جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نکته ها و گزاره های روان شناختی در تربیت دینی دانش آموزان

زمان مطالعه: 26 دقیقه

– دانش آموزان به تبع طبیعت پاک خود آماده ی نیک اندیشی و نیک خواهی و نیک کرداری هستند اما برای ابراز و اظهار آن نیازمند محرک ها و مشوق هایی هستند که این قابلیت ذاتی را نمایان کنند. هر گونه اجبار و اکراه و یا زودرسی و شتاب زدگی در فعلیت بخشیدن به این استعداد و قابلیت همان آسیبی را به آن می رساند که سرپوش گذاشتن و نادیده گرفتن و سرکوب کردن آن. بنابراین، تربیت دینی باید معطوف به این آمادگی و قابلیت ها باشد.

– معلمان و مربیان معمولا از نگاه خود به دانش آموزان می نگرند. به جای آنکه خود را به دنیای آنها نزدیک گرداند آنها را به دنیای خود وارد می سازند. و همین سبب است که اولیا و مربیان با خود میان بینی خویش نمی تواند دنیای درونی دانش آموزان را همان گونه که هست کشف و درک کنند.

– موعظه نیک فقط در گفتار نیک نیست بلکه افزون بر آن، در خلق نیک، سیرت نیک و بیان و نگاهی لطیف و زیبا نهفته است؛ همه اینها در آمیخته با عشق و محبت و مهربانی و ملایمت جلوه ای از تربیت دینی رسا و نافذ را در مدارس به نمایش می گذارد.

– امروزه تنها ذکر حقایق و گفتن مطالب نیک به دانش آموزان از طریق سخنرانی و یا کتاب های درسی و آموزه های رسمی کافی نیست؛ آنچه مهم تر از گفتن و نصیحت کردن است نشان دادن و عمل کردن به آن است، باید آنچه را که می خواهیم به زبان آوریم در رفتار خود به نمایش بگذاریم. این نمایش نه از روی ریا و تصنع و تکلف که بر اساس ایمان و اعتقاد قلبی و با نیت الهی و خلوص درونی باید انجام گیرد. آنگاه خود به خود اثرگذار خواهد بود و تأثیرش در تمامی ارکان و ابعاد شخصیت مخاطی جاری و ساری می گردد.

– نیاز طبیعی و مشترک انسان ها به ویژه در دوره ی جوانی و نوجوانی شنیدن مطالب در قالب داستان و تتمثیل و شعر و… می باشد. هر قدر بتوانیم پیام های تبلیغی خود را از طریق سرگذشت شخصیت ها و داستان های سازنده آن هم به

شیوه های جذب و قابل لمس و تناسب با دنیای عاطفی و ذهنی آنها بیان کنیم که به بلاغت و فصاحت پیام خود افزوده ایم.

– یکی از خصوصیات بارز دانش آموزان نوجوان این است که مایل نیستند کسانی از موضع تحکم و موعظه گیری به آنان مستقیما مطالبی را گوشزد کنند؛ بلکه دوست دارند که مطابق با افکار و عقاید خود آنچه را که مشاهده می کنند و یا می شنوند و تجربه می کنند برداشت نمایند، بنابران پیام های تبلیغی را به صورت اشاره و گذرا رها کرده تا مخاطب بر اساس تجربیات قبلی و پردازش های ذهنی و تمایلات قلبی خود آن را بازتولید کند.

– فرایند درون سازی ارزش های دینی در بستر سه اصل جذب، توافق و تعادل جویی رخ می دهد. این اصول سه گانه در تعامل با سمازمان دهنده های محیطی (از جمله مدرهس و آموزه های آن) ساختار رفتار دینی دانش آموزان را شکل می دهد.

– یکی از راهبردهای اساسی در تربیت دینی، «تفکر» و پرسش گری در امور خلقت است. تفکری که با حیرت و سؤال و شگفتی همراه باشد زاییده ی حس دینی است.

– روش های تدریس و نظام ارزشیابی مداسی باید از پاسخ مداری به سؤال مداری تبدیل شود تا دانش آموزان از همان آغاز تحصیل به فضیلت تفکر و پرسش گری دست یابند.

– اصول و مفاهیم برنامه ریزی درسی مبتنی بر «قلب» (و نه «ذهن«) یکی از راهبردهای کلیدی در فرایند تعلیم و تربیت دینی دانش آموزان است که تمرکز اصلی آن بر روی پرورش حس دینی و گرایش به ارزش های معنوی می باشد.

– بصیرت درونی و بینش روشنایی بخش به عنوان منبع و منشأ تربیت دینی محسوب می شود که پایگاه آنان در مغز و ذهن بلکه در قلب و دل است. بنابراین، معلمان و مربیان در فرایند آموزش های دینی باید تقویت و افزایش بصیرت دانش آموزان نسبت به مفاهیم دینی تأکید نمایند.

– درک شرایط جدید جهانی، آشنایی با نژاد نوین مدارس مجازی ابزارها و فناوری های دنیای کنونی، معلمان و مربیان را ملزم می کند که در روش های تربیتی و فرهنگی زبان و زمان دانش آموزان را متناسب با فضای جدید درک کنند تا ارتباط دو جانبه در فرایند تربیت دینی برقرار شود.

– پرورش شهروندان عالم و عابد در ساختار نظام آموزش و پرورش جدید مستلزم به کارگیری روش های فعال و خلاق در قلمرو معرفت شناسی و دین پژوهشی است تا دانش آموزان ضمن درگیر کردن ذهن خود با مقوله های خلقت و شگفتی های آفرینش به فلسفه چرایی، کجایی و چگونگی زندگی خویش پی ببرند. اگر این اتفاق شناختی و عاطفی رخ دهد. پیامد آن خداشناسی و خداپرستی خواهد بود.

– سازمان دهی برنامه درسی مبتنی بر هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی متناوب با ظرفیت ادراکی دانش آموزان به آن کمک می کند که فهم و دریافت خود را از هستی جهان به گونه ای ارتقا دهند که بیش از آنکه در حصار زندگی خویش زندان شود فرایند زندگی خویش راه هم خلق کننده و هم نظاره گر باشند. در چنین شرایطی است که حقیقت جویی، خداپرستی و گرایش به خالق هستی سراسر وجود فرد را در بر می گیرد.

– تربیت دینی دانش آموزان باید عاملی روشنگر برای روشنایی وجود انسان باشد. عاملی که دانش آموز را بر خود کشف می کند و دامنه وجودش را توسعه می بخشد.

آنچه که تربیت دینی را به هدف ذاتی آن نزدیک می کند نه تراکم و تکرار مطالب نیک، بلکه ایجاد تشنگی در دانش آموزان برای جستجو و پذیرش اندرزهای نیک است.

