اما فصل اول بحث – شکى نیست همه و همه طالب سعادتند براى خودشان و براى بچههاشان و تنفر دارند از این که خودشان یا بچهشان بدبخت بشوند. باسواد، بىسواد، مسلمان، کافر، ظالم، مظلوم همه و همه وقتى که دل آنها را بخوانیم مغز آنها را بخوانیم مىبینیم طالبند که سعادتمند بشوند، این امرى است مسلم اشکال مطلب اینجاست که برداشت مکاتب فکرى گوناگون راجع به مفهوم سعادت و شقاوت مختلف است که سعادت چیست؟ و شقاوت چیست؟ بدبخت و شقاوتمند به که مىگویند؟ سعادتمند و خوشبخت به که مىگویند؟ در این باره هر کس چیزى گفته است حتى مکتبهاى فراوانى قبل از میلاد مسیح تا به الآن راجع به این امر نظر داشتهاند که فعلاً در مقام بررسى آنها نیستیم.
اسلام مدعى است که مکتبم مطابق با فطرت انسان است. فطرت انسان را خواندهام و دینم مطابق با فطرت و خواست انسان است. این انسان از نظر همه مخصوصاً اسلام داراى دو بعد است یک بعد معنوى و ملکوتى دارد به نام روح و یک بعد ناسوتى و حیوانى دارد به نام جسم یعنى این انسان مرکب است از روح و جسم یعنى دوبعدى است، دوجهتى است یک شباهت دارد
به همه حیوانها این را مىگویند جهت حیوانى، یک شباهت دارد به ملائکه به این مىگویند بعد ملکوتى، از این نظر انسان روح دارد لذا مىشود مرکب از روح و جسم، نحوهى ترکیب عجیب است هیچکس جز خدا و افرادى که عملشان سرچشمه از خدا گرفته نمىفهمند که نحوهى این ترکیب چه ترکیبى است جمع بین ضدین محال است، اما نحوهى ترکیب این انسان مثل اینکه جمع بین ضدین است. یعنى تمام تمایلات آن بعد حیوانى ناملایم است با این بعد، بعد ملکوتى و به عکسش تمام تمایلات این بعد ملکوتى، ناملایم است براى آن بعد حیوانى مثلاً انسان خوردن و آشامیدن را دوست دارد از نظر بعد حیوانى. الآن که شما گرسنه هستید ناهارى بخورید تشنهاید، آبى بخورید اما همین خوردن و آشامیدن که ملایم است با طبع انسان، یا آن بعد حیوانى، با آن بعد ملکوتى منافات دارد. آن بعد ملکوتى مىخواهد شما روزه باشید مىخواهد شباهت به خدا داشته باشید همین روزه ماه مبارک رمضان را وقتى با بعد روحانى شما بسنجیم لذت است براى شما، با بعد حیوانى شما بسنجیم الم است براى شما، بیدارى در دل شب را وقتى با بعد حیوانى شما بسنجیم الم است براى شما، شما دلتان مىخواهد بخوابید بلند نشوید اما همین بیدارى در دل شب را بسنج با بعد روحانى مىبینیم لذت است براى شما قرآن شریف مىگوید: «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ – فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ «.(1)
افرادى هستند در دل شب بلند مىشوند پشت پا به رختخواب مىزنند، آیه شریفه همین نکته را مىفرماید، یعنى پشت پا زدن به رختخواب پشت پا زدن به خواب شیرین. این براى جسم شما، براى آن بعد حیوانى شما الم و ناراحتى است اما براى روح و بعد معنوى شما به اندازهاى لذتبخش است، که هیچکس نمىداند لذت در دل شب و اوج روح را درک کند لذا نحوهى ترکیب انسان عجیب است این انسان که مرکب است از روح و جسم اگر آن بعد معنوى بر این بعد مادى غلبه پیدا کرد و این بعد مادى را مرکب خود قرار داد، عروج مىکند مىرسد به جایى که به جز خدا نداند دیگر ملائکه هم به گرد او
نمىرسند، در حدیث معراج داریم مثنوى شعر گفته که پیامبر اکرم به جائى رسید که جبرئیل توقف کرد و پیامبر اکرم فرمودند جبرئیل بیا گفت:
فان تجاوزته احترقت،(2) نمىشود بیایم لذا مثنوى مىگوید:
گفت جبریلا بیا اندر پیم
گفت رو رو من حریف تونیم
این عروج انسان به واسطه چیست، به واسطه این روح که تن را مهار کرده و مرکب قرار داده است آن بعد مادى براق شده براى او سوار شده رفته است به جایى که به جز خدا نداند. اگر بعد معنوى غلبه پیدا کند و بعد مادى را مهار کند تعدیل کند آن را سوار بشود عروج مىکند. اما اگر به عکس شد یعنى آن بعد مادى غلبه پیدا کرد بر بعد معنوى آنجا هم بعد معنوى، را مهار مىکند و بعد معنوى را مرکب قرار مىدهد و آن عروج مىکند این سقوط مىکند سقوط مىرسد به اینجا که قرآن مىفرماید:
»إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ«(3) پستتر از هر سگ درندهاى، پستتر از هر گرگ بیابانى بلکه پستتر از هر میکرب سرطان، و خورهاى، آن انسانى است که عقل دارد اما تعقل ندارد فکر دارد اما تفکر ندارد یعنى آن بعد مادى فکرش را گرفته است آن بعد مادى عقلش را مهار کرده است روى عقلش سرپوش گذاشته است.
دیگر تعقل ندارد تفکر ندارد، آن به آن رو به سقوط است تا بمیرد چشمها را باز کند ببیند، اسفل السافلین است. هرچه در این دنیا بیشتر ماند سقوطش بیشتر است، از این جهت هم امام سجاد (ع) در صحیفهى سجادیه مىفرماید:
فاذا کان عمرى مرتعاً للشیطان فاقبضنى الیک.(4)
یعنى خدایا اگر بناست عمر من چراگاه شیطان شود، اگر بناست من در این دنیا عمرم را صرف گناه کنم، خوب است هر چه زودتر بمیرم. «فاقبضنى الیک سریعاً» خدا زود مرگ مرا برسان انسان اگر افتاد در سقوط آن به آن رو به سقوط، است هرچه زودتر بمیرد بهتر است. چنانچه وقتى افتاد
رو به عروج، آن به آن رو به قرب الهى است، و هر چه عمر کند در این دنیا قرب او بیشتر مىشود حتى یک وقت مىرسد به آنجا که دیگر بهشت از براى او چیزى نیست.
1) سجده :16 و 17.
2) بحار، جلد 18، ص 346.
3) انفال – 22.
4) صحیفهسجادیه، دعاى 20 من دعائه (ع) فى مکارم الأخلاق.