مسائل جنسی همواره، توجه شدید نوجوانان را به خود جلب می کند و بر زندگی افراد بی شماری سایه می افکند. بر هر شخص ناظر شریفی که درصدد تعلیم دادن آنان برمی آید، به خوبی آشکار است. نوجوانان به سرعت درصدد تحصیل این گونه اطلاعات برمی آیند. چرا که؛ این برهه از سن، همراه با بلوغ جسمی و جنسی، توأمان است. کودکان به طور قطع در جستجوی جواب سئوالات جنسی خود هستند که با توجه به فضایی که ما، پدر و مادر، مربیان و معلمین، بوجود آورده ایم، به احتمال زیاد از طریق نامطلوبی به این کار می پردازند. تحقیقاتی که در سال های اخیر، با پرسش از دانش آموزان و
دانشجویان به عمل آمده است، اجمالا منابع اصلی کسب اطلاع ایشان را نشان می دهد و با توجه به این ارقام باید در نظر داشته باشیم که این دانشجویان، بیشتر از خانواده های خوب، برخاسته و در مدارس خوبی هم تربیت شده اند. بسیاری از نوجوانان دیگر هم هستند که زمینه های خانوادگی و تربیتی نامطلوبی دارند که از بحث خارج است.
ارقام به دست آمده چنین است:
1- کسب اطلاعات از همجنسان (دختر- پسر) دیگر. 32%
2- کسب اطلاعات از کتاب ها، رایانه، اینترنت. 25%
3- کسب اطلاعات از مدارس. 17%
4- کسب اطلاعات از والدین. 14%
5- کسب اطلاعات از سخنرانی ها. 5%
6- کسب اطلاعات از داستان های گفته شده. 4%
7- کسب اطلاعات از دیوارهای دستشویی. 3%
به دور از بحث اشخاصی که مورد پرسش قرار گرفته و نه نمونه گیری انجام شده، هیچ یک، به اندازه ی کافی عالمانه نبوده است تا بتوان، نتایجی را که به دست آمده، پایه ی استدلال قرار داد و این را هم نمی دانیم که آیا مقصود از کتاب ها، کتاب های درسی بوده است یا کتاب های داستان های کوچه بازاری لاله زار و هوس انگیز.
باید به خاطر سپرد که تقریبا منبع اطلاعاتی جنسی نیمی از نوجوانان، کتاب ها و دوستان ایشان بوده است و آنچه از خانه ی خود کسب می کرده اند، کم تر از چیزی بوده است که از مدارس کسب می کرده اند.
اطلاعاتی که از نوشته های دیوار دستشویی و داستان های مشکوک و حکایت های کودکان دیگر و خواندن افسانه ها و رمان های بی فایده، حاصل می شود، به اندازه ای مایه ی ناخرسندی است که احتیاج به بحث ندارد. حدود چهارده درصد از پسران از والدین خود، اطلاعاتی کسب می کنند و احتمالا،
اطلاعاتی که دختران از مادران خود دریافت می کنند بیشتر است. این عده ی معدود خوشبخت، تعلیمات خود را از محلی به دست می آورند که آن را عموما، بهترین منبع کسب اطلاع، می شناسند و مقصودم والدین است. ولی معلوم نیست که این تعلیمات چه اندازه و چه وقت داده می شود و چه اندازه رضایت بخش است. واضح است که خانواده ای خوب، اطلاعاتی را که فرزند آن خانواده، درباره ی مسایل جنسی به آن ها نیازمند است، در زمانی به او می دهد که به آن ها، نیازمند باشد و با این تعلیم فرزند با این مسایل به صورتی سالم و طبیعی روبرو شود. ولی بسیاری از پدر و مادرهای خوب نیز هستند، که به علت نقصان معرفت و دانایی نسبت به بسیاری از موضوعات یا حتی به علت در اختیار نداشتن لغات مخصوص مکالمه در این امور، سخن گفتن در مسایل جنسی، برایشان دشوار می گردد.
در بسیاری از خانواده های فقیر و مذهبی افراطی، ذکر کلمات و اصطلاحات مخصوص آلات جنسی، نوعی بی ادبی و بی حیایی تلقی می شود و هرگز در مقابل کودکان، این گونه کلمات را بر زبان نمی آورند. من شخصا اعتقاد دارم که یکی از موانع اساسی، میان والدین و فرزندان، سد عاطفی می باشد و همین عامل باعث می گردد که والدین از بحث و طرح موضوعات جنسی خودداری کنند.
والدین با یکدیگر و با دیگران، آزادانه در باب این گونه مسایل سخن می گویند و کودکان نیز بدون هیچ ناراحتی با یکدیگر سخن های در گوشی می زنند.
ولی هر یک از افراد این دو گروه، چون بخواهد با فردی از افراد دیگر سخن بگوید، دچار ناراحتی می شود. بنده شخصا اعتقاد راسخ دارم که شنیدن این گونه مسایل، در خانه و مدرسه به صورت توأمان در حال مطرح شدن است.