جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کودک و چالش های زندگی

زمان مطالعه: 10 دقیقه

نا کامی و محرومیت به موقع و متناسب با سن و توان، کودک را به رشد و تکامل بیشتر وامی دارد و موجب پرورش و تقویت روح و روان می شود؛ زیرا ناکامی، کودک یا نوجوان را قادر می سازد تا امکانات و استعداد های بالقوه خود را کشف کند و از طریق آن، سازگاری با دنیای خارج را بیازماید. بدون ناکامی هیچ دلیلی برای به حرکت در آوردن توانایی های فرد وجود ندارد.

»آرزو» برای کودکِ تلاشگر و فعال، مایه دلخوشی و محرک کمال جویی و برای کودک منفعل و تنبل، مایه رنج و ناکامی است. پس قبل از تقویت آرزوهای بلند باید انگیزه و شوق پیشرفت را در کودک پرورش داد. بنابراین اهداف متعالی باید یا انگیزه قوی همراه شود، در غیر این صورت نتیجه ای وارونه خواهیم گرفت.

صفحه=12@

اگر بتوانیم با مراقبت، ناکامی، محرومیت و رنج بردن فرزندانمان را تحمل کنیم، به مقاومت روحی و فضیلت معنوی و مناعت طبع آن ها کمک بیشتری می کنیم. آن ها که رنج بزرگ را به نیکی و شکیبایی تحمل کرده اند و مهارت کنار امدن با مشکلات زندگی را در خود پرورانده اند توفیق خودشکوفایی را در هم? ابعاد به دست آورده اند. برای این که کودک، سعادت و لذت بزرگ را درک نماید باید با رنج های بزرگ تر آشنا شود. رنج های بزرگ، به تناسب ظرفیت رشد و تحمل کودک بن مای? اقتدار و استحکام شخصیت او می شود.

استعدادی که پرورش نیافته است، هم چون سنگ مرمری است که دست هنرمند از آن پیکر زیبنده ای نساخته باشد. همان گونه که زیبایی پیکر سنگ با ضربه های چکش ایجاد می شود، زیبایی کمال و پختگی کودک نیز از طریق ضربه های سازنده و مشکلات و موانع رشد دهنده حاصل می شود.

بدبختی و نافرجامی کودکان نازپرورده در آن است که دور? با اهمیت و نسبتاً طولانی اول زندگی را بدون برخورد با سدهای مقاوم متعدد می گذرانند، در نتیجه آمادگی پیدا نمی کنند تا با نیرو و توانایی خویش، تمرین کرده و یا حتی این نیرو را بشناسند.

صفحه=13@

همدلی و همراهی با فرزند در این نیست که صرفاً تابع احساسات و خواسته او باشیم، بلکه باید احساس و خواسته او را همان گونه که هست درک کنیم. این درک، موجب اطمینان خاطر و اعتماد او به ما می شود. ما باید در همدلی با فرزند خود به مانند هم سفر برای او باشیم. فرزند ما در راهی که می پیماید احتمالاً در مسیر جاده به انحراف می رود، ممکن است در جاهایی توقف کند و یا در دره ها و بیابان ها سرگردان شود، ما به منزل? یک همراه و همسفر صمیمی، باید در موقعیت مناسب و با مراقبت غیر مستقیم، نشانه های راه درست را به او نشان دهیم و از دستگیری و هدایت مستقیم و قیم وار پرهیز کنیم؛ زیرا تا زمانی که ما دست او را گرفته و راه می بریم، او نمی تواند تجربه راه رفتن را شخصاً حس کند!

طبیعت برای دست یافتن آدمی به فضایل بزرگ، موانع، دردها و رنج ها را بپا کرده است، اما از طرف دیگر، وقتی انسان بر این مشکلات وموانع فائق آمد و از سدها گذشت نگهداری و پایداری فضیلت های به دست آمده را آسان از دست نمی دهد. شاید حکمت این درد و رنج نیز برای همین است. اگر فرزندان ما به این حکمت زیبا در کسب فضایل آگاه شوند، قطعاً در بردباری و شکیبایی ها استوار تر خواهند بود.

