چه فریب کاریم ما که وانمود می کنیم که به عشق زیبایی زنده هستیم و هرگز سپیده دمان را در طبیعت نمی نگریم.
»لوگان پرسال اسمیت»
اگر واقعاً عاشق طبیعت باشی، زیبایی را در هر جایی خواهی دید.
»وان گوگ«
طبیعت جلوه ای از خداوند است، و هنر جلوه ای از انسان.
»هنری ودورث«
با تمام تئوری هایی که درباره ی طبیعت وجود دارد، به سوی آن می روید و می بینید که طبیعت آن ها را رد می کند. «آگوست رنو آر«
مربی اصلی ما طبیعت است و دانش برخاسته از طبیعت، بهترین راهنمای آدمی است.
»سقراط«
در اندیشه ی نمادین، هر شیء و تصویری در طبیعت، چونان رمزی است که از هر صورت بیرونی خود فاصله می گیرد و برای درک آن به «مشهود» خاصی نیاز است. فقط با بصیرتی هزاران ساله می توان به درک تصاویر نمادین نایل شد.
»پازولینی«
درختان شعرهایی هستند که زمین بر آسمان می نگارند ما آنها را بر زمین می افکنیم و تبدیل به کاغذ می کنیم تا بتوانیم پوچی خویش را [در آنها] ضبط کنیم.
»جبران خلیل جبران، ص 31«
اگر درختی شرح حال خویش را بنویسد، بی شباهت به تاریخ یک نژاد نیست.
»همان، ص 33«
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
»سعدی«
در چمن، هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز حال همه غافل باشی
»حافظ«
هر خار این بیابان، انگشت رهنمایی است
هر شبنمی در این باغ، جام جهان نمایی است
هر غنچه ی خموشی، مکتوب سر به مهری است
هر بانگ عندلیبی آواز آشنایی است
»صائب تبریزی«
نیست پیش تو خبر ورنه زهر ذره خاک
گوش معنی طلب اسرار حقیقت شنود
خواب گران، به دیده ی ما، پرده بسته است
ورنه چنانکه هست جمالت عیان شده
»صائب تبریزی«