ما همیشه ناگزیر نیستیم منتظر تعطیلات بمانیم تا از فضایى براى دور هم جمع شدن و برپایى مهمانى لذت ببریم. گاهى اوقات مىتوان روزهاى معمولى، و حتى حزن آور را، با برنامهاى ساده به خاطرهاى فراموش نشدنى تبدیل کرد.
تعطیلات کریسمس به پایان نزدیک مىشود و مادر مىکوشد براى سرگرمى چهار کودک خود و پسر عموى آنان که به دیدنشان آمده است، فکرى بکند. بچهها از اسباب بازىهاى جدیدشان خسته شده و به آزار و اذیت یکدیگر پرداختهاند. هواى یخزدهى بیرون آنان را دلزده کرده است. یک شب مادر مىگوید: «یه فکرى دارم. بیاین یه مهمونى ساحلى ترتیب بدیم!» بچهها، که در حدود چهار تا یازده ساله هستند، نگاهى به او
مىاندازند، گویى دیوانه شده است.
بزرگترینشان مىپرسد: «شوخى مىکنى؟«
و مادر پاسخ مىدهد: «نه، شوخى نمىکنم. بیایید برنامه ریزى رو شروع کنیم.» او خود نوشتن فهرست کارها و چیزهاى لازم براى بردن به کنار ساحل را شروع مىکند.
یکى از بچهها با لحنى معترض مىگوید: «اما هواى بیرون یخه!«
مادر پاسخ مىدهد: «ما مهمونىمونو توى خونه برپا مىکنیم و با نور چراغ برنزه مىشیم.«
بچهها مهمانى را به قدرى جدى مىگیرند که دربارهى لباسى که باید بپوشند، اسباب بازىهایى که مىخواهند همراه ببرند، نوار و لوح فشرده (سى دى) موسیقى، و البته چیزى که قصد دارند بخورند، شروع به گفت و گو مىکنند – مادر قول مىدهد هات داگ درست کند. او انجام دادن بقیهى کارها را بر عهده مىگیرد.
روز بعد هوا بسیار سرد است؛ اما مادر درجهى دستگاه تنظیم حرارت را بالا مىبرد و پدر در آتشدان (شومینه) سالن پذیرایى آتش روشن مىکند. همه کمک مىکنند مبل و اثاث را کنار بکشند تا براى زیراندازها و دیگر وسایل ساحلى جا باز شود. پدر چتر آفتابى را برپا، توپ مخصوص بازى در ساحل را باد مىکند و لوح فشرده مناسبى در دستگاه پخش موسیقى مىگذارد. صحنه کاملا آماده است. بچهها مایوهاى خود را
مىپوشند و عینکهاى آفتابى مىزنند. کرم ضد آفتاب به تن خود مىمالند و تمام مدت مىخندند. آنان چوب لباسىها را به جاى سیخ کباب مورد استفاده قرار مىدهند و از کباب و سرخ کردن غذا حسابى لذت مىبرند. آنان سر تا سر روز با یکدیگر بازى مىکنند، به پایکوبى مىپردازند و مىخندند. وقتى «مهمانى کنار دریا» تمام مىشود و دوباره به «خانه» برمىگردند، بچهها دربارهى اینکه از سفر تفریحى خود چقدر لذت بردهاند، حرف مىزنند. کودکى که از بقیه بزرگتر است و یازده سال دارد، مىگوید: «فوق العاده بود» و کوچکترین آنان مشتاقانه مىپرسد: «فردا هم مىتونیم تکرارش کنیم؟«
براى فرزندان ما بسیار مهم است که بدانند آنان مىتوانند از بودن با خانوادهى خود نیز لذت ببرند و لزومى ندارد همیشه تفریح و شادى را در خارج از خانه بجویند. نوجوانان ما، هنگامى که خنده، تفریح، محبت و صمیمیت را بخشى از زندگى خانوادگى ببینند، از اینکه وقت خود را با ما بگذرانند بىتردید لذت خواهند برد. این امر مىتواند بر زندگى آیندهى ما و کودکانمان تأثیرى بسیار خوب داشته باشد و موجب شود در نوجوانى، زمانى که تا اندازهاى استقلال پیدا مىکنند، براى مشورت و درد دل، پیش از هر کس، ما را انتخاب کنند و به هنگام تشکیل خانواده رسوم خانوادگى را بهتر و بیشتر محترم بدارند.