– فطرت انسان دارای درون مایه های کمال جویانه و خیرخواهانه است، هر نوع آموزش و تبلیغی که برای تغییر رفتار و نگرش انسان صورت می گیرد بدون فعلیت تمایلات فطری ریشه دار نخواهد بود. کشف راه های شناسایی این تمایلات و سوار کردن پیام های تبلیغی بر آن راز و رمز هنر تبلیغ می باشد. در واقع، عمل اخلاقی آن است که آزادانه و به حکم احساس تکلیف و وظیفه شناسی انجام گیرد. بنابراین هدف پرورش حس دینی وادار ساختن افراد و یا عادت دادن آنها (عادت های کور و جبری و ناآگاهانه) به اعمال نیک و تقلید رفتارهای خوب نیست؛ بلکه باید کاری کرد که دانش آموزان از روی قصد و نیت و بر اساس میل و رغبت کارهای نیک به سهولت از آنها صادر شود.

– طبیعت و قوانین تحول آدمی به ویژه در دوران کودکی و نوجوانی به گونه ای است که در مواجهه با

بحران ها و موانع (در حد ظرفیت و گنجایش) به تحرک و تعالی واداشته می شود. هر مانعی که فرد را از پا نیندازد موجب تقویت و استحکام شخصیت او می شود. به عبارتی دیگر، تضاد و تعارض سازنده نیروی محرکه ی جوهر آدمی است. این تزاحم و تضاد است که واسطه ی فیض کالای وجود از سرچشمه ی جوشان فطرت می شود و آن کس که در مواجهه با این بحران ها بتواند از میدان نبرد پیروز بیرون آید. در اعماق وجود خود به صید گوهر حقیقت دست می یابد.

– سرچشمه و بنیاد تربیت دینی باید برخاسته از نیاز اصلی و سازنده ی دانش آموز باشد. هر گونه هدف تراشی، هدف سازی بیرونی و تحمیلی نه تنها اثر تبلیغی و اصالت تربیتی آن را از بین می برد؛ بلکه خود به تدریج به ضد آن تبدیل می شود؛ چنانکه اگر کودک از فعالیتی مانند بازی که یک فعالیت طبیعی است و ذاتا واجد لذت درونی است از طریق مشوق های بیرونی و پاداش های مادی، تقویت شود به تدریج لذت های بیرونی جایگزین لذت های درونی می شود و این فعالیت خود انگیخته را از اصالت و خودجوش تهی می سازد. در ارتباط با رفتارهای دینی و عبادی که خود ذاتا واجد لذت معنوی هستند. در صورتی

که تشویق های بیرونی و به شکل افراطی و مداوم آن افزایش یابد پس از چندی اساس و ریشه ی درونی این گونه رفتارها تضعیف می شود.

– محتوا، هدف و پیام های تربیت دینی در مدارس باید جوشیده از نیازها و رغبت های درونی مخاطب باشد. از این طریق است که فرآیند درون سازی مفاهیم و ارزش های اخلاقی و فضایل انسانی در فرد انجام می شود. چه بسا اهداف و پیام های به ظاهر خوب و درستی که در نزد پیام دهنده از منزلت و جایگاه مقدسی برخوردار است اما به خاطر پل ناپذیری با درون مخاطب فاقد وجاهت و جذابیت لازم می گردد. بنابراین آنچه منشأ و منبع تأثیرگذاری یک پیام تربیتی است وابسته به نیاز و علاقه و تمایل درونی مخاطب است.

درونی ساختن ارزش های اخلاقی در نوجوانان، باید با آزادی، رغبت و انتخاب شخصی آنها همراه باشد؛ اگر این ارزش ها با شیوه های تحکم و اقتدار و یا از روی اجبار و اکراه صورت گیرد نه تنها به باروری میراث اخلاقی و ادب اجتماعی آن کمک نکرده ایم؛ بلکه از آنچه که خود از روی نیاز فطری به دنبال آن هستند جلوگیری کرده ایم.

– ما معمولا هر چیزی را در افق امروزین آن می فهمیم، و به همین خاطر حتی جوانان و نوجوانان خود در افق امروزین- و نه فردایی که در آن وارد خواهند شد- تربیت می کنیم. این همان «خودمیان بینی» شناختی است که با خود میان بینی زمانی و مکانی و حتی تاریخی و اجتماعی همراه است و مانع فهم اصیل و واقعی ما از دنیای جوانان می گردد.

– ذات آدمی صرفا در چیزی نیست که «هست«؛ بلکه در چیزی است که «می تواند» باشد. رعایت اصل در تبلیغات ما را بر آن می دارد که در نگاه خود به شنونده از بنیاد تجدید نظر کنیم. اینکه بزرگسالان، نوجوانان را به منزله ی یک شیئی یا مومی که باید به تناسب ذهنیت و نیاز آنها شکل بگیرند یا ساخته شوند نه تنها با اصول تربیت درونی و فطری مغایرت دارد بلکه خود موجب مسخ و تحریف شخصیت آنها می شود.

– ما معمولا هوش دانش آموزان را در قلمرو حل مسائل ذهنی و پاسخگویی به مشکلات درسی و مدرسه ای تلقی می کنیم؛ حال آنکه هوش فراتر از ساز و کارهای ذهنی است، هوش در معنای وسیع آن که با

تمامیت شخصیت آدمی سرو کار دارد و به معنای سازگاری با تعارض ها و حل تضادها و معنا کردن مشکلات زندگی است؛ چرا که، انسان مخلوق شرایط نیست، بلکه خالق آن است. اگر دانش آموزان بیاموزند که به رنج هایشان معنا بدهند آنگاه هر حادثه و حتی هر گونه رنج و بلایی لذت بخش خواهد بود، هر چند دنیا سرشار از رنج هایی است که انسان را احاطه کرده است اما در همین جهان سرشار از راه های غلبه بر این رنج ها نیز هست. به همین خاطر است که گفته اند تا آدمی از «برزخ» نگذرد «بهشت» را نخواهد دید.

– هیچ عنصری از وجود متکثر و در هم تنیده آدمی، به قدرت و اعجاز نیروی ایمان و عشق نتوانسته است تا این میزان تأثیری شگفت بر فرهنگ و دین و تمدن آدمی بگذارد. بنابراین، فراهم کردن شرایطی که نوجوانان و جوانان بتوانند در مهارت عشق ورزی و ایمان قلبی پیش قدم شوند به منزله یک نیاز اساسی زندگی سالم بن مایه های سلامت روانی و روح نوع دوستی در او را شکل می دهند.

