کودکان خردسال از راه بازى و آزمایش، بسیارى چیزها دربارهى علت و معلول مىآموزند. کودکى نوپا که بر روى صندلى بلندش نشسته است، با انداختن قاشقش به زمین در حال آزمایش کردن و کسب تجربه است. براى او، این بازىاى سرگرم کننده است – به ویژه زمانى که پدر یا مادر هر بار قاشق را برمىدارند و به او مىدهند و او مىتواند دوباره آن را به زمین بیندازد. او از نقش خود در بازى علت و معلول لذت مىبرد و تنها وقتى از بازى دست مىکشد که بقیهى بازیکنان این بازى را متوقف کنند.
کودکان به تدریج که بزرگ و بالغ مىشوند، توانایى شناخت راههاى زیرکانهاى را که مىتوانند حادثهاى را موجب شوند و همچنین راههایى که مىتوانند در دیگران اثر بگذارند به دست مىآورند. این آموزش آغاز احساس مسئولیت و پاسخگویى کودکان است که همراه با افزایش سهم کودکان در زندگى خانوادگى، تکامل مىیابد. کودکان براى اینکه متوجه شوند چه اتفاقى افتاده است یا چگونه کارها را سر و سامان دهند، به سرافکنده شدن نیاز ندارند. هر کودک خردسالى معمولا براى کمک به
اینکه همه چیز را دوباره رو به راه کند اشتیاق خود انگیختهاى از خود نشان مىدهد. خوشبختانه بیشتر بچهها، بیشتر وقتها دلشان مىخواهد پدر و مادر خود را راضى و خوشحال سازند.
بیلى، شش ساله، داشت آب پرتقال را از یخچال بیرون مىآورد که پاکت آب میوه از دستهاى کوچکش سرخورد و به زمین افتاد. از نظر خواهر هجده ماههى او که از بالاى صندلى بلندش به این صحنه نگاه مىکرد، واقعهى خنده دارى رخ داده بود. او با خوشحالى دستهایش را به هم مىزد و مىخندید. بیلى موقعیت را به شکل دیگرى مىدید. او فهمید که خرابکارى کرده و براى خودش درد سر آفریده است. بنابراین، حولهى آشپزخانه را برداشت و در چالهاى که از آب پرتقال درست کرده بود، شروع به چلپ و چلوپ کرد. قصد او جمع کردن آب میوه از روى زمین بود؛ ولى نمىدانست براى این کار چگونه باید عمل کند. از دید مادرش، بیلى فقط داشت بازى مىکرد.
بیلى سرش را بلند کرد و به مادر نگریست. دستها و زانوهایش چسبناک بودند. او گفت: «مامان معذرت مىخوام، من دارم تمیزش مىکنم.«
مادر بیلى پیش از آنکه چیزى بگوید، نفسى عمیق کشید و متوجه شد که بیلى واقعا تلاش خود را مىکند تا آب میوهها را جمع کند. از این رو گفت: «بذار من هم کمکت کنم. تو کار را خوب شروع کردهاى، ولى با یک اسفنج و سطل ما کار رو بهتر پیش خواهیم برد.«
بسیار با اهمیت است که ما به تلاشهاى فرزندانمان که مىخواهند موقعیتى را تصحیح کنند، توجه و از آن قدردانى کنیم. ما مىخواهیم به جاى آنکه آنان را بابت کوتاهیهایشان تنبیه کنیم، جوانه زدن توانایى آنان را براى قبول مسئولیت تشخیص دهیم و تشویق کنیم. بیلى اشتباه خود را فهمید، پوزشخواهى کرد و تلاش خود را به کار برد تا آن را جبران کند. ممکن است کارش کاملا مؤثر نبوده باشد؛ اما تلاشهاى وى در جهت درست انجام گرفت. مادر پوزشخواهى و تلاش او را براى رو به راه کردن اشتباهش پذیرفت. به خاطر حرفى که مادر زد او و پسرش توانستند در مورد چیزى که امکان داشت موقعیتى ناخوشایند باشد، به شکلى بسیار خوب پیش بروند و مسیر مثبتى از پوزشخواهى، بر عهده گرفتن مسئولیت و بخشش را بپیمایند. آنان، به کمک یکدیگر، آشپزخانه را تمیز کردند و در این فرایند، از احساسات خوب در مورد یکدیگر دلگرمى یافتند.
ما همچنین باید کارى کنیم که فرزندانمان بفهمند مسئولیت سکهاى دوروست. ما مىخواهیم آنان هنگامى که مرتکب اشتباهى مىشوند، مسئولیت آن را بپذیرند؛ ولى در عین حال بدانند وقتى هم کار خوبى انجام مىدهند، مورد پذیرش واقع مىشود. این امر به آنان امکان مىدهد از موفقیت خود نیرو بگیرند و احساس غرور کنند و یارىشان مىدهد در مورد چیزهایى که نیاز به تصحیح و بهبود دارد، تلاش خود را ادامه دهند.