امروز که بلوغ زودرس رنجى بر رنج مردم افزوده، امروز که هجوم فرهنگ بیگانگان دردى بر دردها اضافه کرده، امروز که صدا و تصویر رسانههاى کفر جهانى روح و فکر مردم بخصوص جوانان را اشغال کرده، و امروز که فیلمهاى مبتذل در تمام جهان بیداد مىکند، و این همه برنامهها حاصلى جز تحریک شهوات، و شعلهور کردن غرائز ندارد، بر پدران و مادران و اقوام و ثروتمندان و خلاصه دولت و ملت اسلامى، واجب شرعى، و لازم اخلاقى است، که تمام توان خود را در آسان نمودن امر ازدواج جوانان، و حذف عادات و رسوم غلط، و در هم شکستن سنن غربى، و چشمپوشى از شرایط سنگین، بکار گیرند تا از این راه ایمان و اخلاق و رفتار و کردار انسانى دختران جوان و پسران جوان تا حدى محفوظ بماند، و این گلهاى، باغ آدمیت از پرپر شدن و افتادن در منجلاب گناه در مصونیت قرار بگیرند.
نسبت به پیاده شدن فرامین الهى و دستورات رسول اکرم، و امامان معصوم تکبر نکنید، متأسفانه بعضى از پدران و مادران چنانکه مشاهده شده در مجالس قرار داد ازدواج آنچنان ژستى بخود مىگیرند که انگار شاه مقتدرى هستند، و فرزند آنان شاهزاده، و باید در امر عقد و عروسى، همچون فرعون و فرعونیان عمل شود، پیشنهادهائى مىدهند، و خواستههائى اظهار مىکنند که خانواده مقابل بهت زده شده، و فرزندشان از ازدواج و تشکیل خانواده پشیمان مىشود، و به ناچار براى
ارضاى غرائز خود دست به دوست یابى نامشروع زده، و خود را به انواع گناهان جنسى آلوده مىنماید!!
قرآن مجید تکبر از حق را از مشخصههاى ابلیس شمرده آنجا که مىفرماید:
فسجد الملائکة کلهم اجمعون الا ابلیس استکبر و کان من الکافرین(1)
پس فرشتگان به امر حق همه سجده کردند مگر ابلیس که گردنکشى و بزرگ منشى نمود و از کافران شد.
قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرین(2)
حضرت حق به او فرمود: از این جایگاه و مقام و مرتبه فرو شو، ترا نرسد که در این حریم پاک بزرگ منشى کنى، پس بیرون رو که تو از خوار شدگانى.
على علیهالسلام فرمود:
إیاک و الکبر فإنه أعظم الذنوب و الأم العیوب و هو حلیة إبلیس(3)
بر تو باد از اینکه در امور حیات نسبت به حق و خلق دچار کبر شوى، به حقیقت که تکبر از بزرگترین گناهان و پستترین عیوب است، و کبر رنگ و رخساره و خصلت ابلیس است.
و نیز آن حضرت فرمود:
احذر الکبر فإنه رأس الطغیان و معصیة الرحمن(4)
از کبر بپرهیز که این صفت سر تجاوز و روگردانى از حضرت حق است.
و نیز آن بزرگوار فرمود:
أقبح الخلق التکبر(5)
زشتترین خوى تکبر است.
رسول الهى فرمود:
اجتنبوا الکبر فإن العبد لا یزال یتکبر حتى یقول الله عزوجل أکتبوا عبدى هذا فى الجبارین(5)
از کبر اجتناب کنید، هر آینه انسان در کبر ادامه زندگى مىدهد، تا جائى که خداوند عزوجل مىفرماید: اى نویسندگان عمل، نام بندهام را جزء جباران عالم ثبت کنید.
و نیز آن حضرت به ابوذر فرمود:
یا اباذر من مات و فى قبله مثقال ذرة من کبر لم یجد رائحة الجنة إلا أن یتوب قبل ذلک(5)
اى ابوذر هر کس بمیرد و در قلبش به وزن ذرهاى کبر باشد، بوى بهشت را نخواهد یافت، مگر اینکه قبل از مردن توبه کند و از لباس کبر و نخوت و بزرگ منشى درآید.
راستى موجودى که از نطفه آفریده شده، و در حال حیات دنیوى، ضعیف و ناتوان، و در برابر حوادث بىقدرت و بىقوت است، و چرخى در این عرصهگاه هستى به اراده او نمىچرخد، چه جاى آن دارد که با حق و با خلق تکبر کند، و براى خود برترى بر دیگران قائل باشد؟
امام صادق علیهالسلام از پدرانش روایت مىکند، بین سلمان و مردى دعوا درگرفت، آن مرد با حالتى خاص به سلمان گفت: تو کیستى که من با من تو رو در رو شوم؟ سلمان
گفت: اولم و اول تو نطفهى نجس بود، آخرم و آخر تو مردارى بدبو در خانه قبر است، چون قیامت شود، و میزانها بر پا گردد، هر کس عملش ثقیل و سنگین آید کریم، و هر کس اعمالش بى قدر و قیمت و سبک جلوه کند پست است!!(6)
علامه مجلسى در مسئلهى علاج این بیمارى خطرناک مىفرماید: راه درمان کبر، و کسب تواضع و فروتنى دو راه است: علمى و عملى: اما راه علمى به این است که خود و خداى خود را بشناسد، و همین شناخت در پاکسازى باطنش از کبر کافى است، زیرا وقتى خود را به حقیقت یافت و نسبت به وجودش عرفان حقیقى پیدا کرد مىفهمد که از هر ذلیلى ذلیلتر، و از هر کمى به ذات و هویت کمتر است، و او را حقى جز تواضع و ذلت و خاکى بودن نیست، و چون خداى خود را از طریق آیات آفاق و انفس و دقت در قرآن مجید شناخت مىفهمد که عظمت و کبریائى و بزرگ منشى جز به حضرت او برازنده نیست.
اما راه درمان عملى به این است که در تمام حرکات و اعمالش و رفتارش نسبت به حضرت حق و عموم خلق فروتنى کند، بر اخلاق اهل تواضع مواظبت ورزد، صالحین را سرمشق خود قرار دهد، به احوال رسول با کرامت اسلام که اشرف موجودات است دقت کند که بر زمین مىنشست و غذا تناول مىفرمود، و مىگفت: عبدى همچون عباد دیگر غذا مىخورد!(7)
با توجه به این مطالب نسبت به فرزند خود چه دختر چه پسر در امر ازدواج تواضع کنید، و تواضع به این است که فقط فرزند خود را که در قله آمال و آرزوها و شهوات طبیعى است لحاظ کنید نه حالات و اخلاق و عادات و رسوم خود را، و در شرایطى که اعلام مىکنید آسان بگیرد و توقعات خود را از طرف مقابل به حداقل
برسانید، تا ازدواجى با برکت صورت بگیرد، و دوامش تضمین شود، و پسر و دختر هم پس از ازدواج بتوانند به راحتى در کنار یکدیگر زندگى کنند.
1) ص 74 ، 73.
2) اعراف / 13.
3) میزان الحکمة، ج 8، ص 298.
4) میزان الحکمة، ج 8، ص 302 – 300.
5) همان مدرک.
6) بحار، ج 73، ص 231.
7) بحار، ج 73، ص 205 – 201.