– لازمه ی پرورش حس دینی به لحاظ خصوصیات خلقی و شخصیتی افزون بر همه ی شرایط و لوازمی که در ابعاد

آموزشی و مهارتی برشمرده اند؛ داشتن ظرفیت وسیع و پهنه ی پذیرش آراء و افکار دیگران (یعنی چیزی که ما آن را در قلمرو آداب اخلاقی از آن به عنوان سعه صدر یاد می کنیم و یا به زبان امروز دگرپذیری و مدارا نام گرفته است) می باشد. آن کس که در مقام تبلیغ و تربیت آن هم با نسل جوان و نوجوان قرار می گیرد باید از این توفیق بزرگ و رمز راهگشا و کارگشا برخوردار باشد. انسانی که سعه صدر ندارد؛ در رفتار و برخورد و در انتقال پیام و مقصود خویش دچار مشکلات و دشواری هایی می شود که بطور ناخواسته و ناخودآگاه در کیفیت برقرار ارتباط با مخاطب دچار بحران تنگ نظری و نهایتا به جای و ایجاد جاذبه، دافعه خواهد داشت. در برخورداری از سعه صدر و روی گشاده و خلق نیک و سینه ی باز است که اعتماد، امنیت و رغبت در مخاطب افزایش می یابد و او را متمایل به شنیدن و پذیرفتن می کند.

– اگر دانش آموز در مقام گوش فرا دادن به پیام و مطلب معلم و یا مربی علیرغم میل و رغبتی که دارد ناتوان است به جای اصرار و تکرار بر اینکه او به حرف گوینده گوش دهد، بهتر است عوامل و محرک های بازدارنده از محیط درونی و بیرونی او را شناسایی و حذف شود. از

جمله ی عوامل بازدارنده در فرآیند گوش فرادادن اشتغال ذهنی، موانع عاطفی، انتقال شباهت، تفکر دو ارزش (عوامل درونی) و یا محرک های محیطی از جمله سر و صدا، مزاحمت های مکانیکی و فیزیکی فضای نامساعد و آلوده وار می باشد. قبل از هر گونه اقدام تبلیغی و تربیتی باید با مخاطب در لطیف سازی و آرام سازی محیط موعظه بکوشیم.

– هر چند در فرآیند پرورش حس دینی دانش آموزان باید علایق و نیازهای طبیعی و غریزی او را به منزله سنگ بنای ارتباط همدلانه مطمح نظر قرار داد؛ ولی توجه به مصلحت های او در تداوم نیازهای روان زادی اش می تواند از جهت دهی هوشیارانه و حکیمانه مربی و معلم خبر دهد. زیرا دانش آموزان نوجوان در بسیاری از موارد به علت فقدان رشد و پختگی فکری و عاطفی و ضعف بصیرت درونی نسبت به نیازها و خواسته های احساساتی خود نمی توانند بین آنچه که می خواهند با آنچه که باید بخواهند و یا بین آنچه که مورد نیازشان است با آنچه مصلحت رشدشان است تمایز خردمندانه ای داشته باشند. بر فرد هدایت گر است که در این زمینه بدون شتاب زدگی فرآیند این جهت دهی را به طور غیر مستقیم و درونی آغاز کند.

– یکی از رسالت های سنگین، اما نادیدنی و نامریی معلمان و مربیان در تربیت دینی دانش آموزان این است که هنر شنیدن و مهارت گوش فرادادن را با همه ی جوانب عاطفی و لوازم تربیتی و ظرائف روان شناختی آن فرا بگیرد. بیش از نیمی از تأثیرگذاری های تربیتی نه در گفتن که در شنیدن و نه از راه تکرار گفتار که در آهنگ استماع نهفته است. زیرا شنونده ی خوب غالبا گوینده خوب نیز هست، اما آن کس که به خوبی حرف می زند، شاید نتواند به خوبی بشنود.

– همان گونه که در نظام آموزش و یاددهی ما با سه حیطه ی یادگیری یعنی حیطه ی شناختی (یادگیری مفاهیم ذهنی، اندیشه ها، معلومات و…) و حیطه عاطفی (باور به ارزش ها، نگرش ها و عواطف) و حیطه ی روانی- حرکتی (آمادگی برای عمل و انجام مهارت ها) مواجه هستیم؛ در جریان پرورش حس دینی نیز از این سه حیطه در فرآیند انتقال پیام باید استفاده نمود. بدین معنی که فرد گوینده که با مخاطب و گیرنده ی پیام در ارتباط قرار می گیرد باید دامنه و عمق مباحث و مطالبی که مطرح کند و به گونه ای گسترش دهد که بتواند تمامی لایه های عمقی این حیطه ها را در مخاطب پوشش دهد. اما به نظر می رسد اغلب فعالیت های

تربیتی در سطح حیطه ی شناختی یعنی دانستن و فهمیدن و فرآیندهای ذهنی و محفوظاتی متوقف می گردد؛ حال آنکه نقش عمده ی تبلیغ و کیفیت اثر گذاری آن نه در سطح ادراک ذهنی بلکه در تمایل درونی و پذیرش قلبی و اعتقادی نهفته است و این بعد در ساخت عاطفی یعنی دریافت، ارزش گذاری، سازمان دادن، گرایش، باور و بالاخره اعتقاد قلبی و درون متجلی می شود. بنابراین، از جمله مهارت تربیتی در تحقق اهداف فرهنگی و دینی این است که به فرآیند درون سازی پیام ها که از طریق حیطه ی عاطفی امکان پذیر می گردد توجه کنیم. آنچه که موجب تقویت حیطه ی عاطفی می شود صرفا تکرار مطالب و یا افزایش کمی پیام ها نیست؛ بلکه آماده سازی روانی- عاطفی و ایجاد شوق و نیاز در مخاطب برای پذیرش پیام نیز هست.

– بسیار مهم است که دانش آموز تصویر مثبتی از خود داشته باشد. این نگاه مثبت به خود باعث می شود که او به دیگران نیز نگاهی مثبت داشته باشد و همین طور به آینده ی خویش! چنین احساس خوشایندی موجب رونق زندگی و نشاط و شادابی روان او می شود و اگر این چنین شد بهترین زمینه ی رشد و تعالی و گرایش به دین و دین مداری فراهم

می شود. در چنین شرایطی است که می توان با او ارتباط سازنده و رشد دهنده ای برقرار کرد. قبل از به وجود آوردن چنین احساس و تصویری از خود، هرگونه اقدام تربیتی و تبلیغی نه تنها به شکست می انجامد بلکه بر ضد خود عمل می کند و نتایج وارونه ای را به دنبال خواهد داشت. بنابراین، یکی از جلوه های زیباشناسانه ی هنر تبلیغ دین، به کار بستن هنر ترغیب است. این ترغیب سازی زمانی به نتایج مثبت و کارآمدی می انجامد که مخاطب احساس مثبت و نگرش خوشایندی به خود و آینده خویش داشته باشد.

– اولیا و مربیان می خواهند که دانش آموزان به انجام کاری بپردازند که از دید آنها به اصطلاح خیر و پسندیده است. ولی اگر این درخواست با اجبار و اکراه همراه باشد و جوان احساس کند که بدون اراده و تمایل درونی اش به چنین کاری مجبور می شود؛ از همان ابتدا ریشه ی نیک خواهی و خیرجویی او را از بن خشکانده ایم و او را نسبت به آنچه تبلیغ می کنیم بیگانه می سازیم. زیرا همین شیوه ی وادار ساختن و اجبار کردن به کاری که به زعم ما نیک است چه بسا برای آنها جز زشتی و اکراه به چیزی به همراه نداشته باشد.

