در تاریخ مىخوانیم که «صاحب بن عباد» خیلى مرد با سخاوتى بود خودش مىگفت من این سخاوت را از مادرم برداشت مىکردم براى اینکه مادر من هر روز که مىخواستم مدرسه بروم پولى به من مىداد و مىگفت این را صدقه بده هر روز پول دادن به من و صدقه دادن موجب شد من سخى شوم، من فهمیدم اینکه انسان همانطور که باید به فکر خود باشد باید به فکر دیگران هم باشد. از همان روز اول غذایى که تهیه مىکنید این غذا را بدهید به آن بچه و بگوئید بده به او. هدیهاى که مىدهید، هدیه را بدهید به دختر، بدهید به پسر و بگوئید بده به برادرت و یادش بدهید عاطفه را و یادش بدهید رأفت را و یادش بدهید مهربانى را این از وظائف سنگین است.
مهمتر از این، از حقوق شمرده شده، تقوى است پسر 7 سالهى شما باید نماز بخواند، باید نماز صحیح بخواند، دختر 7 ساله شما باید نماز صحیح بخواند تشویقش کنید براى نماز جایزه بدهید براى روزه گرفتن تشویق کنید و جایزه بدهید براى کارهاى خیر براى دیگرگرایىها. اگر دیدید پسرتان دیگر گرایى کرده یک خدمتى به همسایه کرده یک خدمتى به عمو و خویشانش کرده تشویقش کنید جایزه به او بدهید و بالاخره باید این دختر که 9 سالش تمام مىشود ملکه تقوى را از پدر و مادر به ارث ببرد پسر در 13 سالگى باید ملکه تقوى را از پدر و مادر به ارث ببرد چنانچه از حقوق شمرده شده این بچه است بچه را باید متدین کرد. بچه را باید خداشناس کرد در دل بچه باید ترس معاد را جاى داد و این از وظائف سنگین پدر و مادر است.
چیزى که از حقوق شمرده شده ادب است، خدا نکند کسى بىادب باشد. و اگر هم این بىادبى او گناه نباشد اما از جامعه مطرود است. و اگر پسرى و دخترى از جامعه مطرود شد خواه ناخواه عقدهاى مىشود – بعد جنایتکار مىگردد و واى بر او. وظیفهى سنگین مادر، وظیفهى سنگین پدر این است که بچه را مؤدب کنند، خوب نشستن، خوب گفتن، خوب نگاه کردن، خوب خوردن، خوب تماس با جامعه گرفتن، باید از همان کودکى به بچه گفته شود. به بچه از نظر تن صدا باید بگویند چگونه صحبت کن، از نظر فصاحت و بلاغت باید بگویند چگونه صحبت کن، کجا صحبت کن، کجا صحبت نکن، به بچه باید طرز غذا خوردن را بگویند، یاد بدهند، به بچه طرز نشستن در جلسه را. بعضى اوقات مىبینید پیرمرد هنوز بلد نیست خوب غذا بخورد، پیرزن بلد نیست خوب بنشیند، پیرمرد و پیرزن بلد نیستند خوب تماس با مردم داشته باشند و این از وظائف سنگین و از حقوق پدر و مادر است.
و تذکرى که بدهم این است که معمولاً افرادى که به خود ور مىروند در خور فرومىروند، این افراد معمولاً تربیت اولاد نمىکنند مثلاً بازارى صبح مىآید سرکارش تا شب. شب هم مىرود خانه بچهاش حالا یا خوابیده یا نشسته، این خسته و کوبیده مىخواهد یک چیزى بخورد و بخوابد. – اگر حسابش، دفترش را نیاورده باشد خانه – معمولاً این بىتفاوتى بچهى لاابالى
تحویل جامعه مىدهد.
بعضى از آقازادهها بد از کار درمىآیند چرا؟ براى خاطر اینکه این پدر شبانه روز به قول عوام سرش در کتاب و قرآن است وقتى شبانه روز سرش در کتاب و قرآن باشد، دیگر سرش در این بچه 7 سالهاش نیست، دیگر فکرش در تربیت این دختر 10 سالهاش نیست یک وقت چشمها را باز مىکند مىبیند این آقاى مجتهد که شبانهروز سرش، در کتاب و قرآن بوده دخترش لاابالى در حجاب و پسرش یک بىادب در جامعه است این تجربه است، تجربه به ما مىگوید آقازاده باشد، اگر آقا به فکر پسر و به فکر تربیتش نباشد بد در مىآید تجربه به ما مىگوید و گفته است همهى شما حتى جوانها که در مسجد تشریف دارید به خوبى مىتوانید از این تجربهى جوانیتان استفاده کنید و حرف را بپذیرید. بازارى که شبانه روز فکرش بازار باشد. ادارى که شبانه روز فکرش خودخورى و خود نگاهدارى باشد معمولاً بچههایش خوب در نمىآیند چه رسد به اینکه دیگر العیاذبالله یک روحانى بد باشد یک روحانى بد اول کارى که مىکند بچهى بد تحویل جامعه مىدهد براى اینکه مىبیند باباش بد است قیاس مىکند، خیال مىکند همه روحانیت بد است.
