جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کودک و طبیعت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

کودک آدمی در سالهای نخست زندگی سرشار از نگاه جاندار پندارانه و مقدس گونه به طبیعت است. او همه عناصر محیط کیهانی را زنده و فعال حس می کند. رابطه کودک با طبیعت همچون رابطه یک عارف شوریده حال با نمادهای آن است. این رابطه اگر در دوران های بعدی رشد همچنان دست نخورده و زلال باقی بماند دیگر ترس و اندوهی نسبت به مرگ و نیستی وجود نخواهد داشت. اما مشکل اینجاست که حس اولیه کودک که یک حس فطری، ناب و پاک است بر اثر آموزش های تصنعی و عادت های اجتماعی و فرهنگی به تدریج از بین رفته و یا شکل تحریف شده ای بخود می گیرد که دیگر آن نگاه و احساس ناب به نمادهای طبیعت جای خود را به شیئ انگاری و ابزار نگری می دهد.

کودک، خود نخستین کلمه از جمله طولانی و پیچیده ی جریان آفرینش است که تمام تحولات نوعی(1) بشر را درمراحل مختلف

به طور اجمالی در ابعاد مختلف در خود دارد. رابطه بین رشد کودک و مظاهر طبیعت را «کریستیان بوبن» به خوبی بیان کرده است.

»و کودک بزرگ می شود، همانگونه بزرگ می شود که جمله کودکان، همچون درخت، ریشه های باز دانش را در خاک زمین مادری فرو می برد، در سبزه زار یک کلام نشو و نما می یابد، پیوندهایش را با محیط اطراف می افزاید، شاخسار اندیشه اش را در نور بیرون بالا می برد.«(2)

تمثیل زیبای کریستیان بوبن از جریان رشد کودک و انطباق آن با رشد نمادین درخت در دل طبیعت، ترجمانی دیگر از بهره گیری مظاهر طبیعت در تبیین و تطبیق متقابل زندگی انسان و طبیعت است.

»بدین لحاظ است که هدف انسان معنوی تفکر و تعمل راجع به طبیعت و یکی شدن با آن است. البته در اینجا معنای وحدت وجودی یا طبیعت گرایانه (ناتورالیستی) مد نظر نیست بلکه منظور معنای متافیزیکی آن است. به گونه ای که طبیعی شدن به معنای اطاعت از قوانین طبیعت است. در واقع هدف آدم حکیم این است که با طبیعت هماهنگی و موافق باشد. چرا که این هماهنگی و همدلی بازتابی از هماهنگی با عرش و آسمان است«(3)

حس جاودانگی و نامیرایی در آدمی در چنین هماهنگی و همدلی پدید می آید. آن کس که خود را در تعامل با جهان هستی و در مدار تکامل طبیعت قرار دهد مرگ و زندگی و جزر و مد حیات را با افق گسترده تر از قالب ها و محدوده های این جهانی می نگرد.

پس، برای آنکه کودکان درک درستی از مفهوم مرگ داشته باشند فقط کافی است همین نگاه و احساس آنها را بدون دستکاری و آموزش های ایجابی و تحریف شده، سالم و تازه و پویا نگه داریم. زیرا همه انحراف ها و کژفهمی ها و بیگانگی ها از آنجا ریشه می گیرد که آموزش های تصنعی و بیرونی به شکل تحمیلی آغاز می شود.


1) Phylogeny.

2) رفیق اعلی، روزنه ای به سوی زندگی فرانچسکو قدیس، ترجمه ی پیروز سیار، ص 30.

3) ر.ک: انسان و طبیعت، ص 109.