این گونه والدین درست در نقطه مقابل والدین دیکتاتور قرار دارند. بسیاری از آنان انضباط مورد نظر والدین دیکتاتور را نقض احساسات و غرایز طبیعی بچه تلقی می کنند و در برابر آن واکنش نشان می دهند. آنان بر خلاف والدین دیکتاتور که انتظار دارند دستورات شان بدون کم و کسر و یا قید و شرط به مرحله ی اجرا درآید، به فرزندان شان مجال می دهند که درباره ی نوع کار، شیوه رفتار و صلاح و مصلحت شان به طور کامل تصمیم گیری کنند. در اینجا از دستور و امر و نهی ابدا
خبری نیست؛ بعکس اطاعت از نقطه نظرهای بچه اصل عمده و اساسی محسوب می شود. والدین پیرو آزادی مطلق با طرح پرسش هایی نظیر: «فکر می کنی چه باید بکنی؟«، «درباره ی این چه احساسی داری؟«، «دوست داری چه کار کنی؟» می کوشند اعتماد و احترام شان را به فرزندان شان نشان دهند. آنان با دادن اختیار تام به بچه برای اعمال و رفتارش و انتقال این پیام که او از قدرت ارزیابی و قضاوت سالم و مناسبی برخوردار است، درصدد هستند مسؤلیت پذیری و حس قضاوت را در او تقویت کنند.
این روش به رغم این که مملو از تشویق و ترغیب است به نظر نمی رسد مؤثر و مفید واقع شود. والدین طرفدار آزادی مطلق با کوتاهی در تعیین و یا پایبندی به اصول و قواعد، بچه را از کنترل و نظم بخشیدن اعمال و رفتارش محروم می کنند و با بی توجهی به نقش اصول و ضوابط در زندگی، تمایل او را برای کشف توانایی های بالقوه اش سرکوب می نمایند. این گونه والدین بچه را از هر حیث شایسته قضاوت و ارزیابی می شناسند وبه همین دلیل حس قضاوت و ارزیابی او را پرورش نمی دهند. به بیانی دیگر پدر یا مادری که فرزندش را به اندازه خودش شایسته ی قضاوت در همه ی امور می داند، او را از دسترسی به رهنمودها و انگیزه های لازم برای رشد مناسب محروم می کند. با کمال تعجب والدینی که هیچ قید و بندی برای بچه قایل نیستند با والدینی که همه افکار و رفتار بچه را تحت کنترل دارند، در بسیاری از جنبه ها با نتایج یکسانی روبه رومی شوند؛ با این تفاوت که گروه اول دچار افراط و دسته ی دوم گرفتار تفریط اند. در واقع هر دو
در القاء تدریجی معیارهای منطقی و پایدار در رفتار فرزندان شان غفلت می کنند. در هیچ یک از این دو شیوه تربیتی، بچه نمی آموزد که چگونه تصمیم گیری هایش به نتایج خاصی که او در قبال آنان مسؤل است منجر می شود. در خانه ای که والدین دیکتاتور به همه چیز نظارت دارند، بچه می آموزد که کشف توانایی های باطنی و انجام کارهای تازه و نوظهور و ابتکاری به تنبیه و مجازات منجر می شود و در خانه ای که والدین کمترین کنترلی بر افکار و رفتار بچه ندارند او به این باور می رسد که تنبیه عملی غیر منطقی و غیر قانونی است. والدین دیکتاتور فرصت تصمیم گیری را از بچه هایشان سلب می کنند و والدین طرفدار آزادی مطلق، فرزندان شان را از ارزیابی و اصلاح رفتارشان محروم می نمایند. به هر حال افراط و تفریط در کنترل بچه ها به شکل گیری اعتماد به نفس آنان به شدت لطمه زده و رشد روحی شان را مختل می کند.