستند. ونباید به اجبار و تحمیل آنها را راهی مراحل بالاتر کرد.
به دلیل محدودیت های اعمال شده در مراحل تحولی، بحث بر سر معماهای اخلاقی، پیش از رسیدن دانش آموزان به سن مدرسه، بی معناست. با این حال، شاید بتوان بحث را آغاز کرد و پس از آن ایده ی انتخاب یک راه از میان راههای احتمالی را در ذهن آنان پرورش داد. همچنین باید توجه داشت دانش آموزان مقطع ابتدایی قادر به درک این نکته اند که در پی انجام هر عمل، باید به دنبال دلیل آن باشند. این گونه بحث ها به دانش آموزان امکان خواهد داد تا از دلایل وضع قوانین و مقررات مطلع شده، عقاید مختلف را با یکدیگر مقایسه کنند. شواهدی که اخیرا به دست آمده همگی مؤید رویکرد بحث و بررسی پیرامون برهان جدلی الطرفین است. مروری بر فعالیت ها و مطالعات پژوهشگران توسط «استفن«(3) بر کارآیی روش بحث و بررسی، در همه حال دلالت می کند.(4)
استفن مشاهده کرد که برای تفکیک روشهای کارآمد از بقیه، باید ویژگیهای مهمی را در نظر گرفت:
اولا زمان، غالبا متغیر مهمی به شمار می رود. دوره هایی که حدود 12 تا 16 هفته طول می کشد، مؤثر واقع شده اند. حال آنکه کار سوق های(5) کوتاه مدت، در حد واحدهای دو جلسه ای و یا یک جلسه، هیچ گونه کارایی نداشته اند.
ثانیا روش بحث و مناظره، برای تمامی گروههای سنی از اوایل نوجوانی تا بزرگسالی تأثیر داشت و غالبا در مقاطع سنی بالاتر، تغییرات مثبت بیشتر بود و بالاخره استفن مشاهده کرد که نمره ی افزوده در حد متوسطی به دست آمد؛ به عبارتی دیگر، نباید انتظار داشت که دانش آموزان در هر گروه سنی، خصوصیات مراحل بالاتر تحولی را از خود نشان داده و در این
راه پیشرفت حاصل کنند. استدلال اخلاقی با مقطع سنی، مرحله ی تحولی شناختی و میزان تجربه و توانایی تفکر پیرامون عقاید مختلف، کاملا در ارتباط است. بنابراین چنین فرایندی را نمی توان به آسانی متحول ساخت. یکی از مسائلی که احتمالا موجب دلسردی معلمان می شود، مشاهده ی رشد و تحول کند دانش آموزان در بحث های اخلاقی است. دانش آموزان غالبا گرایش به باقی ماندن در تراز هنجاری خود را دارند (به ویژه به هنگام حمل معماهای دشوار اخلاقی(. اگر در صدد هدایت این گونه مباحث هستید، باید همواره به خاطر داشته باشید که کندی دانش آموزان در این مورد امری دور از انتظار نیست. البته می توانید، هرگاه که مایل باشید، حرف های دانش آموزان را قطع کرده و به آنان بیاموزید تا پاسخی صحیح و اصولی را ارائه دهند. با این حال، شما نیز مانند همان مربی تیم مناظره محصلان دبیرستانی در می یابید که اگر معمای اخلاقی متفاوتی را مطرح کنید، آنان مجددا مطابق با مرحله ی هنجاری خود، دلیل و برهان می آورند.
1) نظیر مرحله ی سوم از سطوح اخلاقی که فرد به همنوایی اجتماعی دارد.
2) نظیر مرحله ی چهارم که افراد به نظم و قانون گرایش داشته و آن را منبع و مرجع تمامی داوری ها می دانند.
3) )1982) Stephen.
4) روشهای بحث و بررسی بر اساس روش فعال یادگیری صورت می گیرد که دانش آموز به عنوان محور و مرکز ثقل مجادلات و معلم به عنوان زمینه ساز و هدایت کننده ی میدان بحث است.
5) Workshop.