اگر پدرى حرامخور باشد، گرانفروش باشد، احتکار کن باشد، و بالاخره بىرحم سرکسبش باشد مسلماً این کارش اثر مىگذارد روى فکر پسرش و پسرش آدم بىرحمى و آدم متقلبى و آدم حقهبازى از کار درمىآید. تاریخ به ما مىگوید که هند جگرخوار معاویه تحویل جامعه مىدهد. و خدیجهى کبرى زهرا تحویل مىدهد. تاریخ به ما مىگوید مادر حجاج بن یوسف ثقفى چون زن عیاشى بود حجاج بن یوسف ثقفى تحویل جامعه مىدهد.
ولى اگر پدر و مادر پاک بودند و اهل اطاعت پروردگار، فرزند خوب تحویل مىدهند وقتى پدرش، مادرش، اول وقت نماز مىخوانند، نماز مؤدب مىخوانند این هم نماز مىخواند مؤدب مىخواند وقتى که دختر نگاه کند به مادرش ببیند یک الله کلنگ عجیبى مىکند، او هم یا نماز نمىخواند یا اگر بخواند همان نماز مادرش را یاد مىآورد و بالاخره قرآن به ما مىگوید: پدر و مادر در سرنوشت اولاد دخالت دارند. روایت به ما مىگوید: پدر و مادر در
سرنوشت اولاد دخالت دارند، تاریخ و تجربه به ما مىگوید: پدر و مادر در سرنوشت اولاد دخالت دارند.
همه و همهى جوانها با شما هستم، ولو زن ندارید ولو اولاد ندارید باید این بحث را یاد بگیرید باید مهیا باشید. – پدران پیر – مادران پیر که اولاد ندارید یاد بگیرید درست انجام وظیفه کنید توبه کنید از گناه و اقلاً به دیگران بگوئید به دخترهایتان، به پسرهایتان بگوئید. و بالاخره به همه بگویم اولاد امانت به دست پدر و مادر است آن هم امانت سنگین اگر به شما با کمال صراحت روى منبر رسول اکرم (ص) روز اول ماه مبارک رمضان بگویم بعد از قرآن و عترت، امانتى بالاتر از اولاد نیست اشتباه نکردهام. امانت است دست شما و این امانت نهال است، مغز او مثل دوربین عکاسى است اراده او مثل سایه شما، چگونه شما سایهتان همراهتان است، اراده بچه هم همراه شماست. مغز او دوربین عکاسى است در مقابل کردار و گفتار شما. و این نهال را دادهاند به شما امانت براى اینکه تحویل جامعه بدهید اگر بىتفاوتى کنید این نهال مىخشکد اگر مواظب علف هرزههاى او نباشید از بین مىرود، اگر مواظب تربیت او نباشید یک درخت جنگلى مىشود مفید نیست اگر مواظب رفیق او نباشید. شتههایى است که به جان او مىافتند او را نابود مىکنند باید مواظب شتههایش باشید یعنى باید مواظب باشید که این دختر 14 ساله شما با که رفت و آمد مىکند این پسر 20 ساله شما با کى آمد و شد مىکند.
مگر نمىدانید که رفیق بد پسر نوح را بد کرد با آن تربیت صحیح که روى او بود. مگر نمىدانید که رفیق بد جعفر کذاب را رساند به آنجا که در مقابل امام زمان (ع) قد علم کرد و ادعاى امامت کرد. جعفر کذاب کیست؟ پسر امام هادى. جعفر کذاب کیست. برادر امام یازدهم. جعفر کذاب کیست؟ عموى امام زمان (ع(، در مقابل امام زمان قد علم کرد ادعاى امامت کرد آمد نماز به جنازه امام یازدهم بخواند که آقا امام دوازدهم آمدند عبایش را گرفتند به عقبش زدند گفتند برو کنار من باید نماز بخوانم رفیق بد، جعفر کذاب را رساند به آنجا که به جاى اینکه به او بگویند جعفر پسر امام هادى (ع) گفتند
جعفر کذاب. این شتهها را باید از اولاد گرفت.
