جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

واقعه‏اى عجیب‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در ایام کودکى و نوجوانى به دنبال حالات دینى پدرم، و برخوردهائى که آن بزرگوار با اهل علم و مسجد و مجالس مذهبى داشت، عاشق عالم ربانى و مسجد و مجالس الهى شدم، رفت و آمدم به مراکز مذهبى، و نشست و برخاستم با عالم واجد شرایط، در دوران طاغوت که کشور، و درصدى از مردم بخصوص جوانان غرق فساد بودند، براى من و شکل‏گیرى باطنم بسیار مؤثر بود، بر اساس همان مایه‏ها که از خانواده و مسجد و عالم ربانى گرفتم در سنین 16 و 17 در سال 42 با عشقى خالص به سوى حوزه علمیه‏ى قم کشیده شدم، و طبعا در حوزه‏ى علمیه‏ى قم برخورد وسیعترى با علم و عالم پیدا کردم.

در ایام تحصیل علوم اسلامى به دیدار اهل حال، و چهره‏هاى برجسته موفق شدم، به یاد ندارم داستان شگفتى که مى‏خواهم نقل کنم از کدام عالم شنیدم، ولى داستانى جالب و آموزنده است، و نشانگر موقعیت فکرى و روحى زن، آنگاه که خاک وجودش با باران ایمان و اخلاق حسنه و عمل صالح عجین شود.

آن بزرگ مرد مى‏گفت: سازنده مسجد گوهرشاد، در کنار مرقد مطهر حضرت رضا علیه‏السلام، که از با منفعت‏ترین مساجد روى زمین است، و شبانه روز هزاران رکعت

نماز، و هزاران بار زیارت در آن خوانده مى‏شود، و دهها مجلس درس جهت تعلیم علوم اسلامى و تربیت عالم ربانى در آنجا برپا مى‏گردد، زن با کرامت، با سواد، متدینه، اندیشمند و پاکدامنى بود.

پیش از ساختن مسجد به معماران و دست اندکاران گفت اولا از محل آوردن مصالح ساختمانى تا مسجد جهت حیواناتى که بناست حمل صالح کنند ظرف‏هائى آب و علف بگذارید، مباد که حیوانى در حال گرسنگى و تشنگى حمل بار کند، که این پسند و خدا و وجدان نیست، صاحبان مراکب حق زدن حیوانات را ندارند، ساعات کار باید معین باشد، اما نسبت به بنا و کارگر، رأفت و محبت اعمال کنید، مزد آنان را مطابق زحمتشان بدهید، با زبانى نرم و لین به وقت نیاز به تذکر، به آنان تذکر دهید، دل کسى را مرنجانید، خانه‏هاى اطراف را به قیمت بخرید، و چرا که مى‏خواهیم خانه عبادت و مرکز زیارت، و محل درس و بحت علوم الهى بسازیم، مباد که ذره‏اى ستم به حیوان و انسانى برسد، که به ارزش عمل و قیمت کار لطمه خواهد خورد!!

امیرالمؤمنین علیه‏السلام در نهج‏البلاغه فرموده:

فانکم مسئولون حتى عن البقاع و البهائم.

همانا همه شما در برابر قطعات زمین و چهارپایان مسئول هستید.

آن عالم مى‏گفت: اغلب اوقات گوهرشاد خانم به مسجد جهت سرکشى و دستورات لازم مى‏آمد.

روزى یکى از کارگران به طور ناگهان چهره او را دید، دل بسته به او شد، جرأت اظهار نبود، موقعیت به نظرش خطرناک مى‏نمود، و گوهرشاد خانم همسر شاهرخ میرزا و عروس تیمور کورکانى بود، این دلبستگى و علاقه جا نداشت، ولى کارگر ساده این مسائل برایش مفهوم نبود.

مریض شد، در گزارش کار روزانه مسجد از بیمارى آن کارگر که در خانه‏اى خرابه

با مادرش زندگى مى‏کرد آگاه شد، به عیادت او رفت، بیمار در بستر بیمارى با رنگ پریده و ضعف حال ناله مى‏کرد، پس از احوالپرسى و اصرار نسبت به علت بیمارى، بناچار مادر آن کارگر ساده که ساده‏تر از فرزندش بود مسئله را فاش کرد، گوهرشاد خانم بدون اینکه خشمگین شود، و از موقعیت بالاى مملکتى خود استفاده نماید از مادر کارگر جوان سخت گلایه کرد و سپس به او گفت من حاضرم پس از جدائى از همسرم با او ازدواج کنم، ولى باید قبل از این برنامه مهر و صداق مرا بپردازد، صداق و مهریه‏ى من این است که این جوان چهل شبانه‏روز در محراب این مسجد نیمه کاره خدا را عبادت کند.

شنیدم رهرورى در سرزمینى‏

چنین گفت این معما باقرینى‏

که اى صوفى شراب آنگه شود صاف‏

که در شیشه بماند اربعینى‏

جوان پذیرفت، چند روزى از پى هیجان عشق و دلبستگى عبادت کرد ولى پس از آن با عنایت حق و توجه حضرت رضا علیه‏السلام تغییر حال داد، واقعیتى که گوهرشاد خانم به آن واقف بود.

پس از چهل روز از حال او جویا شد، به فرستاده گوهرشاد خانم گفت:

اگر لذت ترک لذت بدانى‏

دیگر لذت نفس لذت نخوانى‏

مى‏توانیم فضاى خانه را به بهره گیرى از ایمان به خدا و توجه به قیامت، و به کارگیرى اخلاق حسنه و رفتار پسندیده جلوه‏گاه فضائل معنوى و آثار الهى و انسانى کنیم، و این برنامه سختى نیست، که توفیق خدا یار هر کس شود، طى راه هر چند براى دیگران از سخت‏ترین امور باشد براى او آسان خواهد بود.