– هر معلم یا مربی باید به یاد داشته باشد که به موقع، نصیحت «نکند«، به موقع «کنار بکشد«. به موقع «سکوت» کند و… این هنر پرهیز، و هنر اقدام نکردن و حرف نزدن بسی دشوارتر و ظریف تر از هنر صحبت کردن و اقدام کردن و حرف زدن است. کسی که خواهان یادگیری چنین حکمت رازآلودی است باید از بنیاد هنری درخشان در سیمای گفتار و کردار خود داشته باشد. البته باید اقرار نمود که کمتر کسی است که بتواند در جریان تبلیغ و تربیت، واقعیت را جانشین نصیحت کند! و «حکمت سکوت» را جایگزین «کثرت گفتار» کند!

– دینی کردن دانش آموزان و تبلیغ دین برای آنها، صرفا در دادن اطلاعات دینی و وادار کردن آنها به حفظ روایات اسلامی و آیات قرآنی محدود نمی شود، بلکه مهم تر و فراتر از آن باید هنر «زیستن دینی» را به آنها یاد داد. زیرا دینداری به یک معنا یعنی زیستن طبق اعتقادات دینی و نه صرفا داشتن و حفظ کردن مطالب دینی! چه بسا جوانی که از نظر اطلاعات و حفظیات مطالب دینی ضعیف است اما منش و سیرت او بسیار نیک و متعالی است. کسی که چنین منش شخصیتی داشته باشد خود به خود در کسب دانش دینی نیز علاقه مند و مشتاق می گردد. مشروط بر آنکه

زیان او را به همراه نیاز او بفهمیم و پیام های دینی را بر آن برافرازیم.

– نظر سنجی های انجام شده بیانگر این واقعیت است که افراد کمتر از 18 سال پیش از آنکه متأثر از رسانه هایی چون کتاب و مطبوعات علمی و فرهنگی و دینی باشند متأثر از رسانه های تصویری همچون سینما و تلویزیون هستند. از طرف دیگر، همین نتایج نشان می دهد که جوانان نسل گذشته (دنیای سنتی) بر اساس جایگاه و «پایگاه خانوادگی» و اجتماعی که داشتند از الگوهای خانوادگی تبعیت می کردند؛ اما امروزه، در نسل کنونی (دنیای مدرن) این جایگاه اجتماعی افراد نیست که هویت فرهنگی آن را تشکیل می دهد؛ بلکه این «مصرف فرهنگی» آنهاست که «جایگاه اجتماعی» آنها را هویت می بخشد. به عبارت دیگر، فرد با انتخابی که در الگوی مصرف فرهنگی خود از نظر ظاهر پوشش، آرایش، لوازم خانگی، نوع اتومبیل، نوع سرگرمی و تفریحاتی که انتخاب می کند می تواند به شکل گیری هویت او بیانجامد. بنابراین نقش رسانه های تصویری از حد پر کردن اوقات فراغت جوانان فراتر رفته و تا سطح الگودهی و هویت سازی جوانان نفوذ نموده است. (1)

یکی از مهم ترین و مؤثرترین عناصر مداخله گر در فرآیند تربیت دینی، اصل «مخاطب شناسی» است بدون شناخت مخاطب هرگونه اقدامی در انتقال پیام با هر کیفیت و عمقی نمی تواند به رسایی و هادی شدن آن بیانجامد. مخاطب شناسی به نوبه ی خود یک «علم» است، و در حد یک موضوع میان رشته ای که در چارسوق علم روان شناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی و شناخت شناسی قرار دارد؛ اول اینکه باید بدانیم که مخاطب از نظر سرشت و خصوصیات ژنتیکی دارای چه خصایص و صفات پایدار می باشد که به خاطر سرشتی بودن آن تغییر پذیر ساختن آنها دشوار و غیر ممکن و حتی مضر است. دوم اینکه افراد از نظر نوع شخصیت، گرایش ها، علائق و نگرش ها دارای تفاوت های بارزی هستند و نباید به این تفاوت ها با دید منفی بنگریم. سوم اینکه این فرد با خصوصیات «ژنتیکی» و گرایش ها و باورهای «فرهنگی» از نظر وابستگی اش با گروه های «اجتماعی» و آداب و سنن اخلاقی و مذهبی متفاوت است و فراتر از آن جهت استعداد، هوش، مهارت ها،‌ نیازها، و انگیزه های روانی، زیستی، اجتماعی نیز با دیگران متفاوت است همه ی این

عوامل در قلمرو مخاطب شناسی جهت انتقال پیام بسیار مهم است.

– کلمات، پیام ها و نوشته ها و گفته ها اگر با بار معنایی متناسب و هنر زیباشناسی ارایه گردند، همچون موجودات زنده حیات و پویایی خواهند داشت. آنها ترکیبی از ماده و معنا، صورت و سیرت و شکل و محتوی خواهند بود که بخش مادی و شکلی آن همان استخوان و پوست و گوشت است و بخش معنایی آن روح و جان و روان است. توجه به این زنده نمایی و زنده انگاری کلمات می تواند در فرآیند نفوذپذیری پیام نقش مهمی داشته باشد.

– علم و دانش محصول مواجهه آدمی با جهان طبیعت و انسان است؛ حال آنکه دین محصول مواجهه ی انسان با امر قدسی و معنوی به حساب می آید. این تفکیک در حوزه ی تبلیغ ما را بر آن می دارد که اگر خواهان تبلیغ ارزش های دینی و معنوی به جوانان هستیم باید از ساحت و موضع «تجربه دینی» وارد شویم. تجربه دینی امری است که از بینش شهودی و اشراقی یعنی از کانون «قلب» سرچشمه می گیرد. «تجربه علمی» آدمی از جهان (انسان و طبیعت) را می توان از طریق برانگیختن حس زیبایی

شناختی، حس کنجکاوی را تقویت نمود اما تجربه دینی، افزون بر آن، باید شوق و وجد و هیبت و حیرت درونی که ناشی از بیداری حس دینی است. بنابراین، مراحل تبلیغ و تربیت دینی از سه حیطه ی تجربه ی دینی (عرفان(، اعتقاد دینی (علم کلام) و عمل دینی (احکام) عبور می کند. این حیطه هیچ یک جدای از هم نیست بلکه در هم تنیده و در تعامل با یکدیگر معنا می گیرند.

– از آنجا که در دوره نوجوانی دوره ی بروز و ظهور احساسات، مذهبی، عرفانی و پدید آیی قریحه شعر و نقاشی و هنر است؛ بهترین زمینه برای پرورش حس دینی و آموزش ارزش های دینی و اخلاقی است. استفاده به موقع از این ظرفیت روان شناختی برای طرح زیبا شناسانه ی پیام های دینی یکی از ظرافت های کار تبلیغی با جوانان می باشد. جوانان در این دوره تمایل طبیعی و رغبت فطری به پاکی، استقلال طلبی، خلوص و صداقت، آزادی و آزادگی، عدل و انصاف، ادای امانت، وفای به عهد و دیگر فضایل و سجایای اخلاقی دارند. آنها علاقمندند که هویت ایدئولوژیکی خود را در گزینش مرام زندگی شرافتمندانه به ثبات و انسجام برسانند. از همین رو، استفاده به جا و شایسته از این نیاز فطری و روان زادی در این دوره ی حساس باید با اعتدال و انعطاف همراه باشد.

