شاید متوجه نباشیم؛ اما نق زدن و همواره شکایت کردن، شکلهاى زیرکانهى عیبجویى است. پیامى که در زیر نق زدن پنهان مىشود این است: «من به تو اعتماد ندارم که یادت بماند کارى را انجام دهى یا درست رفتار کنى«. اینکه تصور کنیم فرزندانمان بدترین را انجام خواهند داد، نه کمکى به آنان مىکند، نه براى ما نتیجهاى خواهد داشت. حتى بچههاى خردسال خیلى زود مىآموزند جملههاى تکرارى را نشنیده بگیرند و نوجوانان هم که به توانائىشان براى «کرشدن» به موقع با یا بدون گوشى (هدفون) معروفاند.
روشى که من بهتر از نق زدن مىدانم این است که کارهاى روزانهى پیش بینى پذیر را با انتظارات منطقى مشخص کنید. براى مثال، راهى ساده ولى مؤثر براى عادت «فراموش نکردن» که من بیشتر اوقات به پدر و مادران پیشنهاد مىکنم این است که از تأکید بر فراموشى دست بردارند و بر به یاد ماندن تأکید ورزند. «یادت باشد جورابهایت را در سبد رخت چرکها بگذارى» و «یادت باشد وسایل بازى را سر جایش بگذارى» این کار حالت تشویق کننده دارد که براى هر سنى مهم است و مىتواند تفاوت بزرگى در دنیا به وجود آورد. این راه، براى کودکان خردسال که در
حال یادگیرى زندگى خانوادگى هستند، بسیار مفید است. مهمتر از همه اینکه، به آنان براى رسیدن به موفقیت آموزش مىدهد. «چه کمک بزرگى به من مىکنى که وسایلت را سر جایش مىگذارى!» با گفتن جملاتى از این قبیل که با لحنى مثبت ادا مىکنید، به کودک خود یادآور مىشوید که چه انتظارى از او دارید، و او را به انجام دادن آن کار تشویق مىکنید.
شکایت کردن، مانند نق زدن الگوى مفیدى براى آموزش فرزندان ما نیست و براى ایجاد تغییر، کارى نامؤثر به شمار مىرود. شکایت کردن بر مشکلات، کمبودها و نومیدى تمرکز مىکند و نه راه حل. ما نمىخواهیم فرزندان ما عادت کنند دنیا را با دید منفى و غیر فعال ببینند یا تصور کنند راه پاسخگویى به مشکلات، شکایت کردن از آنها است. از شکایت کردن به عنوان جانشینى براى دست به اقدام زدن بپرهیزید و بکوشید از راه حلهاى خلاق و ممکن فراوانى که وجود دارد یک یا چند را برگزینید و به فرزندتان نیز کمک کنید آنها را بیاموزد.
به این بیندیشید که هر روز در زندگى چقدر گله و شکایت مىکنید: شکایت از موقعیت شغلى، آدمهاى دیگرى که در زندگىتان وجود دارند یا حتى هوا. شاید از فهمیدن میزان آن شگفت زده شوید. اگر چه ممکن است همهى ما نیاز داشته باشیم گاهى شکوهاى بکنیم، به خاطر داشته باشید که دستور «نق زدن» ممنوع در مورد پدر و مادر از یکدیگر نیز صدق مىکند.
شکوه و شکایت از همسرمان به ویژه ویران کننده است. این کار امکان
دارد موجب شود بچهها احساس کنند ناگزیرند به زیان یکى از دو والد، طرف دیگرى را بگیرند و این کار آنان را در میان کشمکشى سخت و کشنده قرار مىدهد. براى کودکان موقعیتى بسیار دشوار است که احساس کنند رشتهى محبت و وفادارىشان نسبت به پدر یا مادر گسسته است. به همین ترتیب، گله و شکایت از پدربزرگ و مادربزرگ، کودکان ما را در مکانى قبول نکردنى قرار مىدهد. گله ى ما از پدر و مادر خود یا همسرمان باید به طور خصوصى و دور از چشم بچهها صورت گیرد؛ زیرا روابط کودکان با پدر بزرگ و مادربزرگشان بسیار شیرین و دل انگیز است.
فرزندان ما خطاهاى اعضاى خانواده را به موقع خواهند شناخت. پس اجازه ندهیم زودتر از موقع، بار سنگینى از غم و غصه بر دوش آنان گذاشته شود. افزون بر آن، براى بچهها لازم است ببینند همهى بزرگترهاى خانواده، چه در رفتار و چه در گفتار به یکدیگر احترام مىگذارند. مشاهدهى رفتار ما به کودکان آموزش مىدهد با کسانى که دوست دارند و اعضاى خانوادهى خود چگونه رفتار کنند.