جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

چگونه والدین می توانند به پیشرفت بچه کمک کنند؟

زمان مطالعه: 6 دقیقه

گاه لازم است استنباط خود را از تلاش تغییر دهیم و مفهوم

متفاوتی برای آن در نظر بگیریم. گاه ضرورت دارد برای اطمینان از این که بچه در مسیر دستیابی به اهدافش از شکست و موفقیت استنباط سازنده ای دارد، کار خاصی انجام شود. هر بچه، صرفنظر از میزان توانایی اش، حق دارد از تعلیم و تربیت مناسبی برخوردار شود. باید ناتوانی بچه را در هر زمینه شناخت و آن را به روشنی تعریف کرد و برنامه ی یادگیری خاصی را در جهت تأمین نیازهای او در نظر گرفت. تنها در صورت تعیین معیارهای واقع بینانه نظیر آنچه در زیر می آید، می توان به این گونه بچه ها کمک کرد تا همگام با سایر بچه ها نیازهای خود را تأمین کنند و پیش بروند:

– مهم شمردن عملکرد خوب و یادگیری شیوه تعیین معیارها و برآورده ساختن آنها.

– عقاید مثبت درباره ی توانایی ها وهمچنین انتظارات واقع بینانه و نیرومند از خود.

– آگاهی از این واقعیت که تلاش به پیشرفت منجر می شود.

– بهره مندی از این عقیده که عملکردش از نظر دیگران مهم است و پیشرفت های او دارای ارزش اجتماعی است.

ممکن است مفهوم موفقیت با شناخت ناتوانی بچه برای یادگیری، به طور کامل تغییر کند. اما نیاز بچه به اعتماد به نفس و فنون دستیابی به آن بدون تغییر باقی می ماند. بسیاری از والدینی که فرزندانشان دچار عقب ماندگی ذهنی هستند دریافته اند که فرزندانشان بهتر از آنان می توانند تحت تأثیر عزم و اراده و امید

برانگیخته شوند و با کار و تلاش، پیشرفت و آرزوهایشان را متحقق سازند.

»من جان را که یک بچه استثنایی است هنگام ترسیم و نقاشی مشاهده کرده ام. او پیوسته مداد رنگی اش را به دست می گیرد و طرح هایی را بر روی کاغذ پیاده می کند. گر چه حرکاتش غیر عادی و ناهنجار است، با وجود این بسیار دقیق عمل می کند و واقعا مجذوب کارش است. زبانش در حین انجام کار مرتب تکان می خورد و آب دهانش تا زیر چانه جاری می شود. به واقع چه بچه بزرگی! چه قهرمانی!«

بسیاری از والدین مدعی اند که درباره ی روش های تعیین هدف و دستیابی به آن نکته های زیادی را از فرزندان ناتوان خویش آموخته اند.

بعضی والدین تصمیم گیری برای نامنویسی فرزند معلول شان را در مدرسه های استثنایی بسیار دشوار می یابند. بعلاوه ممکن است اعتماد به نفس بچه ها با جدا شدن از مدارس عادی و از دست دادن جریان طبیعی کسب علم و تربیت دچار آسیب جدی شود. اما نباید از نظر دور داشت که نامنویسی بچه در مدرسه استثنایی این امکان را فراهم می سازد که معلم به تناسب توانایی های او مطالب را تدریس کند. البته این خطر وجود دارد که حضور بچه در مدرسه استثنایی تصویری منفی و ناهنجاری از او در ذهنش ترسیم کند و این باور را به وی القاء نماید که نمی تواند در عرصه ی علم و دانش مؤثر باشد.

امتیاز کلاس و یا مدرسه استثنایی این است که مسایل یادگیری

بچه دیگر غیر عادی نیست. به جای این که با سایر بچه ها مقایسه و به خاطر عدم توانایی اش در درک مطلب ملامت شود، یافتن روشهایی که او را در یادگیری کمک می کند، کانون توجه قرار می گیرد. در اینجا هم مانند بسیاری از جنبه های تعلیم و تربیت بچه در خانه و مدرسه، برای یافتن بهترین نتیجه یا راه حل، ضرورت دارد که بین تلاش و پیشرفت تعادل دقیق برقرار کنیم. پیروی از رهنمودهای زیر می تواند در دستیابی به نتایج مورد نظر مفید و مؤثر باشد:

1- با دقت هر چه تمامتر، مشکل یادگیری او را ریشه یابی کنید. بعضی مدرسه ها و روانشناسان آموزشی با استفاده از انواع آزمایش ها به مسایل یادگیری بچه ها پی می برند. اما از آنجایی که در مورد بعضی بچه ها تشخیص مسایل به سرعت امکان پذیر نیست، والدینی که حس می کنند مدرسه به مسایل یادگیری فرزندانشان توجه کافی ندارد، ممکن است به توصیه ی اطرافیان به کلینیک های خصوصی مراجعه کنند.

خانم سونجا، پس از معاینه ی جک، پسر دوازده ساله اش، توسط روانپزشک آموزشی دریافت که او به بیماری خاصی دچار شده و نمی تواند کلماتی را که می بیند بخواند. او با چهره ای برافروخته و خشمگین گفت: «به خاطر این که معلم او را تنبل و سر به هوا می خواند، بارها سرش داد کشیدیم که سهل انگاری نکند و به کارش بچسبد ما فکر می کردیم که معلم هایش سنجیده سخن می گویند. واقعا از این قضیه ناراحت هستیم. او در تمام این مدت تلاش می کرد و متأسفانه اطرافیانش، از جمله من، مدام او را ملامت می کردیم.