– در جریان تبلیغ و گفتگو با دانش آموزان نوجوان هیچ گاه نباید از موضع تحکم، تحمیل و اجبار وارد شد و یا حتی بیش از حد از او تعریف و تمجید شود، اگر تعریف ها و تمجیدهای غیر واقعی و اغراق آمیز در عین حال که با نیت احترام و کرامت به جوان همراه است، در نهایت‌‌ آثار تخریبی بر جای می گذارد که فضای صمیمیت، صداقت و صراحت را در فرآیند ارتباط آلوده می سازد.

– در اولین برخورد با دانش آموز، تنها درستی کلام و استحکام گفتار کافی نیست، بلکه کیفیت برخورد، نوع نگاه، آهنگ تلاقی با شخصیت و منش او نیز مهم است.

– کسی که در مقام آموزش دهنده و تبلیغ کننده قرار می گیرد، باید طوری عمل کند که مخاطب و یادگیرنده منزلت و پایگاه علمی و معنوی او را به عنوان مرجع و منبع مورد اتکاء و اطمینان بپذیرد. بدون فراهم کردن چنین شرایطی و بدون توجه به میزان اقتدار معنوی- نه قدرت سیاسی و فیزیکی- امکان تأثیرگذاری بر مخاطب بسیار ضعیف و ناپایدار خواهد بود.

– از جمله ارکان اساسی تربیت دینی دانش آموزان، تکریم شخصیت، تلطیف عواطف و برقراری روابط

مهر‌آمیز با ایشان می باشد. هنر مهرورزی مهم ترین عامل تحکیم و تقویت آثار موعظه و نصیحت حکیمانه در میان جوانان می باشد.

– تا حد امکان باید از انتقال، داوری و قضاوت به ویژه در نخستین مراحل گفتگو پرهیز شود تا دانش آموز با اطمینان و به دور از پیش داوری ها و پیش انگاشت ها، اندیشه ها و درون مایه های خود را برون ریزی کند. این شکیبایی، ما را در شناخت دانش آموز و دریافت راه های ارتباط روان تر و مؤثرتر یاری می دهد.

– دانش آموزان را به اجبار و اکراه به شنیدن نصیحت ها و پندهای خود وادار نکنید. بگذارید او در موقعیت های خودانگیخته و فرصت های انتخابی و اختیاری خود، ما را به گفتگو دعوت کند. البته تحریک و تحریض غیر مستقیم او برای باز کردن باب گفتگو اگر هوشمندانه و هنرمندانه صورت گیرد لازم است.

– یکی از هنرهای ظریف و ناب در امر تربیت دینی دانش آموزان، استفاده هوشمندانه یا بهتر بگوییم شکار زیرکانه ی فرصت هایی است که در موفقیت طبیعی و

عادی در زندگی روزمره ی جوانان پیش می آید. در سال ها و روزهایی که شخصیت جوان و نوجوانان در حال شکل گیری و تکامل است، هزاران فرصت طبیعی و تصادفی پیش می آید که ضمن آن می توان به آنها کمک کرد که از این فرصت ها و نه تهدیدها- به منزله حجت های درونی و هدایت خود انگیخه و درون زا بهره گیری کنند. این فرصت ها می تواند در حد حس کردن یک نسیم، مطالعه یک کتاب، مشاهده یک منظره ی زیبا و رخ دادن یک حادثه معنی دار و سازنده در زندگی واقعی باشد. استناد کردن به این تجربیات و برجسته کردن و پردازش آن بهترین انتقال پیام تربیتی می باشد.

– یکی از مشکلات رایج دانش آموزان در مدارس بی تفاوتی، بی خیالی و فقدان احساس مسؤلیت نسبت به تکالیف اجتماعی و مذهبی خود است. بنابراین برای فردی که با این مشکل مواجه شده است، هر گونه اقدام تربیتی و تبلیغی بدون سبب شناسی و ریشه یابی نه تنها سودی ندارد، بلکه فرد را نسبت به حقایق و واقعیت های موجود منزجر می گرداند.

– دوران نوجوانی و جوانی با شکوه ترین و پرشورترین دوره جستجوگری و کنجکاوی ماجراجویانه زندگی آدمی است. جوانان می خواهند از هر چیز و پدیده ای که در اطراف خود می گذرد سر در آورند. می خواهند بدانند که این جهان چیست؟ آفرینش و خلقت جهان هستی برای چه مقصودی است؟ آنها درباره دین و مذهب، خدا، قیامت و معاد هزاران سؤال چالش انگیز در ذهن خود دارند که می خواهند پاسخ قانع کننده ای دریافت کنند.

– پاسخ به این سؤالات با توجه به ظرفیت ادراکی و فضای فکری و ذهن جوانان آن هم با زبان و نیاز آنها مسأله ای است که باید بیش از پیش به آن پرداخته شود و اگر این سؤالات با پاسخ های ناقص و انحرافی و تحریف شده همراه شود، چه بسا که بنیاد تفکر دینی جوان را متزلزل و شکننده سازد.

– مسائلی که دانش آموزان در جلسات گفتگو با مربیان و مسئولان فرهنگی و تربیتی در میان می گذارند به تناسب سن و جنس و موقعیت های فرهنگی و دوره ای خاص اجتماعی متفاوت است. طبیعتا برخورد با این

مسائل و ارائه راهبردهای تبلیغی و تربیت نیز متفاوت بوده و مستلزم اندیشیدن به راه حل های مختلف و برگزیدن مناسب ترین راه حل هاست که با ذائقه مخاطبان هماهنگ باشد.

– برای شناسایی و به کارگیری بهترین و مناسب ترین راه حل های تربیتی در مدارس، توجه به ظرفیت مخاطب، نگرش های مثبت و منفی آنها نسبت به طرح مسائل و باور و پذیرش آن، بهترین شاخص ارزیابی و خودسنجی در کیفیت ارائه مطالب می باشد.

در جلسه ی گفتگو با دانش آموزان مهم ترین محورهایی که باید مد نظر قرار گیرد عبارتند از:

1- چگونگی ورود به بحث از لحاظ زمینه سازی و فضاسازی و تحریک اذهان و تشویق مخاطبان برای شنیدن فعال.

2- کیفیت طرح مطالب از نظر پرسش انگیزی و رغبت زایی در فضای جلسه.

3- اتخاذ شیوه مناسب اداره جلسه از نظر روش های گروهی، متعاملی.

