جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

والد کوچک انگار (1)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

– احساسات کودک را بی اهمیت و پیش پا افتاده می پندارد.

– خود را از احساس کودک دور می کند یا احساس او را نادیده می گیرد.

– می خواهد هیجان های منفی کودک به سرعت از بین بروند.

– برای مانع شدن کودک از ابراز هیجان هایش، حواس او را پرت می کند.

– گاهی هیجان های کودک را مسخره می کند یا آنها را دست کم می گیرد.

– باور دارد احساس های کودکان غیر منطقی هستند و بنابراین آنها را به حساب نمی آورد.

– علاقه کمی به آنچه کودک می خواهد به او بگوید از خود نشان می دهد.

– گاهی نسبت به هیجان های خودش و دیگران آگاهی ندارد.

– هیجان های کودک او را ناراحت می کند، می ترساند، مضطرب و آزرده می کند و به شدت تحت تأثیر این هیجان ها قرار می گیرد.

– ترس از غیر قابل کنترل شدن هیجان ها دارد.

– بیشتر به اینکه چگونه از هیجان ها خلاص شود توجه دارد تا معنای خود هیجان.

– باور دارد هیجان های منفی زیان بخش و زهر آگین هستند.

– باور دارد توجه به هیجان های منفی «تنها اوضاع را بدتر» خواهد کرد.

– نمی داند با هیجان های کودک چه برخوردی داشته باشد.

– هیجان های کودک را درخواستی برای تغییر اوضاع، بر وفق مراد او می پندارد.

– باور دارد هیجان های منفی به معنای ناسازگاری کودک است.

– باور دارد هیجان های منفی کودک، انعکاس بدی بر والدین دارد.

– احساس های کودک را کوچک می شمارد، رویدادهایی که منجر به هیجان می شوند را کم اهمیت جلوه می دهد.

– مسایل را با فرزندش حل نمی کند، باور دارد که گذشت زمان بسیاری از مشکلات را حل خواهد کرد.

تأثیرهای این شیوه بر کودکان: کودکان می آموزند احساسات آنها نادرست، ناشایست و بی ارزش هستند. آنان می آموزند به دلیل شیوه احساسی شان مشکلی جدا نشدنی و ذاتی در آنها وجود دارد. گاهی این کودکان در مدیریت هیجان های خود مشکل دارند.