جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نگاهی کوتاه به وضعیت کنونی تعلیم و تربیت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

حال جا دارد به وضعیت تعلیم و تربیت کنونی و آنچه به نام تربیت و تربیت دینی در برنامه ریزیهای درسی و روشهای تربیتی ارائه می شود نظری بیفکنیم و ببینیم تا چه اندازه از روشها و دیدگاههایی که در این نوشتار به آن اشاره شد برخوردارند، چه اندازه متون کتابهای دینی و غیردینی مدارس که با هدف بینش و منش دینی تألیف و تدریس می گردد واجد جاذبه های لازم برای دانش آموزان است و تا چه اندازه معلّمان و مربّیان از شیوه های کشف و شهود و فراهم ساختن زمینه های غیرمستقیم برای پرورش دینی دانش آموزان استفاده می کنند.

آیا اساساً شرایط فیزیکی و روانی و فضای تدریس و مکان آموزش در مدارس ما اجازه ی فراهم آمدن چنین فرصتهایی را به معلّم و

متعلّم یا مربّی و متربّی می دهد؟ آیا ما توانسته ایم نگرش معلّمان و مربّیان را به گونه ای تغییر دهیم که با تمام وجود باور کنند که اگر شرایط درونی تربیت و تعلیم حاصل نباشد همه ی کوششها و تلاشهای آموزش و پرورش بی ثمر خواهد ماند؟ آیا ما توانسته ایم این باور را در معلّمان و مربّیان ایجاد کنیم که تشنه کردن ذهن دانش آموز سازنده تر از سیراب کردن آن است و نیازمند کردن دانش آموز به کشف حقایق مهمتر و کارسازتر از ارائه ی حقایق به اوست؟ آیا ما توانسته ایم به دست اندرکاران تعلیم و تربیت جامعه نشان دهیم که غالب روشها و برنامه های تربیتی ما اثر وارونه داشته و به جای اینکه امکان دستیابی به هدف مورد نظر را فراهم سازد ما را از هدف دورتر و بیگانه تر ساخته است؟

ما تا چه اندازه از «تعلیم و تربیت جذبه ای«(1) و یا فراهم کردن ایجاد «لحظات جذبه» برای پذیرش پیامهای تربیتی خود به دانش آموزان استفاده کرده ایم؟ ما تا چه اندازه به عناصر تعلیم و تربیت خودی و آداب سیر و سلوک فرهنگ سنّتی خود واقف هستیم و تا چه میزان از رمز و راز موفقیتهایی که در آداب تعلیم و تعلّم بزرگان و عارفان و مربّیان تاریخ کشورمان نهفته است بهره جسته ایم؟

ما از سنّت دیرینه و فرهنگ غنی خویش غفلت ورزیده ایم. ما از روشهای لطیف و شیوه های موجز تعلیم و تربیت عرفانی که نشأت گرفته از معارف الهی است دور شده ایم. مفاهیم و اصطلاحات بلند و عمیقی چون طلب، شوق، جذبه، کشف، شهود، عشق، نیاز، وجد، وقت و حال که در آداب تعلیم و تعلّم فرهنگ عرفانیِ ما به کار رفته است بزرگترین و

گرانمایه ترین دستاورد برای پرورش انسانهای بزرگ و ارواح متعالی است. اما به مصداق این ضرب المثل که «هر کس به چیزی نزدیکتر است از آن دورتر و غافلتر است» ما نیز بر اثر این همنشینی و همزیستی مداوم به صورت حجاب و مانعی برای درک و کشف عظمت گنجهای خویش درآمده ایم و در مقابل، دست طلب به سوی یافته ها و بافته های علوم تربیتی و زمینه های وابسته به آن در قلمرو روان شناسی حیوانی و یادگیری شرطی ساز و تکنیکهای رفتار وابسته ساز دراز کرده ایم، که گفت:

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد

آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود

طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

بیدلی در همه احوال خدا با وی بود

او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد

پایان بخش این سطور، حکایت شگفت انگیزی از کتاب کشف الحقائق عزیزالدین نسفی خواهد بود که حکایت ناتمام این حجاب عظمی و غفلت کبری را به شیوه ای دلنشین و تکان دهنده بر ملا ساخته است:

»ای درویش، هر که طلب «وجود» می کند به آن می ماند که در حکایت آمده است که: ماهیان روزی در دریا جمع شدند و گفتند ما چندین گاه است که حکایت آب و صفات آب می شنویم و می گویند که «هستی و حیات» ما در آب است و بی آب، حیات و بقای ما محال است بلکه حیات جمله چیزها از آب است، و ما هرگز آب را ندیده ایم و

ندانستیم که کجاست. اکنون بر ما لازم است که دانایی طلب کنیم تا آب را به ما بنمایاند یا به تحقیق خبری دهد که در کدام اقلیم است تا اگر ممکن باشد به آن اقلیم رویم و آب را ببینیم. چون به خدمت دانا رسیدند و طلب آب کردند، دانا فرمود:

ای در طلب گره گشایی مُرده

با وصل بزاده از جدایی مُرده

ای بر لب بحر تشنه از خواب شده

وی بر سر گنج از گدایی مُرده

و این از آن جهت بود که ماهیان به غیر آب چیزی دیگر ندیده بودند. لاجرم آب می دیدند و نمی دانستند که چیزها به «اضداد» روشن و هویدا گردد.»


1) Ecstasy education.