صفحه=14@

هنگامی که دیگری را سرزنش می کنیم، احتمالاً در پی پنهان کردن ضعف های خود هستیم. زمانی که سعی در تحقیر دیگران داریم، احتمالا! حقارت خود را پوشش می دهیم. وقتی که از شکست دیگران خوشحال می شویم، باید در انتظار بد بختی های خود باشیم، زیرا هم? آن چه را که بر شمردیم نشانه ای از مشکلات و کمبود هایی است که به جای مقابله با آن ها سعی در نادیده گرفتن آن ها داریم. پس شایسته است که در آموزش های اخلاقی به فرزندان، مراقب آثار پنهان رفتارهای غیر اخلاقی خود باشیم.

دشواری های طبیعی زندگی و تحمل سختی ها، سرمایه های طبیعی و اکسیرهای پرورش دهنده ی فطرت آدمی است که در خلال آن، کودکان یاد می گیرند چگونه صبوری و شکیبایی از خود نشان دهند. به نظر می رسد که کودکان تنها برای همین است که کوچک و ضعیف بدنیا می آیند تا این درس های مهم را بی خطر فرا بگیرند.

عرصه ی آسودگی و عافیت از نظر آدمی، خوشایند تر و جذاب تر می نماید، اما آن چه او را به سمت «تعالی» رهنمون می سازد عرصه ی «خطر کردن» است. در چنین شرایطی فشار وارده، نه فشار که گام برداشتن در جاده ی فضایل و حرکت در مسیر فطرت، تعبیر و تأویل خواهد شد.

صفحه=15@

کودکان ما هنوز یاد نگرفته اند که به حوادث آن گونه نگاه کنند که تلخ ترین و دردناک ترین آن ها را هشیار کننده و پرورش دهنده ی شخصیت خویش بدانند. این بزرگترین درس را که رأس المعنای زندگی معنی دار است یاید در دوره های مختلف رشد، به تناسب ظرفیت ها و به اندازه آستانه تحمل کودکان به آن ها آموزش داد.

»رنج» و «زحمت» برای شکوفایی استعداد های کودک، بهترین نعمت و برکت است. زحمت و رنج، کودک را به تکاپو وا می دارد، استعداد های نهفته او را بیدار می کند، موجب رشد مهارت های مختلف او می شود و روح پشتکار، مقاومت و شکیبایی را در او تقویت می کند. اراده ی او را استوار می سازد و اعتماد به نفس او را افزایش می دهد و این همه، باعث می شود کودک زندگی را بفهمد و زندگی کردن را درک و دوام حیات را حس کرده بقای حیات را در لابه لای حوادث تلخ و شیرین تجربه کند.

وقتی ما بیش از اندازه، به ظاهر کودک ـ از نظر پوشش لباس و…ـ اهمیت می دهیم به طور نا خود آگاه به او یاد می دهیم که در بزرگ سالی نیز تنها به ظاهر خود فکر کند و این ممکن است او را از درون و غنای باطن خویش غافل کند.

صفحه=16@

کودک برای آن که ناکام نشود، می آموزد که محیط را زیر نفوذ خود بگیرد و آن را کنترل کند. او از این طریق، بلوغ و پختگی خود را تجربه می کند و این بدان معنی است که از حمایت «محیطی» به حمایت «شخصی» و «استقلال» نایل می آید. او پیوسته در محیط خویش در تلاش و تکاپو است که به هدف خویش که تحقق بخشیدن به خود است برسد.

قبل از آن که به کودک یاد دهیم که چگونه در برابر ناملایمات شکیبایی از خود نشان دهد، باید به او بیاموزیم که چگونه در برابر نعمت ها و برخورداری ها، شکیبا و شکر گزار باشد، زیرا صبوری در نزد نعمت دشوارتر از صبوری در نزد بلاهاست. به همین خاطر است که در آموزه های دینی ما آمده است که: الصبر علی العافیه اشد من الصبر علی البلاء. یعنی شکیبایی در هنگام «عافیت و برخورداری» بسیار دشوارتر از شکیبایی در هنگام بلا و مصیبت می باشد!