4- پیش بینی روش های بازخورد سنجی از مطالب ارایه شده و اصلاح و تقویت روش های تبلیغی.

5- توجه به علائم و نشانه های غیر کلامی مخاطبان در نحوه دریافت مطالب.

مربی موفق کسی است که نه فقط به دانش و علم روان شناسی، بلکه به توانایی در درک و دریافت ویژگی های فردی مخاطب که او را منحصر به فرد ساخته است نیز مجهز باشد. آن کس که خواهان ارتباط فعال و صمیمی با جوانان است، قبل از آنکه در پی آن باشد که چه مطالب و پیام هایی را به آنها منتقل کند، باید به فکر چگونگی انتقال از نظر جاذبه، کیفیت و قدرت نفوذی آن باشد. رمز بزرگ تبلیغ نه در تکرار و تعدد پیام که در رسایی و بلاغت آن نهفته است.

– تربیت دینی دو گونه است: «هادی» و «عایق» و یا رسانا و نارسانا. رمز هادی سازی تبلیغات نه در تراکم و فزونی کلمات و صحبت ها بلکه در کیفیت انتقال- حتی اگر بدون کلام هم باشد و تنها با زبان عواطف و زبان اشاره و در نماد نگاه ظهور یابد می باشد، چرا که گفته اند «الکنایة ابلغ من التصریح«، یعنی چه بسا کنایه و اشاره ای که از سخن صریح و مستقیم هم رساتر و نافذتر باشد.

– شیوه های تربیتی دانش آموزان باید به گونه ای باشد که آنها را آماده و مهیای برخورد با مسایل زندگی آنان کند. آنچه مهم است شناخت راه های معنی دار کردن مشکلات زندگی است و نه حذف کردن مشکلات، دانش آموزان نباید از دشواری های زندگی هراس به خود راه بدهند. هراس واقعی زمانی است که آنها خواهان زندگی بدون رنج و دشواری باشند. چنین تصوری از هستی و خوشبختی یعنی مرگ تدریجی و فاجعه فرهنگی در نسل آینده ساز یک جامعه.

– بسیار جالب است که دریابیم آموختن دین و تجربه کردن دین، دو امر متفاوت اما در عین حال مرتبط است. جوانان بیش از آنکه نیاز به آموختن دانش و اطلاعات دینی داشته باشند مهم تر و عمیق تر از آن نیازمند به تجربه دینی هستند. یک مربی یا مبلغ دینی در تربیت جوانان افزودن بر دادن اطلاعات و دانش دینی باید در پی فراهم کردن موقعیت هایی باشد که آنان به تجربه دینی و احساس دینی دست یابند؛ این تجربه دینی می تواند از طریق مشاهده یک تصویر از غروب یا طلوع خورشید و دیدن آب روان در جوی آب و یا بوییدن یک گل باشد.

چگونگی ایجاد اشتیاق به شنیدن یک پیام دینی در دانش آموزان، از چگونگی تهیه برای یک معلم و مربی بسیار مهم تر و پیچیده تر است. اینکه بدانیم در چه شرایطی، برای چه کسانی، با چه خصوصیاتی و با چه کیفیتی باید مطلبی را بیان کرد بسیار مهم تر از میزان تراکم و انبوهی ارایه مطلب می باشد. پی بردن به این هنر ظریف تنها از طریق مطالعه و اصول و فنون تبلیغ به دست نمی آید، بلکه بیش از آن از طریق مکاشفه و مشاهده درونی و استنباط و اجتهاد شخصی امکان پذیر است.

– فردی که رسالت تبلیغ و تربیت اسلامی را برای جوانان به عهده دارد، ضمن آشنایی با حساسیت های خاص این دوره، هیچگاه از موضع اصرار و اجبار برای تحمیل و القاء ارزش ها وارد بحث نمی شود، بلکه با ایجاد اعتماد و فضای صمیمی و بی ریا موقعیت را برای «مناظره و مباحثه» فراهم می سازد. چه بسا جوانان در این مرحله از شرایط اجتماعی و عاطفی خود مسایلی را مطرح کنند که برای ما بزرگسالان تلخ و ناگوار باشد و از آن ها بوی جسارت و اهانت به ارزش ها استشمام شود؛ اما اگر قدری مدارا و خویشتن داری نشان دهیم، ملاحظه خواهیم کرد که این عنادگری و عصیان گری ریشه ای روانی ندارد،

بلکه جنبه ای احساساتی و برخاسته از تلاطم های موقت روحی او می باشد و با آرامش و متانت ما، خود به خود فرو می نشیند.

– هر چند در فرآیند تبلیغ و ارتباط سازنده با دانش آموزان باید علایق و نیازهای طبیعی و غریزی آنها را به منزله سنگ بنای ارتباط همدلانه مطمح نظر قرار داد، ولی توجه به مصلحت های آنها در تداوم نیازهای روان زادی انسان می تواند از جهت دهی هوشیارانه و حکیمانه مربی و مبلغ خبر دهد؛ زیرا دانش آموزان در بسیاری از موارد به علت فقدان رشد و پختگی فکری و عاطفی و ضعف بصیرت درونی نسبت به نیازها و خواسته های واقعی خود، نمی توانند بین آنچه که «می خواهند» با آنچه که «باید بخواهند» و یا بین آنچه که مورد نیازشان است با آنچه مصلت رشدشان است تمایز خردمندانه ای داشته باشند. بر فرد هدایتگر است که در این زمینه بدون شتابزدگی، فرآیند این جهت دهی را به طور غیر مستقیم آغاز کند.

– همین که دانش آموزان در پرتو رشد فکری و استقلال اجتماعی و به منزلت انتخاب و اختیار در گزینش

معیارهای اخلاقی دست می زنند و روز به روز از آنچه هست فاصله گرفتن و به آنچه که خودخواهان آن است نزدیک می شوند، در مورد عقاید اجتماعی و سیاسی والدین- جامعه و نمادهای دینی و فرهنگی تردید می کنند. این تردید اگر با تعدیل سازی و بردباری بزرگسالان همراه باشد، نوعی پختگی و آرامش روانی را همراه خواهد داشت و بالعکس اگر با تندی و خشونت و با شتاب زدگی در تربیت آنها برخورد شود، نتایج وارونه را به دنبال خواهد داشت.

– ارزش ها و ملاک های اخلاقی دانش آموز نوجوان همیشه نتیجه تفکر و تعقل حساب شده ی او نیست؛ احتمالا غلبه عواطف و غلیان احساسات و هیجانات او نیروی خردورزی و قوه ی تعقل او را تحت الشعاع قرار می دهد و بر ماست که در این چالش خطرساز او را هدایت و کمک کنیم.