غافل از این که او با کانال یادگیری متفاوتی مطالب را جذب می کند. همه ی ما ندانسته می کوشیدیم با زور و فشار از شیوه های معمول یادگیری در مورد او استفاده کنیم؛ چه اتلاف وقتی!»

بچه های نظیر جک از تشخیص به موقع مسایل یادگیری شان بهره مند می شوند و از اتهام بازدارنده «تنبلی» مصون و در امان می مانند. این بچه ها اغلب می توانند در مدارس معمولی به تحصیل ادامه دهند و تنها با پرداخت هزینه ی اضافی از راهنمایی معلم هایی که برای رفع این مسایل آموزش دیده اند بهره مند شوند.

2- به بچه یادآوری کنید که هر کس در انجام بعضی کارها ماهر و در انجام برخی کارها با مشکل روبه روست، و به همین دلیل او با دیگران تفاوت ندارد. بچه ای که مانند سایر همکلاسی هایش مطالب را نمی آموزد، خود را نسبت به دیگری «غیر عادی» یا «عجیب و غریب» حس می کند. اگر بتوان این پیام را به او منتقل کرد که هوش و استعداد دارای چند بعد است و هر کس بعضی چیزها را آسان و برخی مطالب را دشوار می یابد، خود را نسبت به همکلاسی هایش «یکسان» حس خواهد کرد. او باید به این حقیقت واقف شود که کسب فنون و مهارتهای لازم محتاج سخت کوشی، تقاضای کمک و تحمل سختی هاست و می توان مشکلات خاص را موانع و تنگناهای مثبت تلقی کرد.

3- برای تأکید بر توانایی های راستین بچه، کاری را که واقعا دوست دارد انجام دهد بیابید و یقین حاصل کنید که او بخشی از اوقات هفته را به آن کار اختصاص می دهد. مارکوس، یازده ساله،

شیفته ی اسب سواری بود و از تمام مشکلات در راه کسب مهارت در این زمینه استقبال می کرد. اما مایک، هشت ساله، ترجیح می داد که فقط از خرگوش ها مراقبت کند. بچه هایی که با مشکلات یادگیری دست به گریبان اند اغلب نسبت به حیوانات علاقمند می شوند و تماس با آنها را یک عامل حمایت کننده و نیرومند تلقی می کنند. این علاقمندی سبب می شود که درباره ی رفتار و نیازهای حیوانات نکته های زیادی بیاموزند. گر چه مهارت در این زمینه الزاما موجب تقویت اعتماد به نفس شان نمی شود اما به طور قطع به آنان کمک می کند تا ارتباط بین تلاش و پیشرفت را بیاموزند.

4- یقین حاصل کنید که بچه آنچه را که از او انتظار می رود به دقت درک می کند. هر بچه ای ممکن است با سر در نیاوردن از انتظارات دیگران دلگیر و نومید شود. این سردرگمی بیهوده در مورد بچه ای که دچار مسایل یادگیری است شدیدتر است. وقتی بچه برای تهیه ی گزارش مطالبی را می خواند، برایش توضیح دهید که او برای این منظور باید مطالبی را به خاطر بسپارد. وقتی او نمونه های مسایل ریاضی را نگاه می کند، به او توصیه کنید، خودش باید بر روی مسایل کار کند. به هر حال او را در سازماندهی کار و اوقات یاری کنید. به طور مثال: «هنگام خواندن، نکته های مهم را یادداشت کن. برای این منظور پس از خواندن هر پاراگراف، جمله ای را بنویس، اگر از عهده ی این کار برنیامدی، من تو را یاری خواهم کرد.«

همچنین معلم ها باید مطالب درسی را در چارچوبی قرار دهند که بچه ها نکته ها را به خوبی درک کنند و بتوانند کارهایی را که از آنان

انتظار می رود، انجام دهند. آنان باید مایل باشند این چارچوب ها یا اطلاعات را تکرار کنند. بچه ها اغلب برای درک، کنترل و بررسی مفاهیم و دستور العمل ها به تکرار نیاز دارند. معلم ها هنگام ارائه اطلاعات و دستور العمل ها باید به روشنی و صراحت توضیح دهند. تصریح مطالب در کاهش اضطراب و سردرگمی حائز اهمیت فراوان است.

5- پیشرفت بچه را دنبال کنید. پیشرفت ممکن است چنان آهسته و کند باشد که تنها با مقایسه ی دقیق وضعیت «گذشته» و «اکنون» محسوس شود. می توانید صدای بچه را هنگام خواندن متن کتاب، ضبط و پس از مدتی که فکر می کنید پیشرفتی حاصل شده، آن را پخش کنید تا او بتواند بهبود وضعیتش را مشاهده کند. همچنین می توانید چرکنویس ها و یادداشت های گذشته را به عنوان ابزار مقایسه، نگهداری و او را یاری کنید تا نتیجه ی کارش را پس از یک تلاش واقعی و پیگیر مشاهده کند؛ و یا می توانید عملکردش را هنگام کار در اتاقی ساکت و در محیطی پر سر و صدا با هم مقایسه کنید. اگر عواملی نظیر سر و صدا، رقابت یا عجله او را از انجام کارش باز می دارد، ضرورت دارد به این نکته توجه کند که: «در اتاق نشیمن نمی توانم درس بخوانم، فقط در جای خلوت و بی سر و صدا قادرم کارم را به درستی انجام دهم.» او باید به این نتیجه برسد که می تواند در اتاق خودش از روی تأمل املای کلمه ها را یاد بگیرد و بر روی عملکردش کنترل بیشتری اعمال کند و در نتیجه در جهت یافتن راه حل مسایل یادگیری اش برانگیخته شود.