رقابت در بین بچه ها تا زمانی مفید و سازنده است که به حسادت نیانجامد. اما خیلی از رقابت هایی که در میان بچه ها ایجاد می کنیم نا گزیر و نهایتاً به حسادت می انجامد. «رقابت» باید بستر «رفاقت» باشد و اگر به ضد آن تبدیل شد بهتر است که از توسعه ی آن جلوگیری کنیم.

صفحه=17@

کودکان ما هنوز نیاموخته اند که باید «قدرت» را از درون «ضعف«، «نعمت» را از درون «نقمت«، «گشایش» را از متن «سختی» و «آرامش» را در درون «آشفتگی» بیابند. زیرا هسته ی «معنا شناختی» ابتلائات زندگی بالنده و زاینده، در بحران های پی درپی مراحل رشد، بروز و ظهور می یابد تا حقیقت حیات، شفاف تر و زلال تر خود نمایی کند.

یکی از بهترین کامیابی ها برای فرزندان، ناکام کردن مصلحتی و موقتی آنان است تا به فضیلت قناعت دست یابند و قدرت تحمل و زیبایی صبر و شکیبایی را حس کنند. آن کس که نا کامی را تجربه کرده باشد، کامیابی را بهتر می چشد. والدینی را که در برابر تمامی خواسته ها و توقعات فرزندانشان تسلیم هستند نا خواسته به بدبختی و زودرنجی کودکان خود دامن می زنند.

هر فردی که در کودکی خویش رنج و مشقت بیشتری تحمل کند، کار کردن در آینده برای او آسان تر و راحت تر جلوه می کند به نحوی که کار برای او تفریح می شود اوقات فراغت برای چنین کودکی، شلوغ ترین و شورانگیز ترین لحظات است اما کودکانی که به این تمرین ممارست اهتمام نورزیده باشند، آینده ای دشوار و ناگوار در پیش رو دارند.

صفحه=18@

نازپروردگی، مهمترین عامل انسداد رشد و تکامل روانی در کودک است و شیوه ی «تربیت ناز پرورده» به گرمای گلخانه ای می ماند که شرایط یک محیط پرورش غیر طبیعی (مصنوعی) را پدید می آورد و فاقد توانایی جرأت بخشیدن و توسعه دادن به احساس همبستگی کودک است. مهربانی های مبالغه آمیز مادر، غالباً آمیزه ای است از حکومت طلبی، تر از زندگی و ناخشنودی باطنی که تاثیر فلج کننده ای بر شور و شوق کودک دارد.

امروزه، تعریفی که از امنیت روانی ارایه می دهند این است که معتقدند کودک هنگامی از امنیت واقعی و پایدار برخوردار است که قابلیت مقابله با ناامنی های بیرونی را داشته باشد.

فضیلت سیری در تحمل گرسنگی و فضیلت برخورداری در فقدان برخورداری است. باید به فرزندانمان این نوع فضیلت ها را بیاموزیم تا در چالش های بزرگ زندگی، بزرگی و عظمت خویش را بنا کنند.

در فرایند یاد گیری، بهترین «یاری رسانی» به کودک، «یاری نکردن» به اوست تا او از طریق کشف و خود یابی به کفایت و پختگی دست یابد.

صفحه=19@

نصیحت کردن در پاره ای از مواقع دربردارنده ی خطرات زیادی است، به ویژه در دوره نوجوانی که فرد از نظر ویژگی های خاص این دوره خواهان استقلال، خود اتکایی، و خود پیروی است و احتمالاً در برابر نصایح و پند و اندرز مدام می ایستد. او از کسانی که با دیده ی حقارت و یا از روی تحکم و اقتدار بخواهند رفتار کنند، بیزار می شود. وظیفه والدین این نیست که همیشه، در همه جا و در تمامی لحظات و مراحل زندگی، فرزندان خود را نصیحت کنند، بلکه باید فرزند خود را به گونه ای تربیت کنند که او خود راهنمای خویش باشد.