چه بسیار من سراغ دارم دخترهاى با عفتى با حجابى که با پوشه مدرسه مىرفتند اما یک دختر لاابالى و به تمام معنا بدحجاب از آب درآمد به حدى که لخت و عور در خیابانها راه مىرفت و به سر این دختر نیاورد این مصیبت را جز رفیق بد. و بىتفاوتى پدر، بىتفاوتى مادر.
چه بسیار افرادى را من سراغ دارم که مفاتیح از زیر بغل آنها برداشته نمىشد و حرم حضرت معصومهشان ترک نمىگردید – اما یک دفعه با ریش تراشیده و کراوات در وسط حوزه پیدا شدند و به سر آنها نیاورد این مصیبت را جز رفیق بد. و این شاعر با پدر و مادرها چه خوش مىگوید که:
تا توانى مىگریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها همى بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند
اولاد نه فقط شخصیت تو را از بین مىبرد بلکه شخصیت خود و طایفهات را لکهدار مىکند. شتههاى این نهال را باید بگیرى باید مواظب باشى، مگر مىشود یک طلبه همیشه سرش در کتاب و قرآن باشد و مواظب این نباشد که پسرش کلاس چندم است – به یک کسى مىگفتم پسرت کلاس چندم است یادش نبود، بلد نبود پسرش کلاس چندم است – مگر مىشود یک بازارى شبانهروز فکرش بازارش باشد اما به فکر دخترش به فکر پسرش نباشد. این نهال مىخشکد. این امانت خیانت در آن مىشود و کسى که خیانت در امانت کند معلوم است که جهنمى است و امروز یک تقاضا دارم تا فردا و آن تقاضایم این است که همه و همه این آیه شریفه را که خواندم در فکرتان همیشه باشد:
»إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ«.
بخوانید براى خودتان و معنى کنید، بگوئید: ورشکستهى آشکار آن است که براى خاطر اولادش باید جهنم برود، ورشکستهى آشکار آن مقدس در صف اول جماعت است که براى بىنمازى دختر و پسرش باید جهنم برود. ورشکسته آشکار در روز قیامت آن مادر عفیفى است که از اسم زنا ناراحت
مىشود اما به خاطر بىعفتى دخترش روز قیامت باید هر دو جهنم بروند، برود آنجا که بىعفتها هستند ولو خودش به اندازهاى خوب رو مىگیرد که چشمهایش هم پیدا نیست، اسلام که یک بعدى نیست. آقا! سورهى والعصر به ما مىگوید انسان یک بعدى نیست اسلام یک بعدى نیست با کمال تأکید مىفرماید: بسم الله الرحمن الرحیم: «والعصر، ان الانسان لفى خسرالا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر«.
قسم به عصر، همه ورشکستهاند جز یک طایفه و آن طایفهاى است که باید 2 بال داشته باشد، 2 بعدى باید باشد: 1- ایمان داشته باشد و بر طبق ایمان عمل کند، 2- نظارت ملى داشته باشد، امر به معروف و نهى از منکر داشته باشد، و امر به معروف و نهى از منکر اول باید از خانه شروع شود یعنى انسان اول باید به خود برسد. اول خود را اصلاح کند و دوم دیگران را – این دوم طولى نیست – قرآن مىگوید: «و انذر عشیرتک الاقربین» زن و بچه و خویشانش را تا اندازهاى که مىتواند اصلاح کند مردم را اصلاح کند رفقایش و دیگران را اصلاح کند، دو بال، دو بعد، یک بعد خود عمل کنم خود اخلاق داشته باشم یک بعد این اخلاق را به دیگران بدهم مخصوصاً به اولادم. مخصوصاً به زن و بچهام. این معنى ندارد یک کسى خود نمازخوان باشد اما زنش مىخواهد نماز بخواند، مىخواهد نخواند بگوید به من چه بگوید هر کس را در قبر خودش مىگذارند او چه کار به من دارد و من چه کار به او دارم. قرآن مىگوید: نه، این غلط است زن تو باید نمازخوان باشد بچه 7 سالهات هم باید نمازخوان باشد این مقدمه بحث، ان شاء الله فردا در فصل اول بحث، صحبت خواهیم کرد.