– مهم ترین خطری که دانش آموز نوجوان را در این دوره از تحول زندگی اش تهدید می کند پشت پا زدن به همه ارزش ها و قوانین و مقدساتی است که با نوعی هیجان زدگی و عصیان گری، نفی و طرد می کند. برای مقابله

با این خطر باید از هر گونه شتاب زدگی و برخورد ناشیانه پرهیز کرد تا نوجوان از طریق تعقل و اقناع ذهنی و آرامش روانی به ارزش های دینی مراجعه نماید. (2)

– مفاهیم دینی واقعی تر از آنچه بیان می شود در درون آدمی تصور می گردد و واقعی تر از آنچه در درون تصور می شود وجود دارد. پس آنچه که باید توسط مربی انجام گیرد فراخوان درست این درون مایه هاست.

– طرح درست مسائل دینی و فرصت دادن به دانش آموز برای حل آن بیش از پاسخ گفتن به آن موجب پرورش حس دینی است.

– باید دانست که انکار دین امری است که بر اثر لجاجت و فقط بر زبان جاری می شود نه در قلب. از آغاز حیات آدمی هر کار خیر و هر اقدام کمال جویانه ای تنها به برکت «ایمان» نشأت گرفته است. پس، قبل از هر گونه اقدام آموزشی، مایه های پرورش ذوق ایمانی را فراهم سازیم.

– طبیعت مدرسه ای است برای آموختن دین و کشف آیات الهی، به شرط آنکه راه درست دیدن و درست حس کردن را بیاموزیم.

– شیوه ی مربیان بزرگ این است که جهان درون متربی را آنگونه که باید به او می نمایانند. این نمایش ها او را به زیبایی های درونش رهنمون می سازد و چون همه چیز از درون او جوشیده است، آنها را از خود می داند و به آن عشق می ورزد.

– پایه های تربیت دینی بر شانه های «محبت به خالق» بنا می گردد. این محبت با شوق درونی به وجود می آید و نه با مشوق ها و پاداش های بیرونی.

پس، بهتر است تربیت دینی بدون تشویق و تنبیه بیرونی باشد تا اینکه در درون ریشه دواند. متربی را در فضایی مقدس رها کردن، در آیات هستی گردش دادن، با چهره های مؤمن و ذاکر آشنا نمودن، و به تمامی پدیده های اطراف مرتبط ساختن به او امکان می دهد تا خود شخصا از این نشانه های به ظاهر سازمان نایافته ی بیرونی،‌ سازمان یافتگی درون را بیافریند.

– لذت و حلاوت «دین» در وجد و کشف درونی است نه در مشوق های بیرونی.

– در تربیت دینی مربی باید با شخصیت متربی درک مشابهی از معنویات و ارزش های درونی داشته باشد تا اثر او بی واسطه و بدون تکلف در متربی جای گیرد.

– «دینی کردن» صوری، تبلیغی و تصنعی کودکان مانع بزرگی برای «دینی شدن» آنان به صورت طبیعی، فطری و خودانگیخته است.

– کار مدرسه در تربیت دینی دانش آموز، فراهم آوردن شرایط پرورش ذوق دینی است و نه صرفا آموزش مطالب دینی.

– دانش آموزان از طریق فعالیت های آموزشی و تربیتی باید در متن واقعیات، مادیات و محسوسات بتوانند حقایق، معنویات و مجردات را کشف کنند.

– وحدت دهنده ی جهات مختلف و متضاد غرایز و نیازهای متربی، «فطرت» است. پس، به دانش آموز فرصت

دهید تعارضات و نامتعادلی های خویش را به مدد فطرت خود تعادل بخشد. او به واسطه ی خود نظم جویی درونی باید احساسات و عواطف خود را تحت کنترل درآورد و به آن تعادل بخشد.

– هنر مربی دینی این است که واقعیات جهان بیرون را برای دانش آموز به گونه ای جلوه دهد که او جهان واقعی را در درون خویش بیافریند.

– اشتیاق دستیابی به ارزش های دینی، مهم تر از ارائه ی مستقیم ارزش های دینی به دانش آموز است.

– احساسی که نسبت به دین از درون سرچشمه می گیرد، اگر با شتابزدگی رشد آن را تسریع کنید، همانند میوه ای است که قبل از رسیدن آن را بچینند.

– تربیت دینی بیشتر امری درونی، ذوقی و اکتشافی است تا بیرونی، تبلیغی و اکتسابی.

– گنجینه ی مفاهیم دینی در فطرت نهفته است و کلید آن برانگیختن نیازها و کنجکاوی های درونی است.

همچون صدف باید گوهر دین را در درون خویش

پرورش دهیم و محیط بیرونی چون آب گوارایی باشد که به اقتضای نیاز خود توشه ای از آن برگیریم و در درون آن را به مروارید تبدیل کنیم. «زندگی در صدف خویش گهر ساختن است.«

– واقعیت های روزمره محیط اطراف دانش آموزان و تجربیات زندگی طبیعی آنها بارها و بارها آموزنده تر و رشد دهنده تر از واقعیت ها و نمایش هایی است که ما برای آنها می سازیم و یا بازی می کنیم. زندگی بارها از داستان ها شگفت آورتر است.

– کار مربی هنرمند در تربیت دینی آن است که با تصاویر زنده، لحظه های نشاط آور و احساسات شورانگیز، مفاهیم دینی و آیات هستی را به متربی عرضه کند نه با استدلال های کلامی و نصیحت های قالبی.

– اصل «نیاز» یکی از مهم ترین ارکات تربیت است و در تربیت دینی باید «نیاز فطری» منشأ رفتارها و اعمال دینی دانش آموز گردد.

– نتیجه ی تربیت دینی آن است که همه ی رنج های آدمی به وی خوش شود و بلادرنگ نعمت گیرد. در تربیت دینی عناصر «ایمان«، «اخلاص» و «دعا» راه های وصول به کمال مطلق است.

– عشق اکسیر تربیت دینی،‌ سازنده ی زندگی و معنی دهنده ی جهان بیرون است. بدون عشق رابطه ای استوار و ماندنی میان افراد انسانی و میان انسان و طبیعت و انسان و خدا وجود نخواهد داشت.

– در تربیت دینی باید به دانش آموز فرصت داد تا از هجوم آموزش ها و الفاظ و صورت های دینی خارج شود و به درو از هیاهوی بیرون، زیبایی دین را در درون حس کند.

– با توجه به ویژگی های متغیر و ناپایدار علایق، انگیزه ها و هیجانات کودکان و نوجوانان، نمی توان از آنان انتظار داشت که پیوسته رفتار و اخلاق خود را آن گونه که ما خواهان آن هستیم بیارایند، لذا گهگاه تغافل برای رعایت حرمت شخصیت اخلاقی آنان لازم است.

– اگر به کودکان و نوجوانان فرصت دهیم که مطالب و حقایق دینی را به واسطه ی تأملات درونی و بدون توضیحات اضافی ما، حتی در فاصله ای طولانی، کشف کنند بهتر از آن است که همان مطالب و حقایق را ما در فاصله ای کوتاه به آنان یاد بدهیم.