هرگز کودک تنبل وجود ندارد و آن چه را که تنبلی می نامیم، به دلیل روش های غلطی است که به کار بسته ایم تا کودک را نسبت به موضوع خاصی علاقه و منزجر کنیم. زیرا یک کودک سالم هیچ گاه دوست ندارد از دیگران عقب بیفتد و یا بیکار بماند و یا در پیشرفت خود تلاش نکند.

دانش آموزی که در پاره ای از امور او را تنبل و کودن و بی حال فرض می کنیم، به هنگام اجرای فعالیت مورد علاقه اش، آن چنان انرژی، تحرک و مهارت از خود نشان می دهد که به هیچ وجه با خصوصیات عادی او مطابقت ندارد.

صفحه=20@

برخی شواهد جدید در قلمرو روانشناسی تربیتی نشان می دهد که هرگاه بنا باشد کودک نگرش های مربوط به درست یا غلط را درونی کند (به این معنی که آن ها به صورت جزیی از نظام ارزشی کودک در آیند) نباید در کاربرد پاداش ـ برای رفتار خوب ـ و تنبیه افراط کرد. در حالی که تنبیه ملایم از میزان محبوبیت فعالیت ها می کاهد، تنبیه شدیدتر عملاً جذابیت فعالیت ممنوع را افزایش می دهد. به همین ترتیب در حالی که پاداش اندک، تمایل کودک را به انجام فعالیتی خاص در شرایط بعدی بیشتر می کند، پاداش فراوان همان فعالیت را کمتر جذاب می سازد.

ما موجودات انسانی، باطناً مخلوقاتی دور نگریم. عالم را وقتی روشن ترین وجه می بینیم که از آن فاصله بگیریم، زیرا جزییات و نزدیکی ها، باعث اختلال در دیدن می گردد. باید به کودکان خود یاد بدهیم که از آن چه خواهان سنجش آن هستند، قدری دوری بجویند تا بتوانند با وضوح بیشتری آن را دریابند.

اگر فرزندان خود را طوری تربیت کنیم که از مشکلات حوادث و دشواری های زندگی فرار کنند، باید انتظار این را داشته باشیم که در آینده، افرادی بی اراده، خود باخته و شکننده خواهند بود.

صفحه=21@

مردان بزرگ، عظمت خود را مدیون شکست هایی می دانند که با آن روبرو بوده اند. فرزندان ما باید یاد بگیرند که نعمتِ «شکست» می تواند هم چون نعمتِ پیروزی برای آن ها سازنده باشد. هر ضربه ای در زندگی کودک اگر او را از پای نیندازد موجب بیداری، تحرک، هوشیاری و بازسازی اندیشه اش می شود. بنابراین از حمایت ها و حساسیت های خود نسبت به کودکان بکاهیم.

نباید به فرزندان خود موعظه کنیم که دست یابی به موفقیت های مرسوم را هدف زندگی خود قرار دهند، زیرا به طور معمول، کسی را موفق می دانیم که خیلی بیشتر از آنچه به هم نوعان خود می دهد از آنان می گیرد! در حالی که باید به کودکان بیاموزیم که ارزش هر کس باید بر اساس آنچه به دیگران سود می رساند شناخته شود، نه بر اساس آنچه از دیگران می گیرد.

بعضی از نوجوانانی که دست به دزدی می زنند، احتمالاً عمل نمادینی را نشان می دهند که منشاء آن در واپس زدگی فشارها و سختگیری های اخلاقی که در گذشته به آن ها وارد شده است قرار دارد. اجتناب از سرکوب و پرهیز از تحکم های یک طرفه، موجب پیشگیری از آسیب های اخلاقی در آینده می گردد.

