در تصاویر ذهنی است که «نمودها» به «نمادها» می انجامد.
در یک نگاه کلی، و فراکلامی به جهان و تاریخ تحول نوع بشر می توان گفت که انسان پیش از آنکه برحسب مفاهیم منطقی اندیشیده باشد، تجربه های خویش را به وسیله ی نمادها و تصویرهای اسطوره ای بیان می کرده است. زبان نمادین و ساختارهای آن در پیشینه های فرهنگی و قومی و جنبش های فکری و سیاسی پیوسته همراه، همگام و همزاد و همیار انسان بوده است. هر پیشرفتی که انسان در جهان درونی و بیرونی خویش بدان دست یافته است بگونه ساختارهای نمادین در زبان او متجلی گشته است.
»همه ی قلمروهای فعالیت و حیات انسان به انحای مختلف با نشانه، در مراتب و درجات مختلف، ارتباط دارد. بنا به این مراتب، نشانه نامهای
مختلف یافته است که مهم ترین آنها عبارت است از: «علامت«، «آیه«، «رمز«، «راز«، «نماد«. همین طور روشهایی برای استفاده از آنها متداول است؛ از جمله استعاره، ایما، اشاره، تشبیه، ایهام حاصل تفکر در چیستی اشیا درک یا استنباطی از آنهاست که این ادراک یا استنباط خود متضمن معناست. ادراکات و استنباطات انسان از اشیا در بسیاری موارد با ظاهر اشیا (و آنچه حس از آنها در می یابد) متفاوت است. افزون بر آن، آنچه فردی خاص از شیئی در می یابد، با آنچه شخصی دیگر از همان شیء درک یا استنباط می کند گاه همسان و گاه (در درجات مختلف) متفاوت و حتی گاه متضاد است. به این ترتیب، می توان گفت که همه ی اشیا نشانه هایی اند که بر معانی و مفاهیمی دلالت می کنند. در واقع، انسان، علاوه بر بهره گیری از نشانه ها برای بیان مقاصد خود، معانی و مفاهیمی را برای اشیا قرار می دهد یا معنایی از آنها استنتاج می کند.«(1)
باری، ذهن آدمی با تصویر خدایان، نخستین هسته های متعین شناخت خویش از جهان را برملا ساخت. پیش از این، هستی هیچگونه تعین و صورتی نداشت. نخستین واژه هایی که در زبان انسان ها پدیدار گردید، معادل پدیده های زنده به شمار می آمدند و حتی جایگاهی برتر و والاتر از انسان زنده داشتند. کیفیت برقراری ارتباط انسان ها با یکدیگر در آغاز در برگیرنده ی «واژه ها» نبود. بلکه جایگاه اسطوره های ابتدایی به شمار می آمد.(2) زبان نمادین اصیل ترین ابزار فرهنگ اسطوره ای برای فهم جهان
بوده است زیرا آنچه انسان را از دیگر موجودات کره خاکی متمایز می کند، استعداد «بازآفرینی، یادآوری و کشف و شهود» گذشته در ذهن اوست. ویژگی بازآفرینی در زبان نمادین این است که همیشه تکرار فیزیکی آنچه که گذشته است نیست، بلکه حکم تداعی سیال و آزادی را دارد که لحظه به لحظه جهان درون و بیرون را نو به نو خلق می کند و از رهگذر تجربیات درونی در تعامل با دنیای بیرونی، برای هر فردی به طور خاص شکل می گیرد.
1) به نقل از مقاله ی معنای نشانه، محمد تقی زاده، خیال، شماره ی 12.
2) بنگرید به «زبان اسطوره«، ارنست کاسیرر، ترجمه ی محسن ثلاثی، انتشارات نقره، سال 1366، ص 26. «اسطوره» MYTh و نماد دست کم چهار معنا دارد: (1) جنبه ی رویدادی «افسانه ای» و «سنتی» درباره ی موجودات فوق بشری. (2) جنبه ی داستانی، درباره ی حوادثی که فاقد توجیه طبیعی و منطقی باشد. (3) جنبه ی اعتقادی، که فقط به خاطر جنبه های رمزآمیز و فوق بشری آن مورد چون و چرا قرار نگرفته است. (4) هرگونه فکر ساختگی و تخیلی درباره ی اشخاص و یا حوادث استثنایی و فوق طبیعی. »لوسین لوی برول» جامعه شناس فرانسوی با تجزیه و تحلیل مدارک مربوط به اقوام بدوی به این نتیجه رسیده است که اساطیر اقوام ابتدایی، حاکی از نوعی ساخت فکری است که می توان آن را «پیش منطقی» دانست.