– نیاز به دین و عشق به خداجویی در ذات آدمی به ودیعه نهاده شده است، ولی اگر همین نیاز را با تحمیل و تسریع و شتاب و ناشی گری دستکاری کنیم کارکرد طبیعی آن را ضایع کرده و در پرورش حس دینی او اختلال به وجود آورده ایم.

– تربیت دینی حاصل تدریجی و طبیعی تعامل فطرت و محیط سالم است و اگر این تعامل به موقع و به تناسب مراحل تحول روانی و قابلیت های شناختی کودک صورت نگیرد و یا تسریع و تأخیر بیش از حد در شکوفایی آن رخ دهد،‌ تربیت دینی شکل نمی گیرد.

– تربیت دینی صرفا در بعد افزایش اطلاعات و دانش دینی افراد متمرکز نمی گردد بلکه از طریق پرورش درست حواس مثل درست دیدن، درست شنیدن، درست قضاوت

کردن، درست فهمیدن و درست گوش دادن نیز می توان به تربیتی دینی مدد رساند.

– پرورش گرایش های زیبایی دوستی، نوع دوستی و دانش دوستی خود به خود به پرورش حس مذهبی کودک کمک می کند.

– ارائه مفاهیم و ارزش های دینی در موقعیت های ناخوشایند، هنگامی که فرد به لحاظ عاطفی و شرایط روانی و ذهنی و یا حتی موقعیت فیزیکی و جسمانی فاقد آمادگی لازم است، اثر ویران کننده ای دارد.

– برای اینکه دانش آموزان به عظمت خالق هستی پی ببرند، طبیعت و جهان آفرینش را در پیش روی آنها به شکل حیرت انگیز و چالش برانگیز ترسیم کنید، آنها خود با تأمل و تعمق در آیات هستی به عظمت خدا پی خواهند برد.

– گسترش افق ذهنی، سعه ی صدر، روانی طبع و لطافت قلب، نشانه هایی از حس دینی در فرد است. مفاهیم و آموزه های دینی موقعی در سازمان روانی مخاطب درونی

می شود که محتوای پیام ها از جنس فطرت و همخوان با ذات او باشد.

– در روش فعالیت تربیت دینی، مربی باید مسائل دینی را در قالب موقعیت های «سؤال انگیز«، و مبهم و شوق انگیز قرار دهد تا متربی آن را شخصا به مدد قوه ی تعادل جویی خویش کشف کند.

– کودک آدمی به هنگام تولد، معارف انسانی را در عقل فطری خود دارد، ما باید این قابلیت ها را به فعلیت برسانیم. نه آنکه با آموزش های تحمیلی چنان کنیم که از آن معارف غافل ماند. (3)

– هنگامی که کودک از درون عشق به دین را در خود نیافته است، تشویق به دین و تبلیغ مفاهیم دینی از بیرون نه تنها مؤثر واقع نمی شود بلکه اثر معکوس نیز دارد.

– تعلیم و آموزش دینی، باید ذهن دانش آموز را برانگیزاند و او را به سؤال و کنجکاوی بکشاند. معلومات

دینی باید محرک فکر جهت دستیابی به مجهول و مشوق کودک برای کشف موقعیت مبهم باشد.

– تربیتی دین یامری «معرفتی و ایمانی» است نه آموزشی و القایی. تربیت دینی امری درونی و وجودی است نه صوری و بیرونی. تربیت دینی امری فطری و نهادی است نه محیطی و اکتسابی.

– یک نگاه آرام که از اراده ای تزلزل ناپذیر سرچشمه گرفته باشد اثری عمیق و پایدار دارد، پس در تربیت دینی با نگاه نمادین و استوار خویش پیام خود را زیبا و با آرامش ارائه دهیم.

– جریان «آب» نمادی از گذر زمان و گذر خاطره هاست. نماد آب برای آدمی در یک لحظه هم بیان زندگی است و هم بیان پایان زندگی، هم مظهر جاودانگی و استمرار حیات است و هم نمودی از عمری گذرا و ناپایدار. بگذارید دانش آموزان به طور طبیعی و به دور از هرگونه توضیحی نظاره گر این نماد باشند.

– جاودانگی، پاکی، یکرنگی و صداقت در رفتار و نگاه و احساس کودک موج می زند، اگر این احساسات را دست نخورده و پاک و بی آلایش نگه داریم تربیت دینی حاصل شده است.

– در تربیت دینی دانش آموزان، آمادگی های عاطفی و روانی نسبت به آداب دینی را قبل از «تکلیف» ایجاد کنید تا زمینه های «آشنایی» و میل درونی آنها افزایش یابد و سپس، در دوران بلوغ و بعد از تکلیف، شرایط «فهم عمل» و «انجام عمل» را فراهم آورید. از تسریع، شتابزدگی، اجبار و تحمیل آسیب زا اجتناب ورزید.

– حسن مواجهه و ملاقات، خوش خلقی، خوشرویی، خوب گوش دادن، خوب حرف زدن، خوب نگاه کردن مربی دینی به متربی، عامل مؤثری در پذیرش پیام های تربیتی است. بدون این شرایط مربی در کار خویش موفق نخواهد بود.

– خوب نگاه کردن به طبیعت و خوب شنیدن آوای طبیعت، به رشد حس مذهبی و میل زیبایی شناسی کودک کمک می کند.

– تماشای «زیبایی» طبیعت، تفکر و دقت در شگفتی های آن و اندیشیدن درباره ی آفرینش موجودات، اثری عمیق در تلطیف عواطف، تعالی احساسات، وسعت روح و سلامت روان خواهد داشت. اینها همگی نمادهایی از تربیت دینی و نشانه هایی برای پرورش حس مذهبی است. (4)

– حس دینی یک نیاز فطری است، و نماز پاسخ درونی به این نیاز متعالی است. تا زمانی که حس دینی برانگیخته نشود و نیاز فطری در اقامه ی نماز تجلی نکند تقویت و توسعه ی فرهنگ باشکوه نماز در میان نسل جوان و نوجوان همواره با موانع و آسیب های ناخواسته همراه است.

– خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. زیبایی به ما تعلق دارد اگر ما به خداوند تعلق داشته باشیم. پس آنچه از دین و قوانین الهی استخراج می شود زیباست. و زیبایی همان حقیقت است و حقیقت زیباست. پس سخن‌ آخر در تربیت دینی آن است که این زیبایی های دل انگیز را به زشتی های نفرت انگیز تبدیل نکنیم.


1) بنگرید به مقاله مخاطب شناسی، شرط نخست تأثیر پیام، مصاحبه با عبدالعلی رضایی کارشناس ارتباطات روزنامه همشهری دوشنبه 10 / 3 / 78.

2) به نقل از کتاب: راهبردهای روان شناختی در تبلیغ، عبدالعظیم کریمی،‌ انتشارات ستاد اقامه نماز.

3) ر. ک: معرفت فطری خدا، رضا برنجکار.

4) ر. ک: رویکردی نمادین به تربیت دینی، عبدالعظیم کریمی، انتشارات قدیانی.