صفحه=22@

حسادت های کودکان برای رشد و تحریک هوششان لازم است. باید به حسدهای بچه گانه که بی کینه و پاک است، جهت داد تا به رقابت و غبطه تبدیل شود و اگرنه همین حسادت ها در بزرگسالی با کینه و عدوات همراه خواهد شد.

اگر زودتر از موعد مقرر، رفتاری را از کودک خود بخواهید، احتمال نفرت از آن را در کودک افزایش داده اید و اگر اجازه دهید که در وقت مناسب و در سن مناسب و طبیعی آن رفتار ظاهر شود، به پایداری و ثبات و درونی شدن آن کمک زیادی کرده اید.

اگر کودک را از امری که بدان راغب است باز می دارید، باید هم زمان و پا به پای آن او را به چیز دیگری که بدان رغبت دارد متمایل کنید تا ناکامی، پرخاشگری و لجاجت در او ایجاد نشود.

پیام ها و رفتارهای نا خواسته، تصادفی، گذرا، جزیی و ناپیدا، بیش از پیام ها و رفتارهای حساب شده، رسمی و آشکار در شخصیت کودکان موثر واقع می شود. مراقب باشیم که این رفتارهای جزیی، فاجعه های بزرگ تربیتی رخ ندهد.

صفحه=23@

وقت تلف کردن فقط بیهوده و بی معنی زندگی کردن نیست، بلکه به چهارطریق می توان وقت را تلف کرد: هیچ کار نکردن؛ بدکارکردن؛ بی موردکاری انجام دادن و عمل نکردن به آنچه باید انجام گیرد. بر این اساس، باید در تربیت فرزندان خود تمایز این چهار نوع اتلاف وقت را در زندگی روزمره و در حین انجام فعالیت های فردی و اجتماعی به آنان نشان دهیم.

محبت و خشونت، ترس و احترام، قهر و آشتی، با هم متضاد نیستند، بلکه اگر در مواقع مناسب و به جای خود به کار گرفته شوند، عین یک دیگر و معنی دهنده به هم هستند. افراط و تفریط در یکی از این دو قطب بزرگ، موجب اختلال در روند رشد کودک می شود.

ما معمولاً مهمترین چیزها را زودتر فراموش می کنیم و بزرگترین سوالات را بیشتر نادیده می گیریم. مثل این سوالات مهم که ما از کجا آمده ابم؟ به کجا می رویم؟ به کودکان خود بیاموزیم که این مجهولات را همیشه در ذهن خود زنده نگاه دارند، چرا که برای ما این سوالات و موضوعات عادی شده است. به زودی آن ها نیز این سوال های اساسی و حیرت انگیز را عادی و معمولی تلقی خواهند کرد.

صفحه=24@

تنبیه هایی که کودک را سخت دل، خشن و یا تحقیر می کند در واقع او را ترسو، آزار دهنده و یا پرخاشگر نیز می کند. القای این احساس که او در مقابل یک قدرت غیر قابل رقابت، ناتوان است در روحیه او عوارض منفی ایجاد می کند که به مراتب خطرناک تر و بدتر از رفتار نا مطلوبی است که به خاطر آن تنبیه شده است!

یکی از بهترین روش هایی که به کمک آن می توان یک رفتار نا مطلوب را در کودک از میان برد این است که آن رفتار را نادیده بگیریم (اصل چشم پوشی، خاموشی، تحویل نگرفتن) و بر عکس، وقتی به آن توجه می کنیم، ممکن است نا خواسته آن رفتار نا مطلوب را تقویت می کنیم!

تا کودک، زبان بیگانه را نفهمد، به زبان مادری خود هوشیار نمی شود و تا دنیای بیرون را نشناسد، به دنیای درون خویش پی نمی برد و تا دیگری و دیگران را درک نکند از درک خود عاجز است.

عادت دادن کودک به اعمال نیکو، نباید به گونه ای باشد که کودک چیزی را نفهمد و بر اساس تکرار کورکورانه انجام دهد بلکه قصد از عادت دادن این است که طلبِ انجام نیکی را در او افزایش دهیم.

صفحه=25@